فتحیه فتاحی زاد فریده امینی
حضرت زهرا سلام الله علیها در خطبة فدکیه به بیان شاخصههای ائمه باطل، میپردازد. و به مردم همه اعصار خاطر نشان میکند که پیامد پیروی از ائمه باطل و سران کفر و نفاق چیزی جز گرفتار شدن به غضب الهی، خسران ابدی و آتش عذاب الهی نیست. 1. مقدمه خطبه بلند و پرمعنای حضرتزهرا سلاماللهعلیها در مسجد مدینه که به «خطبه فدکیه» معروف است، به دلیل معارف ناب و نکتههای ژرف و آموزههای فراوانی که در آن است از نفیسترین میراث دینی و معارفی حضرت زهرا سلاماللهعلیها به شمار میرود. در فرهنگ شیعه، «فدك» نماد معنایى بزرگ است، كه هرگز در محدوده یك قطعه زمین نمىگنجد و همین معنا رمزى است كه درگیرى را از مخاصمه سطحى و محدود، به مبارزهاى عمیق تبدیل كرد. منازعه فدك در واقع، فریاد اعتراض یادگار رسول خدا6 به انحراف پدید آمده در جهان اسلام است، «خطبه فدك» علاوه بر قاطعیت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها در حقخواهى نسبت به ارث خویش، بیش از پیش بیان روشن دفاع از حضرت على علیه السلام و انتقاد از بىوفایى و خیانت مردمان نسبت به حق صریح اهلبیت: است. امامشناسی یکی از تکالیف بزرگ و مهم اسلامی است. لذا حضرتزهرا سلاماللهعلیها وظیفه دارد که پس از معرفت خدای متعال و پیامبر، امام و رهبر دینی و آسمانی را به مردم معرفی کند؛ اما در کنار شناخت مفهوم «امام حق» شناخت مفهوم «امام باطل» از ضروريات است، به گونهاي که اگر انسان در تشخيص امام حق و باطل دچار اشتباه شود، خسران او حتمي است. مفاهیم متقابل به مصداق قاعده «تُعْرَفُ الأشْياءُ بِأضْدادِها»، کليد مهمي براي فهم يکديگرند. شناخت مفهوم «امام باطل» در خطبه فدکیه ما را به شناخت هر چه بیشتر مفهوم «امام حق» رهنمود میسازد. این پژوهش در صدد است به تبیین مفهوم «امام باطل» از منظر حضرتزهرا سلاماللهعلیها بپردازد و به پرسشهای زیر دست یابد: ویژگیهای ائمة باطل چیست؟ شگرد ائمة باطل در دعوت به گمراهی چیست؟ پیامدهای پذیرش دعوت ائمة باطل چیست؟ 2. واژهشناسی "امام" "امام" از ریشه [امم] مهموز الفاء و مضاعف است و در لغت به معانی زیر آمده است: الف) آنچه مورد اقتدا و تبعیت قرار گیرد «كلُّ من اُقتُدِيَ بِه، وقُدِّمَ في الاُمور» (فراهیدی،1410، ج8، 428؛ ابن فارس، 1404، ج1،21) ب) مقدّم (ابن منظور،1404، ج12،24-25) ج) قیّم و سرپرست (طریحی، 13 علیه السلام 5، ج6،10) د) طریق و راه (همان). سه معنای مذکور بیارتباط با یکدیگر نیستند و مفاد لغوی واژه، مطلق است و شامل هر فردی میشود که نسبت به عدّهای، مقدّم، مقتدا و سرپرست است (یزدی مطلق،138 علیه السلام ، ص 45). 3. سند خطبة فدکیه این خطبه از جمله خطبههای مشهوری است که عامه و خاصه با سندهای معتبر از حضرت زهرا سلاماللهعلیها روایت کردهاند. از جمله احمد بن عبدالعزیز جوهری در تألیف خود به نام «سقیفه و فدک» بنا به نقل ابن ابی الحدید در شرح نهجالبلاغه، به چهار طریق این خطبه را روایت کرده است: 1. جوهری از محمد بن زکریا از جعفر بن محمد بن عماره از پدرش از حسن بن صالح بن حی از دو تن از اهلبیت بنیهاشم از زینب دخت امیرالمؤمنین از مادرش صدیقه طاهره سلاماللهعلیها. 2. جوهری از جعفرابنمحمدبنعماره از پدرش از جعفربنمحمدبنعلیبنالحسین علیه السلام . 3. جوهری از عثمان بن عمران فجیعی از نائل بن نجیح از عمر بن شمر از جابر جعفی از ابی جعفر محمد بن علی (امام باقر) . علیه السلام 4. جوهری از احمد بن محمد بن یزید از عبدالله بن حسن، معروف به عبدالله محض بن فاطمه بنت الحسین و ابن الحسن المثنی. (ابن ابی الحدید، 1385، ج16، ص210) علی بن عیسی اربلی از بزرگان علمای امامیه در کشف الغمه چنین گفته است: من خطبه را از کتاب سقیفه تألیف احمد بن عبدالعزیز جوهری نقل میکنم و این، نسخهای قدیمیاست که در سال322 بر مؤلف قرائت و تصحیح شده که با سندهای مختلف روایت کرده است. (مراد سندهای مذکور است) (اربلی،1381، ج2، ص 304). مسعودی نیز در کتاب مروج الذهب به خطبه فدکیه اشاره نموده است. (مسعودی، 1365، ص12). ابوالفضل احمدبنابیطاهر از دانشمندان عصر مأمون عباسی نیز در کتاب بلاغات النساء آن را به چند سند روایت کرده است. (احمد ابن ابی طاهر، بیتا، ص 26) از طریق خاصه، سید مرتضی در کتاب شافی خطبه را به دو طریق نقل فرموده است (طوسی،1394، ج3، صص39-140): ابن طاووس (م6 علیه السلام 3 ه.ق) در کتاب طرائف قسمتی از خطبه را که در احتجاج طبرسی است از سعد بن شهروة در کتاب فائق از شیخ حافظ ثقه و معظم (نزد عامه) احمد بن موسی مردویه اصفهانی ازکتاب مناقب وی از اسحاق بن عبیدالله از شرقی بن قطام از صالح بن کیسان از زهری از عایشه روایت کرده است. شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه (م 381 ه.ق) روایت کرده میگوید: خبر داد ما را علی بن حاتم از محمد بن اسلم از عبدالجلیل یاقطانی از حسن بن موسی خشاب از عبدالله بن محمد علوی از رجالی یاقطانی از حسن بن موسی خشاب از عبدالله بن محمد علوی از رجالی از اهلبیت از زینب دختر امیرالمؤمنین علیه السلام از حضرت زهرا سلام الله علیها. بدینسان بزرگان از دانشمندان امامیه و عامه اشکالی به سند روایت نکردهاند؛ مگر این که معاندینی از دشمنان اهل بیت آن را به ابوالعینا محمد بن قاسم اهوازی بصری نسبت دادهاند (حسینی زنجانی، 1388، ص 19). اعتبار این خطبه نیز به جهت نقل مشایخ امامیه (به ویژه سید علم الهدی) و دانشمندان عامه، موجب حصول درجه اعلای اطمینان به این خطبه شریف است. 4. فدک "فدک" قریه آباد و حاصل خیز نزد یهودیان بود، که در نزدیکی مدینه قرار داشت و فاصله آن تا مدینه دو تا سه روز و تا خیبر یک روز راه میشد. فدک از طریق صلح و بدون جنگ به پیامبر رسید. سرزمین فدک نسبتاً وسیع بود و سالیانه مبلغ قابل توجهی عایدات داشت. عواید سالیانه فدک را از بیست و چهار تا هفتاد هزار دینار برآورد کردهاند (صدر،1360، ص32/ خزعلی ،1385، ص58) پس از آنکه «فدک» در ملک پیامبر قرار گرفت، بنا بر روایات متعدد تاریخی به دستور الهی (وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ) (الاسراء:26) «فدک» به حضرت زهرا سلام الله علیها بخشیده شد (طبرسی،13 علیه السلام 2، ج6، ص633/ سیوطی،1404، ج4،144) و سپس علی علیه السلام مأمور شد که سند آن را بنویسد و غلام پیامبر و «ام ایمن» و حضرت علی علیه السلام بر آن شهادت دادند و «فدک» در زمان حیات پیامبر به تصرّف حضرت فاطمه در آمد و درآمد حاصله از «فدک» بین فقرای بنیهاشم و مهاجر و انصار تقسیم میشد. (خزعلی، 1385، ص 59) بعد از رحلت پیامبر6 بنابر آنچه منابع تاریخی گزارش میدهند: «عمر به ابوبکر گفت: مردم بندگان دنیایند و جز آن هدفی ندارند .