یوحنا نجدی
۵۶ساله است. سال ۱۳۳۹ در روستای مامازند شهرستان ورامین در خانوادهای پرجمعیت به دنیا آمد. “محسن” پنجمین فرزند کشاورز سادهای به نام حسن قمی بود که او را در روستا به نام “شیخ حسن” میشناختند. محسن قمی دوران ابتدایی را در مدرسه “اندیشه” ورامین به پایان برد و از همان زمان در برخی کلاسهای دینی و عقیدتی حضور یافت. با تشویق روحانی محل که مدرس یکی از کلاسهای عقیدتی بود، به طلبگی علاقمند شد. مادرش ابتدا مخالف بود اما به گفتهی خود او، سرانجام خوابنما شد و رضایت داد. وی به این ترتیب در ۱۱سالگی به مدرسه “آیتالله گلپایگانی” در قم رفت تا طلبه شود. دوران طلبگی او با فعالیتهای انقلابیون علیه حکومت پهلوی همزمان شد. محسن نیز در قالب گروهی به نام “طلاب انقلابی ورامین” فعالیت داشت و اعلامیههای آیتالله خمینی را تکثیر و پخش میکرد. برادران قمی پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ به مسوولیتهای کوچک و بزرگی در نظام تازهتاسیس جمهوری اسلامی دست یافتند. اما از بین شش برادر و یک خواهر، طی ده سال، سه برادر به نامهای حسن، علی و ولیالله به همراه وحید (فرزند حسن) و همچنین مادر خانواده جان خود را از دست دادند. برادر بزرگترش، “حسن“، در شهریور ۱۳۵۹ در حالی که “فرمانده سپاه بوکان” بود، در جریان درگیریهای مناطق کردنشین کشته شد. “وحید” (پسر حسن) نیز در اواخر مرداد ۱۳۶۲ در جریان“عملیات والفجر ۳” جان خود را از دست داد. “علی قمی“، عضو سپاه پاسداران نیز در دی ۱۳۵۹ در منطقه “ذوالفقاریه” در جریان عملیات شکستن حصر آبادان جان باخت. دیگر برادرش “ولیالله“ هم، در اوایل مرداد ۱۳۶۷ در جریان عملیات “مرصاد” با اصابت نارنجک کشته شد. او در آن زمان، طلبه و رییس “بنیاد شهید پاکدشت” بود. مادر این خانواده، خانم “منور کفانیزاده تهرانی” هم در مراسم “حج” خونین سال ۱۳۶۶ جان خود را از دست داد. محسن قمی خود اگرچه به جبهه رفته بود اما در سال ۱۳۶۰ در جریان درگیریهای مربوط به رفع محاصره آبادان، مجروح شد و به تهران بازگشت.از دست دادن پنج عضو در جریان جنگ ایران و عراق و واقعه مکه، برای خانوادهی “قمی” ارج و قرب ویژهای را در ساختار حکومت جمهوری اسلامی به همراه داشته است. در زندگینامه محسن قمی نوشته شده که او تحصیلات دینی در قم را تا کسب “درجه اجتهاد” ادامه داد؛ همزمان به تحصیلات دانشگاهی نیز پرداخت و از “مدرسه عالی قضایی تربیتی” قم، لیسانس “علوم تربیتی” گرفت. کارشناسی ارشد را در رشته “فلسفه محض” در دانشگاه تهران به پایان برد و در سال۱۳۸۳ دکترای خود را از همین دانشگاه در رشته “فلسفه غرب” دریافت کرد. “مبانی نظری پستمدرنیسم با تاکید بر دیدگاه فرانسوا لیوتار” عنوان پایاننامه دکترای محسن قمی و استاد راهنمای او نیز دکتر رضا داوری اردکانی (عضو قدیمی “شورای عالی انقلاب فرهنگی” و “رییس فرهنگستان علوم) بود. محمد قمی، برادر محسن قمی نیز یکی از باسابقهترین اعضای مجلس شورای اسلامی به شمار میرود. او عضو دورههای سوم، چهارم، پنجم، ششم و هفتم مجلس بود و بعد از دو دوره غیبت، در حال حاضر نیز نماینده شهرستان پاکدشت در مجلس شورای اسلامی است. او پیشتر مدتی رییس “فدراسیون تکواندو” و سالها رییس “دانشگاه آزاد اسلامی واحد پرند” بود. شرط ازدواج برای همسر: «پزشکی را رها کن» محسن قمی داماد حجتالاسلام محمد مصطفوی کرمانی است. پدرزن آقای قمی روز اول اسفند ۱۳۶۴همراه با هشت عضو وقت “مجلس شورای اسلامی” و نزدیک به چهل نفر از دیگر مقامهای مسوول به وسیله هواپیمای ارتش جمهوری