بابک داد
او معضل تازه نظام است؛ یک ورژن تازه از احمدینژاد! و شاید «خطرناکتر» از او! قالیباف در حال «آبستنسازی» جناح اصولگرا و حاکمیت است. با ارائه طرح و برنامههایی که همگی "هزینهساز، ناممکن و غیرعملی" هستند. او میخواهد به هر قیمتی رئیس جمهور شود. برای همین هر چه را که به ذهنش میرسد، وعده میدهد! جامعهی هدف او «نامشخص» است. پس از هر کرانه، تیر دعایی روانه میکند، شاید که یکی کارگر شود! او برای پلان B هم فکر کرده. اینکه اگر مجبورش کنند به نفع ابراهیم رئیسی کنارهگیری کند. او از حالا آنقدر دولت کار و کرامت را آبستن و بدهکار کرده که ابراهیم رئیسی را در سال دوم ریاست جمهوریاش، فلج میکند! قالیباف به طور جد، روی «پررنگ کردن نقش» معاون اول رئیسجمهور در دولت رئیسی فکر کرده، یا شاید در پلان «تبدیل نظام ریاستی» از حالا خود را در جایگاه یک نخستوزیر دولت میبیند که کشور را اداره خواهد کرد. مشکل این است که چگونه؟ در هر دو حالت، یعنی چه قالیباف و چه رئیسی «احتمالاً» رئیسجمهوری بشوند، آقای رئیسی باید آن جزوه کار و کرامتش را بگذارد داخل کشو! زیرا دولتش قبلاً با طرحهای قالیباف آبستن چندین «پروژه کمرشکن» شده و احتمالاً چیزی برای موضوع کرامت(!) باقی نمیماند! آسیب دیگر طرحهای قالیباف، (حتی با پیروزی آقای روحانی)، دامنگیر کل حکومت و نظام خواهند شد. یعنی این حرفهای پرشور او چنان توقعی در اقشار نیازمند جامعه و دهکهای پایینی ایجاد کرده که هرچه شود، مردم آنها را از حکومت و نظام مطالبه خواهند کرد. آنجاست که این سیاهنماییها و این همه طرحهای قالیباف و رئیسی، تبدیل خواهند شد به «مسئلهی امنیت ملی»! چیزی که فراتر از دولت روحانی، دامان رهبر و حاکمیت جمهوری اسلامی را با «شورشهای اجتماعی گسترده» خواهد گرفت. روزی که اقشار اولترافقیر جامعه، با خشمی که قالیباف از آن ۴ درصدیها ایجاد کرده، به خیابان بریزند، موتور هزار سردار گازانبری هم چارهساز نخواهد بود! دهان قالیباف، شبیه «کنتور هزینهسازی» است که حالا حالاها با هر سخن و با هر طرح او، و با این اصرارش بر ایجاد شکاف اجتماعی بین ۹۶٪ فقیر و ۴٪ مرفه بر آتش آن بنزین میریزد، نظام را آبستن دهها مطالبه تازه میکند. او گمان میکند که اگر خودش رئیس جمهور بشود، مثل موضوع حل سه ساله ترافیک تهران، یا قضیه پلاسکو میتواند با «زبانبازی» گلیم خودش را از آب بیرون بکشد. و یا نهایتاً با روش گازانبری، عده معترضان را سرکوب کند. آنچه نمیداند این است که او و رئیسی با تکیه بر شکاف طبقاتی که خودشان جزئی از آن هستند، عملاً «دهانهی زخم» جامعه را باز کردهاند! حالا زخم آن اقشار نیازمند و آن سه دهک پایینی پرشمار و جمعیت حاشیهنشین، چنان باز شده که ظرف یک صبح تا عصر، کل حکومت را به آتش میکشند! کنتور هزینهساز آقای قالیباف، بدونحساب دارد «چک» مینویسد و به دست مردم میدهد! کسی که باید این چکها را پاس کند، نه دولت، که کلیت نظام خواهد بود. از این منظر است که من، قالیباف را حتی از احمدینژاد هم برای نظام «خطرناکتر» ذکر کردم. و انصافاً خیلی امیدوارم که او و رئیسی در این هزینهسازی پرخطرشان برای نظام، (بدون آسیب دیدن مردم و کشورمان)، به واقع «موفق!» باشند! چون اینها کلنگ را به «پی ساختمان نظام» زدهاند!
* مقالات ومصاحبه های مندرج در سایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.