تو خمس و غنایم را از علی بازگیر و فدک را از دستش بیرون بیاور. وقتی دست او را خالی دیدند، رهایش میسازند و به جانب تو متمایل میشوند» (موسی خوانساری، 1385، ج1، ص 158). خلیفه اول نیز به منظور جلوگیری از نفوذ اجتماعی حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرت علی علیه السلام و قدرت گرفتن دوباره بنیهاشم، وکیل حضرت فاطمه را از «فدک» اخراج کرد و فدک را غصب کرد. 5. بررسی محتوایی خطبة فدکیه همانگونه که ذکر شد خطبة فدکیه حضرت زهرا سلام الله علیها اعتراضی به انحراف وقت و برای برگرداندن خلافت عظمای الهی و اصلاح امتی است که با نادیده گرفتن همه زحمات و خون دلها میخواهد به جاهلیت نخست خود بازگردد. وجود «فدک» به نوعی تقویت اقتصادی بنیهاشم بود،چرا که منجر به تقویت موقعیت اجتماعی آنان میشد و در نتیجه از نفوذ اجتماعی بنیامیه، رقیب دیرین بنیهاشم در صحن سیاست مدینه میکاست، همچنین نفوذ اجتماعی و محبوبیت مردمی حضرت زهرا سلاماللهعلیها و حضرتعلی علیه السلام را افزایش میداد و این خطری بود که هر قریشی که در مدینه به قدرت میرسید نمیتوانست نادیده بگیرد (زورق،138 علیه السلام ، ص649). با غصب «فدک» حضرت زهرا سلام الله علیها اگر سکوت میکرد، عملاً مشروعیت حکومت جدید را پذیرفته بود و در این صورت امتناع حضرت علی علیه السلام از بیعت وجاهت اجتماعی خود را از دست میداد. از سویی اگر اعتراض میکرد در موضع دفاع از منافع شخصی خود قرار میگرفت. با این حال حضرت سکوت را جایز ندانست و به جهت اعتراض به عمل حکومت، به ابوبکر مراجعه کرد، حکومت از حضرت برای ادعای خود شاهد خواست و حضرت، ام ایمن و علی علیه السلام را به عنوان شاهد معرفی کرد، و با اقامه شهود دستور استرداد فدک به حضرت فاطمه سلام الله علیها صادر شد. اما پس از خروج حضرت فاطمه سلام الله علیها و مطلع شدن عمر، وی با خشونت، نوشته ابوبکر را از دست حضرت گرفت و آن را از بین برد، ابوبکر این رفتار عمر را توجیه کرد و خطاب به حضرتفاطمه گفت: «یا باید غیر از علی یک شاهد مرد دیگری بیاوری و یا علاوه بر ام ایمن یک زن دیگر شهادت بدهد» (کلینی، 140 علیه السلام ، ج2، ص498/ طبرسی، 1403، ج1، ص 215). هنگامی که گفتگویهای حضرت علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها با حکومت بینتیجه ماند، حضرت زهرا سلاماللهعلیها تصمیم گرفت بیواسطه با مردم سخن بگوید و نقاب از چهره پیشوایان باطل کنار بزند؛ از این رو حضرت زهرا سلام الله علیها در مسجد و در حضور نخبگان سیاسی و توده مردم (اعم از مهاجران و انصار) سخنانش را با تاریخ و مردم بزند... حضرت زهرا سلام الله علیها سخنانش را با ستایش خداوند و سپاس از نعمتهای او آغاز کرد و با شهادت به یگانگی خدا و رسالت پیامبر6 ادامه داد: الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا أَنْعَمَ، وَ لَهُ الشُّكْرُ عَلَى مَا أَلْهَمَ، وَ الثَّنَاءُ بِمَا قَدَّمَ مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ ابْتَدَأَها ... وَ أَشْهَدُ أَنَّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، كَلِمَةٌ جُعِلَ الْإِخْلَاصُ تَأْوِيلَهَا ... وَ أَشْهَدُ أَنَّ أَبِي مُحَمَّداً6 عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، اخْتَارَهُ وَ انْتَجَبَهُ قَبْلَ أَنْ أَرْسَلَهُ، وَ سَمَّاهُ قَبْلَ أَنِ يَجْتَبَلَه ... خداوند را بر آنچه ارزانى داشت، سپاسگزار و برانديشه نيكو كه در دل نهاد، شاكر و بر نعمتهاى فراگيرش ثنا مىگويم. نعمتهايى كه از چشمه لطفش جوشيد... گواهی میدهم جز خدای یکتا و بیهمتا خدایی نیست. این کلمه - شهادت به یگانگی خداوند- کلمهای است که اخلاص تأویل آن است... شهادت میدهم پدرم محمّد بنده خداوند و پیامبر اوست. او را پیش از آنکه به پیامبری بفرستد اختیار نمود و برگزید و هم او را پیش از آفرینش به انبیا و امت معرفی کرد... 5-1. هدف از بعثت حضرت رسول اکرم مهمترین هدف بعثت پیامبر، پیدایش انسان «خودآگاه» و «خدا آگاه» بود، خود آگاهی به معنای شناخت ساختمان سرشتی خود و ظرفیت بالقوهای که در وجود آدمی به ودیعه نهاده شده است و خدا آگاهی به معنای شناسایی هدف نهایی سیر فردی و اجتماعی انسان در حرکت تاریخی خود به سوی خداست. حضرت زهرا سلام الله علیها در خطبه فدکیه به این هدف و رسالت الهی اشاره میکنند. طبیعتاً برای رسیدن به این هدف اصلی اهداف فرعی دیگری از جمله نفی هر گونه ستم فردی و اجتماعی، برادری، برابری، تأمین حقوق مستضعفان و به رسمیت شناخت آنها، مبارزه با فساد، جهل و استبداد و... مورد نظر بود که رسیدن به این اهداف فرعی منجر به پیدایش انسان خود آگاه و خدا آگاه میشود. (زورق،138 علیه السلام ، ص466) 5-2. نهادهای مدینة النبی 1. نبوت، مدینهالنبی چند سنگ بنا داشت: پیامبر به عنوان پرچمدار جامعه اسلامی پیامآور وحی الهی و مجری احکام الهی است. 2. ولایت، ولایت به معنای احترام به حق پیشوایی امامی منصوب از سوی خداوند که پیشوای مردم در سیر صعودی خلق به سوی خداست و نیز به معنی استفاده از ظرفیت وجودی او برای تضمین سلامت و صحت این سیر است. 3. اختیار و حق تعیین سرنوشت هر کس به دست خود او. 4. مشارکت عمومی. کوششهای جدی پیامبر6 در راه نهادینه کردن این مفاهیم شکل گرفت، ولی پس از او با تضعیف این نهادها، ارتجاع در چهره اسلام بر تاریخ نمایان شد. (زورق،138 علیه السلام ، ص 469) امام هر زمان و هر امت کسی است