اسلامی عازم مناطق جنگی بود که این هواپیما مورد حمله دو فروند جنگنده عراقی قرار گرفت و در ۲۵ کیلومتری شمال اهواز سقوط کرد. تمامی سرنشینان این پرواز کشته شدند. مادر همسر آقای قمی میگوید که این طلبه جوان در زمان خواستگاری، “دادستان سپاه” بود و در مدت کوتاهی در عین جوانی «سرپناهی برای خودش ایجاد کرده بود». خواستگاری محسن قمی جوان، اگرچه در بار نخست مورد موافقت پدر دختر قرار نگرفت اما او نه تنها پا پس نکشید بلکه در خواستگاری مجدد، برای همسر آیندهاش شرط گذاشت که «به جای پزشکی رشته دیگری را انتخاب کند». همسرش نیز به دنبال استخاره پدر، در رشته “زیستشناسی” ادامه تحصیل داد. حاصل این زدواج یک پسر و یک دختر است. فصل مشترک علی خامنهای، مصباح یزدی و دولت “تدبیر و امید“ محسن قمی که در هنگامهی انقلاب اسلامی، جوانی ۱۸ساله بود، بعد از انقلاب به سمتهای متعددی دست یافت. او در حال حاضر، در اصلیترین نهاد قدرت در جمهوری اسلامی یعنی “بیت رهبری” مشغول به کار است و شمار زیادی از سمتهای خود را به صورت مستقیم یا غیرمستقیم، با حکم شخص علی خامنهای کسب کرده است. وی از جمله با دستور خامنهای، عضو “هیأت امنای دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم“، “شورای عالی انقلاب فرهنگی“، “شورای نمایندگان رهبری در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور” و نماینده“شورای عالی انقلاب فرهنگی” در ” هیأت نظارت بر مطبوعات” و “شورای عالی جوانان” است. او همچنین برای مدت هشت سال بین سالهای ۱۳۷۸ تا ۱۳۸۴، با پیشنهاد احمد جنتی (دبیر شورای نگهبان)و تایید علی خامنهای، رییس “نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاههای ایران” بود. عضو هیات موسس و هیات مدیرهی “مجمع عالی حکمت اسلامی”، عضو هیأت امنای “مراکز مؤسسات پژوهشی کشور“، عضو “مجمع جهانی اهل بیت” از سال ۱۳۸۷ تا کنون، و عضو هیأت موسس “دانشگاه آزاد اسلامی” از سال ۱۳۸۵ تا کنون، از دیگر سمتهای «حاجآقا قمی» است.او همچنین از سال ۱۳۷۷ تا به امروز (۲۲ سال) عضو “مجلس خبرگان رهبری” است و از سال ۱۳۸۴ نیز “معاونت ارتباطات بینالملل” دفتر رهبر جمهوری اسلامی را بر عهده دارد. محسن قمی در عین حال، از سال ۱۳۷۵ تا ۱۳۷۷ مدیر “دایرهالمعارف علوم عقلی اسلامی” بود؛ مرکزی که از جمله نهادهای اقماری وابسته به “موسسه آموزشی، پژوهشی امامخمینی” به شمار میرود که ریاست آن را در اختیار محمدتقی مصباح یزدی (روحانی تندروی ساکن قم) است. قمی در این مرکز با دو پسر مصباح یزدی، “مجتبی” و “علی“، همکاریهای نزدیکی داشت و خودِ “مصباح یزدی” نیز در اردیبهشت ۱۳۸۸ شخصا در تقدیرنامهای از محسن قمی قدردانی کرده است. «حاجآقا قمی» اما از سوی دیگر، ارتباط خوبی هم با حسن روحانی رییس دولت “تدبیر و امید” دارد آنچنانکه بعد از پیروزی روحانی در انتخابات ۱۳۹۲، نام قمی برای دو وزارتخانه “اطلاعات” و“فرهنگ و ارشاد اسلامی” به طور جدی مطرح شد. هرچند که سکان هیچکدام از وزارتخانههای دولت یازدهم به محسن قمی نرسید اما “اصلاحطلبان” او را از خاطر نبردند و در جریان انتخابات دوره پنجم مجلس خبرگان رهبری جمهوری اسلامی، نام وی را در “لیست امید” قرار دادند که از حمایت مستقیم محمد خاتمی و علیاکبر هاشمی رفسنجانی برخوردار بود. نقش “انحصاری” حاجآقا در بیت همزمان با پایان کار دولت اصلاحات و روی کار آمدن محمود احمدینژاد در تابستان ۱۳۸۴، محسن قمی بی سر و صدا کار خود را در سمت “معاون بینالملل” در بیت رهبر جمهوری اسلامی آغاز کرد. رابطه