س-الف
در نگاه اول پیدایش یک حکومت دینی یا بهتر بگوییم یک حکومت بر مبنای به ظاهر دینی که سعی داشته و دارد خود را تنها مفسر صحیح دین و به طور ویژه شیعه بداند برای بسیاری از عناصر دموکراسی خواه سر بریدن آرمانهای دور و دراز ایشان بود و در این میان دولتهای غربی یک صدا و برخی دولتهای منطقه بر اساس منافع شخصی خود و نه بر اساس خواست و نیاز ملت ایران همصدا و پر طمطراق به مقابله این شکل از حکومت بر خواستند که با توجه به اینکه هیچ یک از مخالفین منفعت طلب منطقه ای و یا غربی به ویژه آمریکا در پی احیا منافع از دست رفته ملت ایران نبوددند یک به یک توسط این رژیم از مسیر برداشته شده و به دلیل همین ضعف فهم از خواست و همراهی نکردن با مردم ایران نه تنها موجبات اضمحلال این حکومت را فراهم نکردند بلکه موجبات ثبات و پایداری آن نیز خواسته یا نا خواسته فراهم آمد از سوی دیگر آزادیخواهان و فعالین خارج نشین و یا داخلی نیز به حسب تنوعی که در میان خود دارند نیز در، خواست و رویکردها نیز نتوانستند همصدا روندی رو به سراشیب برای این حکومت فراهم آورند . بنابر ین با تاختن بر اسلام باز سعی در سست کردن پایه های این حکومت نمودند که این همان نقطه ضعف ازادی خواهان دموکراسی طلب ایرانی داخلی و یا خارجی بود ، چون رژیم حاکم توانست با خرج کردن از کیسه دین سنتی و عمیق ایرانیان بیشتر اثبات مظلومیت نموده و هنوز هم با همین سبک میتواند دوام آورده و کسانی را به همراه خود به اکران بیاورد ، مگر غیر از این است که تاکنون یا اعتراضات صنفی بوده و یا سازمانی و مگر نه اینکه قشر تحصیلکرده آرمان خود را در آزادی میبیند، و مگر غیر از این است که با طرد هر گونه شبهه ارزش سعی در ایجاد فضای جدید در ایران دارند خوب ما در اینجا با یک سوال مواجهیم شما با حکومت ایران درگیر هستید و یا با داشته های هزاران ساله مردم ؟ بهتر است بازنگاهی به جریان از نو بیندازیم : پیش از انقلاب مردم مسلمان بودند و شاه حاکم بود ولی آزادی نبود که در تابع آن نیز مشکلات معیشتی و رزمره گی هم وجود داشت ، قشری راضی ، حاکم راضی ولی سازمانها و نیروهای آزادی خواه ناراضی ،در این میان چه شد که انقلاب واگذار به این شبهه دین دارن شد مگر نه اینکه کار را از سالها قبل دموکراسی خواهان آغاز کرده بودند چگونه کار به دست به ظاهر انقلابیون اسلامی افتاد به نظر عنصر فرهنگی فراموش دوستان شده بود و فکر میکردند با وزیدن روح انقلاب به هر نام مردم را همراه خواهد کرد که نشد. انقلاب به تصاحب اقتدارگرایان به ظاهر اسلامی افتاد و کار یکسره با اشتباهات مکرّر دوستان آزادی خواه هر بیشتر به نفع اقتدار گرایان پیش رفت ، جنگ تحمیل شد و خود مزید بر علت باز این حکومت بود که بر اساس نگاه بسیار صحیح و دقیق خود نبض فرهنگ اجتماع ایران را رصد کرد و بر اساس آن انسجام بیشتر بر تشکیلات خود دهد تا جایی که زیر ساخت های حکومتی فرصت ترمیم ،ایجاد و بازدهی را یافتند ،از کجا این فرصت نصیبشان شد؟ از جایی که همیشه میتوانست به دست آورد یعنی صرف هزینه پاسبانی دین مردم ، اینگونه وانمود شده برای قشر زیرین و سنتی جامعه که حکومت یگانه حافظ و پاسدار ارزشهایی است که مردم ایران بدان عشق میورزند ( حال این تعارض تفکر مردم صحیح باشد و یا نباشد در پی بحث ارزش انگارانه نیستیم )حساب پس انداز اسلام و دین در ایران بسیار کهن و پرملات است بر همین اساس است که میتواند عدّه و عُده برای خود بسازد و جانباز داشته باشد بر همین ویژه گی است که میتواند پیر مردان، پیر زنان وبرخی میان سالان و جوانان را همراه خود کند چون خود را توانسته با سازمان دهی مقدس نموده و با قوای کاریزماتیک موجود بر ساختار فکر دیرین جامعه ما نشسته و پیش برود و مدیران این حکومت کسانی هستند که بر طبل اسلام ستیزی بر اساس اسلام گریزی میکوبند بارها تجربه کردیم و نشد باز هم تجربه میکنیم و نمیشود. چرا؟ چون باید قبل از ایجاد شوق در مردم و اقشار ذیحق ایران نقاط ضعف و قوت آنها را بازبینی کنیم مگر نه اینکه قصد دوستان آزادی خواه از هر قشر و گروه ، رسیدن به آزادی و زیست در فضای آزاد است چرا کمی با ریز بینی نمیبینیم که این حکومت چگونه نبض فرهنگ بخشی از جامعه را عهده دار شده به طوری که برای حفظ خود در ظاهر امر دردمندانه و دلسوزانه ناله وا اسلاما سر میدهد و دل هر مسلمان سطحی نگری را به درد میاورد و در درون نیز از همه ابزار وحشیانه غیر انسانی استفاده میکند از کجا بگوییم که مثل کهریزک و مثل اعدامهای ۶۷ و مثل شکنجهای قرون وسطائی در بندهای زندانهای مخوف ایران همه با خبرند ولی قشر در اختیار حکومت نمیتوانند باور کنند و نمیتوانند بپذیرند که این گروه بعد از خلاصی از زندان به دیانت ایشان که تنها امید آینده شان پس از مرگ است نتازند. دوستان این مساله بسیار ساده است با دین گریزی یا بهتر بگویم دین ستیزی چیزی درامان نمیشود که هیچ ، کار نیز به تاخیر میافتد و جان دوباره به حکومت داده میشود. جنبش سبز یا هر جنبشی وقتی متهم شود به اسلام زدائی به همان مقدار بر عمر حکومت افزوده خواهد شد و از قدرت جنبش کاسته. این حکومت بر اساس یک پدیده لفظی و استفاده و یا بهتر بگویم سوء استفاده معنوی توانسته بر گرده این مردم سوار شود و ترک تازی کند. اگر درست بنگریم متوجه میشویم که حکومت به ظاهر دینی ایران تلاشش این است که بتواند بر این راهور خوش رکاب سوار شده و از تحفه دین برای خود جبه سلطنت ساخته و مردم عامی را بر این عقیده مجاب ساخته که نه پس از من نه مثل من نمی توانید برای دینتان ضامن خوبی بیابیددر همین راستا خسته یا ناخواسته نیز اپوزوسیون داخلی و خارجی همسو شده و با کوبیدن طبل فرار از دین صدای حکومت را رساتر نموده . اینکه قدرت باید از دسترس دین خارج شده و دین نباید مستمسک قدرت شود شکی نیست ولی چگونه و به چه مکانیزمی و به چه قیمتی ؟ به هر جهت باید روشن و واضح پاسخ داد که قصد مخالفین برچیدن بساط دین نیست و قصداین نیست که دین و دینداری را به بن بست کشانده و مردم را از ارزشهای فرهنگی خود محروم کرد اما در پس این همه سخنان میشود حس کرد که خیلی از دوستان مبارز این صراحت را به کار نمی بندند ، آیا جز این نیست که میخواهند در فرصت مناسب سر وقت دینداری مردم بروند و آیا این کار، خود به سخت سازی قشر زیرین جامعه در برابر دگرگونی منجر نمی شود ؟ در هر صورت شاید بتوان اینگونه تحلیل کرد که هم حکومت جمهوری شیطانی ایران وهم مخالفین آن با یک تاثیر متقابل سنگ آسیابی برای خرد کردن زیر ساخت فرهنگی قشر سنتی فراهم آورده ودر اثر تکرار این وحشت آفرینی به ماندگاری این رژیم سفاک کمک کرده اند .