که از دیگران در انجام دستورات الهی تواناتر، به رمز و راز حیات داناتر، از همه مردم عادلتر، روح او با خودسازی و تقوا از همه زیباتر و در راه معماری جامعه اسلامی از همه خلاقتر باشد. در جامعه اسلامی وظیفه همه شناسایی امام و فرمانبری از او در راه پرستش خدا و رسیدن به سعادت است. به همین دلیل حضرت زهرا سلام الله علیها امام را به کعبه تشبیه میکند و میفرماید: مثل امام چون کعبه است (بحرانی، 13 علیه السلام 8، ص533) همانگونه که مردم با عشق و اشتیاق و از روی آگاهی و شناخت و در کمال آزادی و اختیار به سوی کعبه میروند و به دور او طواف میکنند، همانگونه نیز بیعت مردم با امام باید از روی عشق و آگاهی و آزادی باشد و با طواف امت به گرد امام خویش، امور مردم نظم پیدا کند. از همین رو حضرت زهرا سلام الله علیها ضمن بیان فلسفه احکام از اصل امامت سخن گفت و آن را در کنار عدل و جهاد موجب پیوستن دلها، نظم امور ملّت، ایمنی از تفرقه و عزت اسلام نامید. فَجَعَلَ اللَّهُ الْإِيمَانَ تَطْهِيراً لَكُمْ مِنَ الشِّرْكِ... وَ الْعَدْلَ تَنْسِيقاً لِلْقُلُوبِ، وَ طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ، وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً مِنَ الْفُرْقَةِ، وَ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ... از آنجا که در عصر فرهنگ شنیداری و ارتباط شفاهی و ضعف فرهنگی اکثریت مطلق مردم، امکان شناخت امام برای همه وجود نداشت، پیامبر به دستور خداوند به مردم کمک کرد، تا در موقعیتهای مختلف امام خویش را بشناسند و حتی در گفتگوهای خود با مردم به امامانی که در اعصار بعد یکی بعد از دیگری خواهند آمد نیز اشاره کرد[2]. در یک تقسیمبندی کلی، طرفداران و پذیرندگان دعوت محمدی را میتوان به سه قطب تقسیم کرد: قطب اول از مجموعه نیروهایی تشکیل میشود که زندگی خود را فدای اسلام کردند و از همه منافع شخصی خود در راه پیروزی اسلام گذشتند. قطب دوم از مجموعه افرادی تشکیل شده بود که اسلام آورده و پا به پای آن نیز پیش رفتهاند، هرجا خطر نیست آنها با قدرت و شهامت ایستادهاند و هرجا که خطر سایهانداخته، آنها به نرمی گریختهاند. و گاه در آخرین صفوف سپاه و یا گریزان و پنهان از چشم دوست و دشمن هستند[3]، حضرت زهرا در بیان اوصاف آنها در خطبه فدکیه میفرماید: ...وَ أَنْتُمْ فِي رَفَاهِيَةٍ مِنَ الْعَيْشِ، وَادِعُونَ فَاكِهُونَ آمِنُونَ، تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوَائِرَ، وَ تَتَوَكَّفُونَ الْأَخْبَارَ، وَ تَنْكِصُونَ عِنْدَ النِّزَالِ، وَ تَفِرُّونَ مِنَ الْقِتَال... قطب اول و دوم متشکل از مهاجر و انصار میباشند از طرفداران اسلام هستند. انصار لقب دو قبیله اوس و خزرج است که از جانب رسول اکرم6 به این لقب مشرف شدند؛ زیرا آنان به هنگام مهاجرت حضرت به مدینه به یاری و از آن حضرت قیام کردند. امام علی علیه السلام در توصیف انصار میفرماید: «به خدا سوگند انصار اسلام را پرورش دادند» خداوند دین خود را به وسیله آنان یاری فرمود و به وسیله آنان اسلام را که در نهان بود، آشکار ساخت. اگر آنان نبودند، مهاجران هرگز توان جنگیدن با قریش و عرب در حمایت از رسول اکرم6 را نداشتند. اگر مدینه جایگاه انصار نبود هرگز پناهگاهی برای مهاجران نبود. (ابن ابی الحدید، 1385،ج20، ص 184) حضرت زهرا سلام الله علیها در بیان ویژگیهای انصار در خطبه فدکیه میفرماید: يَا مَعَاشِرَ النَّقِيبَةِ. وَ يَا عِمَادَ الْمِلَّةِ وَ حِصْنَةِ الْإِسْلَام ... وَ أَنْتُمْ مَوْصُوفُونَ بِالْكِفَاحِ، مَعْرُوفُونَ بِالْخَيْرِ وَ الصَّلَاحِ، وَ النُّخْبَةِ الَّتِي انْتَخَبْتُ، وَ الْخِيَرَةُ الَّتِي اخْتِيرَتْ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتَ.قَاتَلَكُمْ الْعَرَبَ، وَ تَحَمَّلْتُمُ الْكَدَّ وَ التَّعَبَ، وَ نَاطَحْتُمُ الْأُمَمَ، وَ كَافَحْتُمُ الْبُهَمَ، لَا نَبْرَحُ أَوْ تَبْرَحُونَ، نَأْمُرُكُمْ فَتَأْتَمِرُونَ، حَتَّى إِذَا دَارَتْ بِنَا رَحَى الْإِسْلَامِ، وَ دَرَّ حَلَبُ الْأَيَّامِ، وَ خَضَعَتْ ثَغْرَةُ الشِّرْكِ، وَ سَكَنَتْ فَوْرَةُ الْإِفْكِ، وَ خَمَدَتْ نِيرَانُ الْكُفْرِ، وَ هَدَأَتْ دَعْوَةُ الْهَرْجِ، وَ اسْتَوْسَقَ نِظَامُ الدِّين... هدف حضرت زهرا سلاماللهعلیها از بیان اوصاف انصار چون بازوان دین (اعضاد الملّة)، نگهبانان اسلام (حَضَنة الاسلام)، متصف به نبرد و دلیری (موصوفون بالکفاح)، برگزیدگان و انتخاب شدهها (النخبةُ التی انتخبَت) و... تهییج آنان با ذکر سابقههای درخشانی است که انصار داشتند؛ با این همه باید گفت معیار حساب کار، فرجام آن است، حضرت زهرا سلاماللهعلیها خطاب به انصار میفرماید: در شما استعداد قیام علیه حکومت جائر وجود دارد «وَ لَكُمْ طَاقَةٌ بِمَا أُحَاوِلُ، وَ قُوَّةٌ عَلَى مَا أَطْلُبُ وَ أُزَاوِل... وَ أَنْتُمْ ذَوُو الْعَدَدِ وَ الْعُدَّةِ، وَ عِنْدَكُمُ السِّلَاحُ وَ الْجُنَّةُ» و با استناد به آیه کریمه سوره توبه (أَ لا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ وَ هَمُّوا بِإِخْراجِ الرَّسُولِ وَ هُمْ بَدَؤُكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَ تَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنين) (التوبه:13) از آنان درخواست قیام علیه ظلمیکه بر خاندان پیامبر6 رفته است را میکند، همچنین حضرت با استناد به آیه کریمه سوره آل عمران (وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرينَ) (آل عمران:13) فضایی مشابه جنگ اُحد را برای ایشان ترسیم میکند با این تفاوت که در جنگ اُحد، خبر مرگ رسول اکرم6 شایعهای بیش نبود، اما این بار واقعیت دارد، در آن صحنه دشمن بینقاب در معرکه جنگ بود اما این بار دشمن با نقاب اسلام در صحنه است (حسینی زنجانی،1388،ص 305). اما هوای ریاست مجال نداد که به یاری حضرت زهرا سلام الله علیها برخیزند. قطب سوم افراد محافظه کاری هستند که پس از فتح مکه ایمان آوردهاند، اغلب چهرههای سیاسی بودند که با اسلام مخالفت و حتی مبارزه