خامنهای و قمی به گونهای است که رهبر جمهوری اسلامی ضمن تمجید از فعالیتهای او به همسرش گفته که شخصا چند بار با دعوت به کار وی توسط سایر نهادها، “مخالفت” کرده است: «کار ایشان در دفتر دارای اهمیت است و تقریبا جنبه انحصاری دارد. زحمت ما خیلی بر دوش ایشان است و من از طرف خودم از خانم ایشان عذرخواهی میکنم.» این رابطه عمیق البته به دیروز و امروز مربوط نیست؛ آنچنانکه حسین قمی، پدر محسن نیز سالها قبل در زمان ریاست جمهوری علی خامنهای، “کشاورز نمونه کشور” انتخاب شد و از او تقدیرنامه دریافت کرده بود. محسن قمی که اینک از معتمدان خامنهای محسوب میشود اینجا و آنجا در مدح و ستایش مرادش سخن میگوید و مصاحبه میکند. او از یک سو تاکید میکند که رهبری در نظام جمهوری اسلامی، “نظارتپذیر” و «یک شخصیت حقیقی مثل بقیه مردم» است و از سوی دیگر مخالف سرسخت تشکیل “شورای رهبری” بعد از مرگ علی خامنهای است چرا که به عقیده او، «رهبریِ فردی در کشور توفیق بیشتری داشته» و «وجود آیتالله خامنهای بعد از امام ثابت کرده که این شیوه بهتر است». «حاجآقا قمی» همزمان سعی میکند تا مواضع علی خامنهای را تبیین کند. او از جمله، بعد از دو نامه رهبر جمهوری اسلامی خطاب به جوانان غربی، با انجام مصاحبههای متعدد در سخنانی مدعی شد که این نامهها «به تدریج در لایههای زیرین جامعه غربی جای خود را باز میکنند» و علی خامنهای با نگارش آنها، «نبوغ» خود را نشان داد چرا که «افق جدیدی» را به روی جوانان کشورهای غربی گشود. قمی البته فروتنی هم به خرج میدهد و میگوید در نگارش این نامهها، مشاورهای به علی خامنهای نداده است: «هر دو نامه ابتکار شخصی خود ایشان بود.» محسن قمی در ستایش از علی خامنهای اما مرزهای جدیدی را در نوردیده میگوید شهر تهران «به عنوان محل استقرار رهبر معظم انقلاب» باید دارای «هویتی فرهنگی و هنری در عرصههای جهانی» باشد و به عنوان «یکی از مراجع فرهنگی و هنری مطابق با آموزهها و سیاستهای مورد تایید نظام در مناسبات جهانی» مطرح شود. معاون بینالملل در بیت رهبری محسن قمی در قامت “معاون ارتباطات بینالملل” در ساختار عریض و طویل رهبر حکومت ایران، اینجا و آنجا درباره سیاست خارجی نظام مصاحبه میکند و راهکارهایی در زمینه مناسبات خارجی ایران ارائه میدهد و البته در تمام اینها، نه به رویکرد دولت حسن روحانی یا سایر روسای جمهور نظام، بلکه مشخصا به تصمیمهای رهبر جمهوری اسلامی استناد میکند. وی از جمله درباره رابطه ایران با عربستان میگوید که نظام، «پیششرطی برای گفتگو با عربستان ندارد» هرچند که حکومت ریاض، طی سالهای گذشته «اشتباههای بزرگی» کرده است. قمی درباره دلیل حمایت تمامقد جمهوری اسلامی از بشار اسد، دیکتاتور سوریه نیز به دروغ مدعی میشود که «هیچوقت در سوریه، تظاهرات گسترده مردمی نداشتیم». او به تبعیت از خامنهای اضافه میکند که «سوریه، بخش عمده محور مقاومت هست». محسن قمی، به شدت “ضد اسراییل” است به طوری که حتی در پاسخ به سوالهایی که به اسراییل نیز مربوط نیست نقبی به تلآویو میزند و دشنامی میفرستد: «جبهه مقاومت نسبت به از بین بردن غده سرطانی رژیم صهیونیستی، توافق نظر دارد»؛ «ابرقدرت اسلامی، صراحتاً علیه رژیم صهیونیستی تحرک دارد»؛ «اصل، مبارزه با اسراییل است ولو اینکه این مبارزه با مشکلاتی همراه باشد». او در ادبیاتی مبهم و تخیلی همچون علی خامنهای، برای تئوریزه کردن دخالت جمهوری اسلامی در کشورهای منطقه میگوید که امروز، «گفتمان مقاومت در گوشه و کنار دنیا به شکلهای مختلفی بروز