سجاد نیک آیین توصیه های اخیر آیت الله العظمی وحید خراسانی به وعاظ وروحانیون ومبلغین درآستانۀ ماه محرم واکنشهای گوناگونی را درمحافل سیاسی واجتماعی برانگیخت. واکنشهایی که اکثراً لحنی انتقاد آمیز وگلایه گونه نسیت محتوای سفارشات این مرجع تقلید داشتند وآنرا نا متناسب روند جاری امور درکشور می دانستند. این دست انتقادات را می توان دیدن نیمۀ خالی لیوان توصیف نمود. اماین لیوان نیمۀ پُری هم دارد که باید آنرا دید وبه فال نیک گرفت. مهمترین ویژگیهای مثبت توصیه های آیت الله العظمی وحید خراسانی به روحانیون ومبلغان را می توان درچند نکته خلاصه نمود: أ-بازگشت روحانیت به نقش سنتی خود یکی از مطالبات کنشگران سیاسی آزادیخواه در سه دهۀ گذشته تحدید قلمرو نفوذ روحانیت به داخل مرزهای نهاد دین وپا پس کشیدن ازمداخله درامور سیاست وحکومت بوده است. آنچه آیت الله العظمی وحید خراسانی وطیف رو به اقتداری از درون حوزه که ایشان آنرا نمایندگی می کنند، درسخنان اخیر خود بدان اشاره داشته است، ناظر بهمین معناست. ممکن است خاستگاه مورد اشارۀ ایشان درارائۀ توصیه هایی مبنی برعدم دخالت روحانیون درسیاست وبه تصریح ایشان عدم ورود دراین "سیاست بافی ها" با خاستگاه نخبگان سیاسی جامعه دراین باب متفاوت باشد، اما اگر با عینک عملگرایی موضوع را مورد ارزیابی قرار دهیم، این درخواست وتوصیۀ ایشان درحقیقت همان چیزی است که تحول خواهان درجامعۀ ما دیرزمانی است که درپی اقناع روحانیت، هرچند ازمنظری متفاوت، نسبت به ان هستند. پایگاه اجتماعی آیت الله العظمی وحید خراسانی درمیان مذهبیون جامعۀ ما واظهارات اخیر ایشان، خبر ازرشد روزافزون قشری از متدینان را درجامعۀ امروز ایران می دهد، که ازسیاسی شدن دین وقربانی شدن ارزشهای دینی توسط حکومت جمهوری اسلامی سخت دلزده شده است ومی کوشد دامان دین ومذهب را ازجوی پرخون استبداد دینی برکشد. هرچند این قشر از فقیهان سیاست گریز حتی پیش ازانقلاب نیز چندان روی خوشی به انقلاب ورهبرآن نشان ندادند، اما صدای آنان درگرماگرم فریادهای خشونت آمیز انقلابیون پژواکی نیافت. شاید بسیاری انتظار دارند که درسایۀ استقرار نظام سیاه اسبتداد دینی، این گروه از فقیهان وارد کارزار شده وبه مطالبۀ حقوق ملت وتلاش برای استیفای آن برآیند، امری که با نقش سنتی وتاریخی این گروه وآنچه تاکنون با وجود تمامی فراز ونشیبها بدان پایبند بوده اند، درتعارض است. واقعیت آنستکه آیت الله العظمی وحید خراسانی وهم اندیشان او درحوزه، هیچگاه به کار سیاسی وورود روحانیون به عرصۀ سیاست آنهم تصدی گری روحانیون، اعتقاد وباور نداشته اند وحاشیۀ ایشان نیز عدم ورود درسیاست را بعنوان رویه ای عملی برگزیده اند. دغدغۀ اینان بیشترمعطوف به امورداخلی دین وحوزه های علمیه است واساساً هیچ گاه دیدی مثبت با امرسیاست نداشته اند. این جماعت ازحوزویان که ازابتدا نیز سرسازگاری با امرحکومت دینی را نداشتند، امروز نیز نمی خواهند وارد امرسیاست شوند وبراساس سنتی دیرینه نقش خود را محدود درحوزۀ دین مذهب وامور مربوط به آن می دانند. هرچند درنگاه نخست ممکن است اتصاف به این صفات آنهم دردوران کنونی برای بسیاری ازما خوشایند نباشد، اما درعین حال نباید فراموش کرد، چنین امری بخودی خود برای بی طرف نمودن این گروه از متدینین جامعه درفرآیند گذار به سوی دموکراسی بسیار ضروری ومهم به نظر می رسد. ب-مشروعیت زدایی ازنظریۀ "سیاست عین دیانت" دردعوت آیت الله العظمی وحید خراسانی به عدم ورود روحانیون به مقوله های سیاسی ودرتعبیر وی "سیاست بافی" نکتۀ مهمی نهفته است که می توان آنرا به مدخلی درمشروعیت زدایی درون مذهبی ازحاکمیت به ظاهر مذهبی کنونی دانست. حاکمیتی که همواره برداشتن خاستگاه دورن دینی اندیشه های استبدادی خود تکیه کرده است ودرتزریق آموزه های غیرمتعارف خود به پیکر حوزه