کردهاند و از آنها شکست خوردهاند، این قطب در جستجوی جبران منافع از دست رفته خویش هستند. آنها چون منافعی در زمان فعلی برای اهداف خود نمیبینند در جستجوی منافع خود در آیندهاند، آیندهنگر، فرصتطلب و محاسبهگرند و در صورتیکه بخواند متحدانی برای خویش پیدا کنند، این متحدان سیاسی را در میان قطب دوم خواهند یافت. (زورق،138 ) قطب اول، حول محور شخصیت علی علیه السلام شکل گرفته بود، حضرت گذشته از آنکه شخصاً انسان برگزیده و ممتازی بود که خداوند از لحظه ولادتش توجه خاص خود را به او نمایش نهاده بود، از نظر اجتماعی نیز بارها رسول اکرم، پیشوا بودنش را در موقعیتهای مختلف خاطر نشان کرده بود[4]. اما هیچگاه این پیشوایی را بر مردم تحمیل نکرده بود و مردم را کاملاً آزاد گذاشت تا با استفاده از حق آزادی و اختیار خود، علی علیه السلام را و مسیر زندگی خویش را انتخاب کنند. حضرت زهرا سلاماللهعلیها در خطبه فدکیه در مواضع مختلف به شرح فداکاریهای حضرت علی علیه السلام در راه اسلام و ویژگیهای حضرت میپردازد: ... كُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ، أَوْ نَجَمَ قَرْنٌ لِلشَّيْطَانِ، وَ فَغَرَتْ فَاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ، قَذَفَ أَخَاهُ فِي لَهَوَاتِهَا، فَلَا يَنْكَفِئُ حَتَّى يَطَأَ صِمَاخَهَا بِأَخْمَصِهِ، وَ يُخْمِدَ لَهَبَهَا بِسَيْفِهِ، مَكْدُوداً دؤوبا فِي ذَاتِ اللَّهِ، وَ مُجْتَهِداً فِي أَمْرِ اللَّهِ، قَرِيباً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ، سَيِّدَ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ، مُشَمِّراً نَاصِحاً، مُجِدّاً كَادِحاً، لَا تَأْخُذُهُ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِم... گروهی که پیرامون شخصیت علی علیه السلام شکل گرفته بود، ساختمان قومی نداشت، بلکه بافت فراقومی داشت. به عبارتی پیرامون علی علیه السلام یک امّت شکل گرفته بود، در این امّت، بلال از حبشه، سلمان و میثم از ایران در کنار مقداد از چهرههای عرب به چشم میخورند، در حالی که طیفهای سیاسی که حول قطب دوم و سوم شکل گرفته بودند، بافت قومی داشتند. در قطب سوم گذشته از انگیزههای نژادی، همگرایی عشیرهای نیز به چشم میخورد و بسیار ای از فعالان این قطب بنیامیه و متحدان آن بودند. (زورق ،13 علیه السلام 8، ص5 علیه السلام 6) 5-3. آشکار شدن چهرة نفاق و کفر در لحظاتی که پیکر پیامبر6 دفن میشد، عملاً نیز توصیههای او درباره ولایت علی علیه السلام نیز - که مسیر حرکت سیاسی جامعه اسلامیرا تبیین میکرد – دفن شد. مسئلهای که انصار را بر سر دو راهی تصمیمگیری برای بیعت با علی علیه السلام قرار میداد سایه شمشیر خالد ابن ولید و برنامهریزی خلیفه دوم بود که بر مدینه افتاده بود، حقیقت این بود که انصار از پذیرش رهبری خلیفه اول نگرانی نداشتند بلکه بیم آنها از اشراف قدرت گرفته قریش -قطب سوم- که به صورت یک حزب سازمان یافته سیاسی در آمده بودند، بود و در پی این نگرانی در سقیفه بنیساعده گردهم آمدند تا برای خود رهبری مستقلی به وجود آورند (زورق،138 علیه السلام ، ص639) امّا کوشش آنان به دلیل اختلافات کهن قبایل اوس و خزرج و اقدامات خلیفه دوم شکست خورد، آنها با شعار «خلافت از قریش، وزارت از انصار» کوشیدند نگرانی انصار نسبت به تحولات جدید را برطرف کنند و در نتیجه هنگامیکه انصار تضمین کافی در باره امنیت، حرمت و مشارکت در فرآیند سیاسی را یافتند با ابوبکر بیعت کردند (عسکری، 1388، صص 55-66). در هنگام رحلت پیامبر6 محور اصلی قطب سوم ابوسفیان، برای کسب امتیازات سیاسی از جمله کسب وجهه اسلامی به خانه علی علیه السلام روی میآورد و میخواهد که با حضرت بیعت کند، اما حضرت در جواب میفرماید: تو در پی کاری هستی که ما اهل آن نیستیم، تو جز فتنه و آشوب هدف دیگری نداری. تو مدّتها دشمن اسلام بودی، مرا به تو نیازی نیست (ابن ابى الحديد،1385، ج2، ص 45). مسائل سیاسی، خالد ابن ولید سردار بزرگ ابوسفیان در جنگ اُحد را از لحظه وفات پیامبر6 در کنار محور ابوبکر- عمر داد، و او با کاردانی و بیرحمی، هر گونه مخالفتی را که با قدرت جدید صورت میگرفت، سرکوب میکرد. خلیفه دوم دلگرم از حمایت نو مسلمانان و نخبگان سیاسی قطب دوم و سوم و با توجه به پیروزی درخشانی که در سقیفه به دست آورد و در نتیجه آن زمینه بسیار مساعدی به نفع قدرت جدید در مدینه به وجود آمد، تصمیم گرفت تکلیف مهاجرانی را که هنوز بیعت نکرده بودند، یکسره کند. به همین منظور پس از چند روز که پایههای حکومت شکل گرفت و مدینه در برابر خلافت، خلیفه اول خضوع کرد، خانه حضرت زهرا سلاماللهعلیها که محل تجمع حامیان ولایت علی علیه السلام شده بود، مورد هجوم واقع شد و امام علی علیه السلام با زور برای بیعت به مسجد برده شد! این امر به جهت پایین آوردن منزلت اهلبیت صورت گرفت. 5-3-1. ویژگیهای ائمة باطل حضرت زهرا سلام الله علیها در خطبه فدکیه به بیان ویژگیهای ائمه باطل میپردازد و خطاب به مردم به میفرماید: أَنْتُمْ عِبَادَ اللَّهِ نُصْبُ أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ، وَ حَمَلَةُ دِينِهِ وَ وَحْيِهِ، وَ أُمَنَاءُ اللَّهِ عَلَى أَنْفُسِكُمْ، وَ بُلَغَاؤُهُ إِلَى الْأُمَمِ، وَ زَعَمْتُمْ حَقٌّ لَكُمْ ؟ حضرت زهرا سلام الله علیها به جایگاه حاضرین به عنوان کسانی که حضور پیامبر را درک کرده بودند و وظیفه آنها در قبال امر و نهی الهی و ابلاغ پیام الهی اشاره کرده و در ادامه میفرماید: خداوند شما را شایسته چنین مقامی قرار دارد، اما لایق آن نبودید و بر خلاف امر الهی عمل کردید و برای این مطلب تعبیر «زَعَمْتُمْ حَقٌّ لَكُمْ» را به کار میبرند، «زعم» در لغت به معنای سخنى است كه در مظان و معرض دروغ و باطل باشد (راغب اصفهانی،1412، ص380) و از اين همه کاربردهای این واژه در قرآن کریم به صورت مذمّت نسبت به گويندگانش آمده است. کلام حضرت در مقام اعتراض به حضار است و اشاره به اینکه شما رعایت امر الهی را نکردید و مسیر دین خدا را پس رحلت رسولش منحرف ساختید؛ هم در مورد قرآن کریم و هم در مورد اهل بیت پیامبر6 خُلف وعده کردید «لِلَّهِ فِيكُمْ عَهْدٌ قَدَّمَهُ إِلَيْكُمْ، وَ بَقِيَّةٌ اسْتَخْلَفَهَا عَلَيْكُم»؛ چرا که این دو جانشینان بعد از پیامبر6 بودند و پیامبر 6در موردشان فرمود: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي أَلَا وَ هُمَا الْخَلِيفَتَانِ مِنْ بَعْدِي وَ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض» (ابن بابویه،1362، ص415). حضرت زهرا سلام الله علیها با تلفیق آیات12 و13 سوره مبارکه توبه «أَ لا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَكَثُوا أَيْمانَهُم مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِم» به معرفی افرادی میپردازد که پس از فسق و تجاوز توبه کرده و قویترین ارکان جامعه دینی یعنی نماز و زکات را بپا داشتند و جزو جامعه اسلامی محسوب شدند (التوبه:8-11) اما بعد از آن پیمانی را که با زمامدار مسلمانان داشتند شکستند. «نکث» در لغت به معنای نقض عهدی است که لازم الوفاست و «اَیمان» به معنای قسم است، اما در مفهوم آن شدت و قوت بیشتر نهفته است (مصطفوی،1360، ج12، ص223). همه این موارد در کنار هم بیانگر اهمیت پیمانی است که آنها نقض کردهاند. قرآن کریم از این قوم تعبیر به «أَئِمَّةَ الْكُفْر» کرده است. واژه «کفر» در آیه مذکور به صورت اسم به کار رفته که هدف الهی برای نشان دادن اتصاف این افراد به ویژگی کفر و تداوم کفر در وجودشان را نشان میدهد. (سامرائی،1430، ص30)؛ این افراد دارای کفر باطنی و ایمانی ظاهری بودند که خداوند آنان را دو چهره، دروغگو (المنافقون:1)، فاسق و مستکبر معرفی میکند (المنافقون:6) آنهایی که عامه مردم را از راه دين برمیگردانند، در حالى كه خود را در پشت سپر سوگندهاى دروغينشان حفظ میکنند(المنافقون:2)؛ خداوند سبب این کارشان را کفر آنها عنوان میکند (المنافقون:3). خداوند دستور پیکار و قتل آنان را صادر میکند، چرا که آنها نه تنها خود گمراهند، بلکه سبب گمراهی و ضلالت دیگران را فراهم میسازند (طباطبایی،141 علیه السلام ، ج5، ص159؛ طبرسی،13 علیه السلام 2، ج5، ص18؛ طیب، 13 علیه السلام 8، ج6، ص186). و با این کار خود موجب اختلال و سلب اطمینان و تزلزل امور و توقف جریانها، در جامعه میشوند (مصطفوی،1360، ج 12، ص223). حقیقت لغوی واژه کفر به معنای ستر و پوشاندن است (مصطفوی،1360 ،ج10، ص علیه السلام 8). منظور از پوشش، ستر و پوشاندنی است که مانع از درک حق و حقیقت شده و آدمی را در مسیر لغزشهای دیگر چون نفاق، شرک، فسق، کبر، گمراهی و ... قرار میدهد. حضرت زهرا سلام الله علیها نفاق درونی آنان را عامل گمراهی و انحرافشان از دین معرفی میکند: «ظَهَرَ فِيكُمْ حَسِيكَةُ النِّفَاق» خار نفاقی که در باطن داشتند، پس از رحلت پیامبر6 آشکار شد و آن توطئهها و فعالیتهای سری که در جهت واژگونسازی اسلام داشتند به صورت آشکار ظاهر شد. مفهوم نفاق عبارت است از اقرار به ايمان به زبان و عدم اعتقاد به آن در قلب. نفاق از نظر لغوی راه زیرزمینی و پنهانی است به همین جهت در زبان عرب، به تونل، نَفَق میگویند، یعنی راهی که پنهان است و ورودی و خروجی دارد (راغب اصفهانی،1412، ص 819) قرآن منافق را فاسق نیز نامیده است. فسق در لغت به معنای خروج رُطَب از پوست است (راغب اصفهانی،1412، ص636)، کسی که از چهارچوب آداب شریعت خارج شود گرچه اعتقاد به آن هم داشته باشد در فرهنگ قرآن به عنوان فاسق شناخته میشود. بنابراین منافق و فاسق در یک ویژگی مشترکند: خارج شدن از پوسته دین و دچار شدن به فساد و تباهی. نفاق نقاط مشترك بسيار با كفر دارد زيرا كه نفاق يك نوع بيايماني و بياعتقادي است، چنانچه در خود قرآن منافق وكافر هر دو دشمن خدا شمرده شدهاند. عقوبت مشابه (النساء:140؛ التوبه: 68) درمورد كفر و نفاق نشان ميدهد كه هر دو از لحاظ درجه و ماهيت گناه يكسان هستند، چرا كه جايگاه منافقان جهنم است. حضرت زهرا با اشاره به گمراهی ائمه باطل، به غوایت آنان اشاره میکند: «نَطَقَ كَاظِمُ الْغَاوِين». غوایت در لغت به معنای دور افتادن از راه راست و منحرف شدن است (مصطفوی،1360، ج علیه السلام ، ص 285). برای حرکت در مسیر حق، هم باید مسیر مشخص باشد و هم هدف، فردی که راه را گم کند ضال است و اگر بیهدف بود غاوی؛ البته هرغاوي ضالّ هم خواهد بود؛ زيرا راه، فرع بر هدف است و اگر هدف نبود، راه هم نيست (جوادی آملی،1384، ص328). بیهدف کردن انسانها هدفی است که ائمه باطل از منظر حضرت زهرا سلام الله علیها دنبال میکنند. از عواقب گمراهی و دور شدن از حق، شرک است (راغب اصفهانى،1421/415) و نفاق به عنوان مصداق شرک، زمينه شدّت شرك را فراهم ميكند (جوادی آملی، 1389، ج2، ص261). از این رو حضرت زهرا سلام الله علیها خطاب به حضار میفرماید: «أَشْرَكْتُمْ بَعْدَ الْإِيمَان» ایمان صرف پذیرش خدا به زبان نیست، بلکه نجات از شرکهای گوناگون و رسیدن به عروة الوثقی، واقعیت توحید را تشکیل میدهد، هر کس در برابر حجتهای منصوب الهی قد علم نمود، خود از بزرگترین طاغوتهاست و از ارکان توحید، نفی طاغوت است. لذا حضار مورد خطاب حضرت زهرا سلام الله علیها در برابر حکومت حق امام علی علیه السلام قد برافراشتند و به حکم قرآن (در باطن) مشرک محسوب میشوند هر چند به ظاهر کلمه توحید را بر زبان جاری سازند. (حسینی زنجانی،1388،صص 309-310) فردی که حق را در غیر محل خود قرار میدهد و باطل را بر میگزیند ظالم است و کار وی ظلم محسوب میشود همان چنانکه حضرت زهرا سلام الله علیها در ضمن ایراد خطبه بارها بر باطل بودن رفتار ایشان تأکید کردهاند «هَدَرَ فَنِيقُ الْمُبْطِلِين» «و عند الساعة يَخْسَرُ الْمُبْطِلُون» «وَ خَسِرَ هُنالِكَ الْمُبْطِلُون» و آنان را با استناد به آیات قرآن کریم، ظالم نامیدند «بِئْسَ لِلظَّالِمينَ بَدَلاً» «وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُون». ظلم در لغت به معنای نهادن چيزى در غير جاى ويژه خود، تجاوز از حد، و انحراف از ميانه روى آمده است (ابن منظور،1414، ج۲، ص۲۴۵۹) و در اصطلاح، جور