کرده» و «مرکز» و «خیمه» آن نیز جمهوری اسلامی است و این خیمه، «با طنابهایی به گوشه و کنار دنیا همچون عراق، نیجریه، یمن و غیره متصل است». حاج آقا قمی تا کنون به کشورهای متعددی برای رساندن پیامها و مواضع علی خامنهای سفر کرده است. او به عنوان “نماینده رهبر جمهوری اسلامی” به عراق، روسیه و دانمارک سفر کرده تا به اصطلاح،“سلام” علی خامنهای را به مسلمانان این کشورها برساند و یا مسجدی را افتتاح کند. اگر به تصاویر یا ویدئوهای دیدارهای خامنهای با مقامهای خارجی دقت کنید، محسن قمی تقریبا در تمامی این دیدارها حضور دارد و در گوشهای نشسته است. وی از جمله در یکی از مهمترین این ملاقاتها، در شهریور ۱۳۹۱ در دیدار رهبر حکومت ایران با “بان کی مون“، دبیرکل پیشین سازمان ملل حضور داشت. پایانبندی: فصل مشترک هر سه لیست محسن قمی، آنگونه که در بیوگرافیاش آمده، دکترای فلسفه غرب از دانشگاه تهران دارد اما به شدت دشمن غرب و لیبرالیسم است. از این رو، درباره دنیای غرب سخنانی کاملا دروغ و سراسر کذب میگوید. به عنوان مثال، بارها مدعی شده است که در کشورهای لیبرال دموکراتیک، «وقتی مردم رای دادند، وظیفهشان تمام شده است» و «فرد منتخب، هر کاری که انجام دهد، عین حقیقت تلقی میشود و کسی نمیتواند به او اعتراض کند». از نظر “حاجآقا” اساسا فعالیت رسانههای آزاد، مطبوعات، احزاب رقیب، دولت سایه و نهادهای مدنی مستقل در دنیای غرب که گاه بالاترین مقام اجرایی را نیز به عذرخواهی و استعفا وادار میسازد، هیچ انگاشته میشود. “حاجآقا” البته “اشتباه” نمیکند؛ بلکه عامدانه “دروغ” میگوید. به نظر وی، تفکر اسلامی و مشخصا حکومت جمهوری اسلامی در مقابل غرب و لیبرالیسم، الگویی کامل ارائه داده چون مردم، مسوولانشان را «امر به معروف و نهی از منکر» میکنند و «تبلور این وظیفه مردمی نیز مجلس خبرگان رهبری است». با این حال، گمان نکنید که محسن قمی تنها مورد اعتماد بیت رهبری است. او از قضا با احمد جنتی، دبیر “شورای نگهبان” رفاقت نزدیکی دارد؛ مورد اعتماد تقریبا اکثر روحانیون تندروی ساکن قم است و البته ارتباطش با اصلاحطلبان و دولت “تدبیر و امید” نیز در حدی است که در لیست انتخاباتیشان قرار بگیرد. در جریان انتخابات دوره پنجم “مجلس خبرگان رهبری” در اسفند ۱۳۹۴، نام محسن قمی در هر سه لیست “جامعه مدرسین حوزه علمیه قم”، “جامعه روحانیت مبارز تهران” و “خبرگان مردم” (مورد حمایت هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی) قرار گرفت و سرانجام با کسب دو میلیون و ۲۲۹ هزار رأی استان تهران (به عنوان چهارمین کاندیدا با بیشترین رأی)، به این مجلس راه یافت. به این ترتیب، محسن قمی، اینک تقریبا فصل مشترک مهمترین جناحهای سیاسی کشور است: هم با مصباح یزدی و احمد جنتی مینشیند و هم با هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی پالوده مینوشد و مهمتر از همه اینکه زیر بال و پر مقام عظمای ولایت است. مردی بهغایت پرنفوذ در بیت رهبری که فعلا تا حدود زیادی چراغ خاموش حرکت کرده و خود را به بالاترین نهادها رسانده است. این اگرچه قطعا سقف رویاهای حاجآقای ورامینی نیست اما او نیز همچون بسیاری دیگر از ساکنان بیت رهبری سخت نگران سلامت “معظمله” است چرا که به تجربه خوب میداند بر بالهای رهبری نشسته که از هیچ به آسمانها برکشیده شده است. شیشه عمر خامنهای که بشکند پر پرواز او نیز میشکند مگر آنکه پیشاپیش در کشتی رهبری آینده نشسته باشد. * مقالات ومقالات مصاحبه های مندرج در سایت لزوماٌ دیدگاه رسام نیستند.