های علیمه ازهیچ کوششی فروگذار ننموده است ودین ومذهب وسنتی ترین مراسم وآیین های مذهبی را به انواع سیاسی کاری های مبتذل آلوده است، اکنون دربرابر طیفی از روحانیت سنتی قرارگرفته است که بصراحت هم صنفان خود از فرورفتن هرچه بیشتر دراین باتلاق وفروختن دین خود به دنیای دیگران برحذر می دارد، وغیرمستقیم پیام بیطرفی نسبت به سیاست کاری های دین مآبانۀ حکومتیان را به متدینین جامعه نیز القا می کند. ایفای چنین نقشی ازسوی یکی ازریشه دارترین طیفهای سنتی درون حوزه، هرچند ممکن است درعرصۀ مشروعیت زدایی سیاسی ازحاکمیت کنونی اثر چندانی نداشته باشد، اما بی شک درعرصۀ گفتمان میان مذهبیون احیاگر اندیشه ای است که سالها درپس پردۀ استبداد دینی می رفت تا به دست فراموشی سپرده شود. ت-راهکاری برای مذهبیون یکی ازمهمترین کارکردهای بسط نظریات کسانی چون آیت الله العظمی وحید درجامعۀ کنونی، قرار دادن راهکاری درون مذهبی فراروی قشر مذهبی جامعه است که امروز برسر دوراهی گزینش میان بقا ویا عدم بقای حکومت ولایت مطلقۀ فقیه بعنوان "حامی مذهب" قرار گرفته اند. توصیه های آیت الله وحید بهمراه مضامینی که وی بدانها برای اثبات توصیه های خود استناد می کند، درحقیقت دلالت براین مطلب می کند که بدون چنین حاکمیتی نیز می توان دیندار بود والتزامات مذهبی را رعایت نمود وآیین ها وشعائر مذهبی را اتفاقا درمحیطی آزادتر تجربه نمود. ث-مقابله با شخص خامنه ای وبه چالش کشیدن او پیامد عملی رویۀ آیت الله العظمی وحید خراسانی بویژه طی چند سال اخیر، به چالش گرفتن جایگاه علمی رهبرایران بویژه درزمینۀ فقهی ومذهبی بوده است. این رویه را با توجه به تخصص ایشان درقلمرو مذهبی باید به فال نیک گرفته شود. سرشت سنتی حوزه، عملاً امکان ارائۀ دیدگاه سیاسی ازاین مرجع تقلید را می ستاند اما درعوض سرشت دینی استبداد دینی این امکان را برای او فراهم می آورد که به نقد درون مذهبی حاکمیت پرداخته وعدم صلاحیت علمی رهبرجمهوری اسلامی برای تصدی این پست را نشان می دهد. این شیوه درمناسبات داخل حوزه به درنهایت به ضرر رهبر ایران بوده است. آشکارترین نتیجل عملی اینگونه مواضع عدم استقبال آیت الله العظمی وحید وتنی چند از مراجع تقلید قم ازآقای خامنه ای درجریان سفر وی به قم بود. موضع گیری دربرابر اظهار نظرهای بی بنیان رهبرایران دربارۀ مسائل مختلف فقهی درحقیقت نشانه رفتن چشم اسفندیار رهبر ایران درمجامع علمی وحوزوی است. مرجعیت رهبرایران امری است که سالیان دراز توسط رهبر ایران با انوع تهید وترغیب می کوشد آنرا به حوزه تحمیل کند وآیت الله العظمی منتظری بهای سنگینی برای مقابلۀ علنی وآشکار با آن پرداخت. انگیزه وخاستگاه وهمچنین انگیختۀ آیت الله العظمی وحید درمبارزه با حکومت را باید ناشی اقتضای طبیعی جایگاه طبیعی ونقش او درحوزه های علمیه دانست. هرچند انگیزۀ ایشان درطرح موضوعاتی مشابه آنچه درتوصیه های اخیرشان بدان اشاره داشته اند، دفاع ازاستقلال حوزه ومذهب ازدخالت حکومت است، وشیوۀ مقابلۀ ایشان نیز محدود به همین انگیزه است، اما ازپیامدهای عملی آن برای جداشدن روحانیت ازحکومت، نباید غافل بود. سخنی با تغییرخواهان مطالبات کنشگران پروژه گذار به سوی دموکراسی ازروحانیت برای ایفای نقش صریح وفعال دراین فرآیند آنهم ازخاستگاه اعتقاد وباور به ضرورت دموکراتیزاسیون درکشور ما، باماهیت آنچه دربطن حوزه های علمیه می گذرد، بیگانه است وعملاً هم بسیار بعید به نظر می رسد که این طیف روحانیت ازچنین نقطه نظری با این فرآیند همراه شود. درشرایط کنونی آنچه مطلوب بنظر می رسد، برداشتن حمایت مذهبی حوزه وبه تبع آن بیطرف نمودن قشر مذهبی جامعه نسبت به تغییر رژیم حاکم برکشور است. چنین مطلوبی تنها ازراه نقد مذهبی حکومت فعلی وتبیین خطرات ناشی از تدوام استبداد دینی برای دین ومذهب میسر می گردد.