و تجاوز از حد است (راغب اصفهانی،1412، ص538). در قرآن از مقررات و قوانین مربوط به رفتار انسان که خداوند مقرر کرده است به «حُدُودُ اللَّه» تعبیر شده است و آن کسی که از این حدود تجاوز میکند ظالم است. (البقره:229؛ الطلاق:1) شخصي که از حدود خويش پاي را فراتر مینهد احساس قدرت، تکبر و بینیازی (استغنی) میکند؛ كسي كه خود را بينياز از همه پندارد (راغباصفهانی، 1412،615). طبعاً گرايش پيدا ميكند كه در همه امور بر همنوعان خود تحكم ورزد و ميخواهد در نهايت خود كاملگي و استبداد قدرت خود را بر آنان اعمال ميكند. در مجموع میتوان گفت: حضرت زهرا سلاماللهعلیها، با توجه به اهمیت نفاق و کفر و ارتباط نظاممندی که این دو مفهوم با دیگر مفاهیم هم حوزه خود برخوردار هستند، درصدد معرفی ویژگیهای ائمه باطل است به جهت جلوگیری از نقشی که نفاق در جامعه ایفا میکند که در نهایت به کفر میانجامد. 5-3-2. شگرد ائمة باطل در دعوت به گمراهی در قرآن کریم عالم وجود به حصر عقلی به حق و باطل (یا ضلال) تقسیم میشود و ماوراء حق همه مصادیق مشمول عنوان ضلال و باطل قرار میگیرد (یونس:32) حق و باطل در دنیا آمیخته شده است. در این میان ائمه باطل در تلاشند هم حق را لباس باطل بپوشانند تا كسي به آن گرايش پيدا نكند وهم باطل را به لباس حق بیارایند، که حالت اول را «تلبیس» و حالات دوم را «تسویل» گویند. تلبیس از ماده [لبس] است که اگر به فتح لام باشد «لَبسْ» به معنی اشتباه است و در اصطلاح به معنای ملتبس و مشتبه کردن حق به وسیله باطل است و اگر به ضم لام باشد «لُبسْ» به معنای پوشاندن و در اصطلاح به معنای مستور ماندن حق بوسیله پوشش باطل است. (مصطفوی، 1360، ج10، ص160) تسویل از ماده [سول] به معنى تزيين نفس است و جلوه دادن چيزهايى كه نفس بر آنها حريص است و تصوير نمودن قبح و زشتى براى او به صورت حسن و خوبى است (راغب اصفهانی،1412، ص 43 علیه السلام ؛ مصطفوی، 1360، ج5، 2 علیه السلام 4) پس از آنکه حضرت زهرا سلام الله علیها با استناد به آیات کریمه قرآن حق غصب شده خویش یعنی فدک را ادعا میکند، خلیفه اول در نهایت تلبیس با پوشاندن حق و با ذکر کلمات در ظاهر متواضعانه، عواطف جمع را علیه حضرت بسیج میکند و به نوعی رفتار حضرت را مخالف سیره پدر بزرگوارش که رئوف و رحیم بود «لَقَدْ كَانَ أَبُوكِ بِالْمُؤْمِنِينَ عَطُوفاً كَرِيماً رَءُوفاً رَحِيماً» نشان میدهد، تا این نکته را برساند که چرا شما بر خلاف رأفت پیامبر6، سوابق مهاجر و انصار را فراموش کرده و این گونه آنان را سرزنش میکنید. خلیفه اول میخواست خطاب عتاب آمیز حضرت زهرا سلاماللهعلیها را که هدفی جز دلسوزی برای امت نداشت، به صورت قدر نشناسی از مجاهدان صدر اسلام منعکس سازد. وی اموال خود را به رخ حضرت زهرا سلاماللهعلیها میکشد: «وَ هَذِهِ حَالِي وَ مَالِي هِيَ لَكِ وَ بَيْنَ يَدَيْكِ... حُكْمُكِ نَافِذٌ فِيمَا مَلَكَتْ يَدَايَ» تا وانمود کند که غرضی جز اجرای فرمان پیامبر6 نیست و هرگز قصد خیانت و عداوت با خاندانش را ندارد. آنگاه و در این راستا روایتی به رسول اکرم6 نسبت میدهد «أَنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ6 يَقُولُ نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ لَا نُورَثُ ذَهَباً وَ لَا فِضَّةً وَ لَا دَاراً وَ لَا عَقَاراً وَ إِنَّمَا نُورَثُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ الْعِلْمَ وَ النُّبُوَّةَ وَ مَا كَانَ لَنَا مِنْ طُعْمَةٍ فَلِوَلِيِّ الْأَمْرِ بَعْدَنَا أَنْ يَحْكُمَ فِيهِ بِحُكْمِهِ»، تا بر صدق ادعای خویش تأکید کند. سپس جهت فریب مردم میگوید: اخذ فدک تصمیم فردی نبود و مسلمانان اجماع کردند «ذَلِكَ بِإِجْمَاعٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ لَمْ أَنْفَرِدْ بِهِ وَحْدِي وَ لَمْ أَسْتَبِدَّ بِمَا كَانَ الرَّأْيُ عِنْدِي» در حالیکه در هیچ کجای تاریخ در مورد اجماع در مورد فدک سخنی به میان نیامده است، شاید به گمان خلیفه سکوت مردم در قبال غصب فدک اجماع محسوب میشود! (حسینی زنجانی ، 1388، صص323-325) حضرت زهرا سلام الله علیها با استناد به قرآن کریم علت رویگردانی مردم از حق را تبعیت از هوای نفس ذکر میکنند (بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْرا) (یوسف:18) گفتیم که تسویل در لغت به معنای تزيين نفس است: امری که اغلب از جانب ائمه باطل به جهت گمراهی مردم از حق صورت میگیرد. ائمه باطل گناهان را در چشم مردم زینت میدهند و به نوعی با فریب دادن مردم آنان را از حق دور میکنند، انسان بر اثر اغواي ائمه باطل گاهي نقمت را نعمت پنداشته، به آن دل خوش ميدارد. (جوادی آملی، 1389ش، ج1، ص 528) و گرفتار فتنه ائمه باطل میشود. فتنه در لغت به معنای آن چیزی است که موجب اختلال همراه با اضطراب میشود و هر آنچه که موجب این دو امر شود فتنه است. از مصادیق فتنه میتوان به ظلم، کفر و شرک اشاره کرد، زیرا در حق و حقیقت اختلال ایجاد میکنند (مصطفوی،1360، ج9، ص23) ائمه باطل با شعار جلوگیری از فتنه «ابْتِدَاراً زَعَمْتُمْ خَوْفَ الْفِتْنَة» غوغای سقیفه را به راه انداختند تا به تبلیغات خود از گمراهی مردم جلوگیری کنند، در حالی که حضرت زهرا سلام الله علیها با استناد به آیه قرآن این عمل ایشان را عین فتنه ذکر میکنند (أَلَا فىِ الْفِتْنَةِ سَقَطُواْ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةُ بِالْكَفِرِين) (التوبه :49) آتشی که افروختند در محو سنن پیامبر و نابودی اهل بیتش در واقع پاسخی بود که به فتنهها دادند و در اصل پاسخ مثبت به شیطان رجیم بود «ثُمَّ أَخَذْتُمْ تُورُون وَقْدَتَهَا وَ تُهَيِّجُونَ جَمْرَتَهَا وَ تَسْتَجِيبُونَ لِهُتَافِ الشَّيْطَانِ الْغَوِيِّ وَ إِطْفَاءِ أَنْوَارِ الدِّينِ الْجَلِيِّ وَ إِهْمَالِ سُنَنِ النَّبِيِّ الصَّفِيِّ تَشْرَبُونَ حَسْواً فِي ارْتِغَاءٍ» 5-3-3. پیامدهای پذیرش دعوت ائمة باطل از کلام حضرت زهرا سلام الله علیها و آیاتی که در خطبه فدکیه به آنها استناد میکنند، چنین برداشت میشود که پذیرش دعوت ائمه باطل آثار و عواقبی دارد که در دنیا و آخرت، هم در مورد دعوت کننده و هم در مورد پذیرنده دعوت، ظهور دارد. عذاب و پیامدی که وقوع آن حتمیاست (لِكُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ) (الانعام :6 علیه السلام ) از جمله آثار دنیوی میتوان به «غضب الهی» اشاره کرد که هم ظهور دنیوی دارد و هم اخروی. غضب در لغت به معنای «شدّت در برابر شيء ديگر» است (مصطفوی،1360، ج علیه السلام ، ص229) و غضب در خداوند سبحان همان «شدّت و حِدّت» است كه در كيفر كافران اِعمال ميگردد (جوادیآملی،1389،ج1، ص516). حضرت زهرا سلام الله علیها خطاب به مردم میفرماید: غصب به ناروای مقام خلافت، غضب الهی را در پی خواهد داشت «مَوْسُومَةً بِغَضَبِ الْجَبَّار» و شما در دنیا و آخرت از مغضوبین محسوب میشوید. و پیامد عضب الهی ضرر و خسرانی است که در دنیا و آخرت گرفتار آن خواهید شد. خسران در لغت به معنای كم شدن سرمايه زندگى است. گاهى واژه خسران در باره دستاوردهاى زندگى مثل مال و مقام دنيائى است و گاهی در زيانمندى دستاوردهاى و نتايجى كه از حالات نفسانى حاصل مىشود مثل از دست دادن ایمان. حضرت زهرا سلاماللهعلیها به صورت مکرر، رفتار مردم در پیروی از ائمه باطل را که منجر به از دست دادن ایمان و خارج شدن از مدار حق است خسران ذکر کردهاند. حضرت زهرا سلام الله علیها با استناد به آیه (فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتيهِ عَذابٌ يُخْزيهِ وَ يَحِلُّ عَلَيْهِ عَذابٌ مُقيم) (هود :39) حضار را متوجه عذاب دنیوی و اخروی میکند؛ در جمله «مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ» منظور از عذاب، عذاب دنيوى است كه موجب انقراض و ريشه كن شدن مىشود، و آن همان عذاب گمراهی و دور شدن از حق و صراط مستقیم است؛ و مراد از« عذاب مقيم» عذاب آتش در آخرت است كه عذابى ثابت و دائمى است، دليل این، مقابلهاى است كه در اين دو واقع شده، و كلمه عذاب- به صورت نكره يعنى بدون الف و لام در عبارت- تكرار شده و اولى توصيف به اخزاء و دومى به اقامه شده است. (طباطبایی،141 علیه السلام ، ج10، ص 225) از عذابهای اخروی دیگر که حضرت به آن اشاره کرده، احاطه آتش جهنم بر کافران است (وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةُ بِالْكَفِرِين) (التوبه:49). محیط در لغت به معنای فراگیر است و در منع و ممانعت نیز بکار میرود (راغب اصفهانی،1412، ص 265). در آیه فوق میتوان گفت: کفر باعث میشود انسان گناه را بر روی گناه انباشته کند و پيوسته گناهانى بزرگتر انجام مىدهد تا بر دلش مهر زده شود و پس از آن امكان رهایى و خروج از فرو رفتن بيشتر در گناه برايش فراهم نمىشود؛ چنین فردی جایگاهش دوزخ و آتش است، آتشی که شعلهور است و بر هر چیز احاطه دارد و به باطنها نیز سرایت میکند (نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ* الَّتىِ تَطَّلِعُ عَلىَ الْأَفْئدَةِ) (التوبه:49) چرا که فقان افرادی هستند که سعی در پوشاندن کفر خویش دارند و تظاهر به ایمان میکنند. حضرت با ذکر این آیه در صدد بیان این مطلب است که گرچه در این دنیا باطن شما آشکار نگردد، در آخرت به سبب بروز باطنها و آنچه در قلبهایتان پنهان میکردید، آتشی سوزان از قلبهایتان شعلهور خواهد شد. در مجموع میتوان گفت پیروی از ائمه باطل سرانجامی جز آتش غضبالهی را در بر نخواهد داشت و به تعبیر قرآن کریم ائمه باطل افرادی هستند که دیگران را به سوی آتش دعوت میکنند (وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئمَّةً يَدْعُونَ إِلىَ النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيَمَةِ لَا يُنصَرُون) (القصص:41) پیامد اخروی دیگری که ائمه باطل را فرا میگیرد «عدم نصرت» است، به این معنا که شفاعت هيچ ناصرى به ايشان نخواهد رسيد (طباطبایی،141 علیه السلام ، ج16، ص38). شفاعت در لغت از ماده شَفْع به معنای جفت و در مقابل وتر است (ابن منظور،1414، ج 8، ص184) و در حقیقت پيوستن و ضميمه شدن چيزى به چیزی دیگر میباشد. به عبارت دیگر شفاعت يعنى پيوستن و انضمام به كسى كه از نظر حرمت و مقام، بالاتر از كسى است كه مادون اوست كه مورد شفاعت قرار مىگيرد. و اين معنى شفاعت در قيامت است (راغب اصفهانی، 1412، ص45 علیه السلام ). ائمۀباطل در دنیا به سبب گریز از رحمتالهی که هدایت محسوب میشود، در واقع خود را از شفاعت در آخرت محروم کردهاند. قرآنکریم محرومین از شفاعت را ظالمان (غافر:18) منافقان (منافقون:6) و اهل شرک (نساء:48) معرفی کرده است. جمعبندی خطبه فدکیه حضرت زهرا سلاماللهعلیها با درجه اعلا از حیث صحت سند، اعتراضی به انحراف از امامت الهی و برای برگرداندن خلافت عظمای الهی و اصلاح امتی است که میخواهد با ناسپاسی نعمت هدایت، به جاهلیت نخست خود بازگردد. در فرهنگ شیعه، «فدك» نمادِ معنایى بزرگ است كه هرگز در محدوده یك قطعه زمین نمىگنجد و همین معنا رمزى است كه درگیرى را از مخاصمه سطحى و محدود، به چالشی همیشگی تبدیل كرد، غصب فدک به منظور جلوگیری از رواج هدایت حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرت علی علیه السلام و قدرت گرفتن دوباره بنیهاشم، صورت گرفت. شهری که پیامبر کوشید بر پایه توحید، نبوت، عدالت، امامت و معاد بنیان نهد، با رحلتش، به دست کفر و نفاق فرو ریخت. افرادی که امامت و ولایت حق را نخواهند عملاً خود را از هدایت، سعادت و شفاعت دنیوی و اخروی محروم ساختهاند؛ زیرا بدون وجود امام حق، عدالت پا بر جا نخواهد ماند. وجود امام حق به عنوان مظهر و خلیفه اسمای حسنای الهی متمّم توحید پروردگار است و به واسطه وجود شناخت امام حق میتوان به توحید حقیقی دست یافت. با این اوصاف ائمه باطل با محو نهادهایی که پیامبر در جامعه بنا نهاده بود، عملاً مردم را از حق اختیار خود محروم ساختند. ائمه باطل در گام اول با چهره نفاق در میان مردم ظاهر شدند، با شعار پرهیز از فتنه خلافت را غصب کردند، با پیروی از هوای نفس جامعه را گرفتار باطل کردند و راه کشف حقیقت را بر مردم بستند. آنچه حضرت زهرا سلاماللهعلیها در چهره نفاق گونه آنها میدید، آیندهای بود که به کفر منجر خواهد شد و جامعه را عملاً از هدایت و سعادت محروم خواهند کرد. تاریخ گواه نگرانیهای حضرت زهرا سلام الله علیها است که پس از حکومت خلفاء سهگانه، حکومت به بنیامیه، امویان، عباسیان، عثمانیان و... رسید؛ از این رو جامعه را به اعتراض و هوشیاری در برابر این واقعه ترغیب میکند، اما قلبهایی که به واسطه کفر و نفاق بر آنها قفل زده شده بود، هشدار حضرت را نشنید و از به آن رضایت درونی داد. ائمه باطل نه تنها خود در گمراهی به سر میبردند، بلکه اسباب گمراهی پیروانشان را نیز فراهم میکنند. در دعوت خود به سوی آتش عذاب الهی، از ابزار تلبیس و تدلیس استفاده میکنند، سبب امتزاج حق و باطل میشوند و آنها را سرگرم ظواهر دنیا چون مقام و موقعیت میکنند. دعوتی که از سوی ائمه باطل در دنیا صورت میگیرد، در دنیا و آخرت دارای پیامدهایی چون گرفتار شدن به غضب الهی، خسران، عذاب آتش و عدم برخورداری از نصرت و شفاعت در قیامت است.
------------------------------- منابع 1. قرآن کریم، ترجمه محمد مهدی فولادوند، تهران، دارالقرآن الکریم،1415 ق. 2. ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1385 ق. 3. ابن أبي طاهر، احمد بن أبي طاهر، بلاغات النساء، قم، الشريف الرضي، بی تا. 4. ابن بابویه، محمد ابن علی، الامالی، چاپ پنجم، بیروت، انتشارات اعلمی،1362ش. 5. ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تهران، انتشارات علوم اسلامی،1404ش. 6. ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، چاپ اول، بیروت، دار صادر،1414ق. 7-اربلی، علی ابن عیسی، كشف الغمة في معرفة الأئمة، مصحح: هاشم رسولی محلاتی، تبریز، نتشارات بنیهاشم ،1381 ق. 8. امین اصفهانی ، نصرت، مخزن العرفان در تفسير قرآن، تهران، نهضت زنان مسلمان،1361ش. 9. ایزتسو، توشیهیکو، مفاهیم اخلاقی – دینی در قرآن، ترجمه فریدون بدرهای، چاپ دوم، تهران، نشر و پژوهش فرزان روز،1360ش. 10. بحرانی ، سیدهاشم ،الإنصاف في النصّ على الأئمة الإثني عشر:، ترجمه: هاشم رسولی محلاتی، چاپ دوم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى،13 علیه السلام 8ق. 11. تهرانی، مجتبی، شرحی کوتاه بر خطبه فدکیه، تهران، مؤسسه پژوهشی فرهنگی مصابیح الهدی،1391ش. 12. جوادی آملی، عبدالله، تسنیم ، قم، مرکز نشر اسراء،1389ش. 13-فطرت در قرآن ، چاپ سوم، قم، مرکز نشر اسراء،1384ش. 14. جوهری بصری، احمد ابن عبدالعزیز، السقیفه و فدک، تهران، مکتبة نینوی الحدیثه، بی تا. 15. حسینی زنجانی، سید عزالدین، حکمت فاطمی، به کوشش سید محمد حسینی زنجانی، قم، بوستان کتاب، 1388ش . 16. خزعلی، مرضیه، بررسی شیوه سیاسی حضرت زهرا سلام الله علیها با کاوشی در خطبه فدکیه، فصلنامه صحیفه مبین، 1385ش، شماره38. 1 علیه السلام . دشتی، محمد، فرهنگ سخنان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، چاپ دوازدهم، قم، انتشارات مشهور، 1386ش. 18. رحیم پور، فروغ، «تحلیلی از ساختار حق و باطل در قرآن کریم با تأکید بر دیدگاه علامه طباطبایی در المیزان»، فصلنامه علمی- پژوهشی پژوهش دینی، سال پنجم، 1385ش، شماره 13. 19. راغب اصفهانى، حسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، چاپ اول، بيروت، دارالعلم الدار الشامية ،1412ق. 20. ریعان، معصومه، خطبه فدکیه، تفسیری بر آیات قرآن کریم، فصلنامه بانوان شیعه،1384ش، شماره4. 21. زورق، محمد حسن، شهر گمشده، چاپ چهارم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی،138 علیه السلام ش. 22. سامرائي، فاضل صالح، المتشابه الفظی من آی التنزیل، عمان، دار العمار،1430ق. 23. سيوطى، جلال الدين، الدر المنثور فى التفسير بالمأثور، قم، كتابخانه آية الله مرعشى نجفى،1404ق. 24. صدر، سید محمد باقر، فدک در تاریخ، ترجمه محمود عابدی، تهران، انتشارات روزبه، 1360ش. 25. طباطبائی، سید محمد حسین، الميزان فى تفسير القرآن، چاپ پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 141 علیه السلام ق. 26. طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج، مصحح: سید محمد باقر خرسان، مشهد، نشر مرتضی، 1403ق. 27 علیه السلام . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، چاپ سوم، تهران، انتشارات ناصر خسرو،13 علیه السلام 3ش. 28. طريحى، فخرالدين بن محمد بن على، مجمع البحرين، قم، مؤسسةالبعثه،1416ق. 29. طوسی، محمد ابن حسن، تلخیص الشافی، قم، دارالکتاب الاسلامیه،1394ق. 30. طيب، سيد عبد الحسين، اطيب البيان في تفسير القرآن، چاپ دوم، تهران، انتشارات اسلام،13 علیه السلام 8ش. 31. عسکری، سید مرتضی، نقش ائمه در احیای علوم دین، چاپ چهارم، تهران، انتشارات منیز،1388ش. 32. سقیفه، به کوشش مهدی دشتی، تهران، انتشارات منیز،1388 ش. 33. فراهيدى خليل بن احمد، كتاب العين، قم، انتشارات هجرت،1410ق. 34. کلینی، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الکافی، چاپ چهارم، تهران، دار الكتب الإسلامية،140 علیه السلام ق. 35. کیانی، زهره، «معناشناسی فتنه در قرآن و نقش اسماء الهی در آن»، پژوهشنامه معارف قرآن کریم، 1390ش، شماره10. 36. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار لدرر اخبار الائمة الاطهار، چاپ دوم، بیروت، داراحياء التراث العربى ،1403ق. 37. زندگانی حضرت زهرا سلام الله علیها، ترجمه: محمد روحانى على آبادى، تهران، انتشارات مهام، 13 علیه السلام 9ش. 38. مسعودی، علی ابن الحسین، مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1365 ش. 39. مصباح، محمد تقی، «شفاعت در قرآن»، فصلنامه علمی- پژوهشی قرآن شناخت، سال پنجم،1391 ش، شماره1. 40. مصطفوی، حسن، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب،1360ش. 41. موسوی خوانساری، احمد، مقامات حضرت فاطمه سلام الله علیها در کتاب و سنت، قم، بوستان کتاب، 1385ش. 42. یزدی مطلق، محمود و جمعی از نویسندگان، امامت پژوهی، مشهد، دانشگاه علوم اسلامی رضوی،138 علیه السلام ش.