باید در این تحلیل جای عنصر جایگزین نیز نبود چرا که هر جایگزینی باز به یک رادیکالیزم واخواهی ارزشهای از دست رفته منجر خواهد شد، تجربه رضا خانی و ترکیه برای ما کافی است که راه را بشناسیم و از آسیب به فرهنگ مردم ولو اینکه منطبق با خواست گروه و یا اصناف خاصی نیست بپرهیزیم . علاوه آنکه میزان بر تکیه بر قدرت نیز دین دری نیست و نباید باشد بهتر است بیشتر واکاوی کنیم .... آیا اصلا اسلام و دین اسلام به دنبال حکومت است یا خیر این نظریه از آنجا نشات میگیرد که حاکمان فعلی با قرائتی خاص سعی نمودند بر اساس فهم عامی در طول این ۱۴۰۰ سال یا بیشتر بقبولانند که اولا پیامبر و امامان شیعه معصوم بوده و مصون از خطا و برهمین اساس نیز از سوی خدا ماموریت داشته که حکومت را قبضه نموده و بر آن اصرار بورزند که بررسی این تئوری خود نیازمند بحثی واقعا جدی پیگیر و اساسی است اما میتوان با شواهد دینی و آنچه که در دسترس است بیان اکرد فقط رسول اکرم آنهم پس از دعوت اهالی مدینه برای حکومت کردن به مردم مدینه مهاجرت کرد نه به عنوان یک پیامبر بلکه به عنوان محمد امین کسی که در ان سامان به امانت و درستی شهره بوده باید میان ماموریت آسمانی و وظیفه زمینی این بزرگواران تجدید نظر کرد در صورت تفکیک وظیفه آسمانی وتکلیف زمینی بشری میتوان به سادگی فهمید که محمد پسر عبدلله یک حاکم منتخب از جانب مردم بود که اگر این نبود باید امر به پذیرش میکرد نه پیشنهاد میپذیرفت باید در پی حکومت میگشت نه منتظر دعوت میشد و ۱۳ سال خود را نباید در پس پرده مکه پنهان میکرد او بعد از اطمینان از خواست مردم به مدینه رفت . همین سیاق نیز در مورد حضرت امیر پیش آمده ، وقتی علی را از جریان دسیسه گروهی اندک برای قبض حکومت مطلع کردند وی 3 یا ۴ روز به دعوت مردم به همراهی برای شکست این دسیسه پرداخت نه آنکه برای حاکم شدن خود تلاش کند البته از نظر اصول دموکراسی هر کس خود را واجد شرایط حکومت میداند میبایست مردم را از وجود و توانایی هایش با خبر سازد ،نه به عنوان امام معصوم بلکه به عنوان علی پسر ابی طالب این حق هر انسانی است که در صورت احراز صلاحیت خود را به مردم معرفی کند که این همان نامزدی برای احراز پست مدیریتی است که با اصول دموکراسی منطبق و سازگار است. و خوب دیده میشود که مردم یا بر اساس جهل و یا عدم احساس نیاز به وی و یا سابقه وی در جنگها ، تمایلی وبه وی نشان نداده و علی هم به خانه نشینی و امور اقتصادی میپردازد تا زمانی که مردم به در این بزرگ مرد باز میگردند نه به عنوان امام معصوم بلکه به عنوان فرد شایسته حکومت همین داستان برای امام حسن پیش میاید و بعد از آنکه احساس میکند با حضورش در حکومت موجبات گسست جامعه میگردد صلح با معاویه را میپزیرد و حکومت را ترک میکند اینکه حکومت از آن صالحان است و افراد صالح باید بر آن استوار شوند دستور قرآن نیست خبری است که با رجوع به عقل نیز میتوان به آن دست یافت و بر اساس منابع تفسیری بسیاری از بیانات قرآن دستوری نیست بلکه بیان سخنانی است که بشر برای فهم آن بعد از چالش و جستجو بدان میرسد و قرآن سعی کرده همان مطلب را که بشر خود نیز میتواند در مرور روزگار بدان دست می یابد آسان تر در دسترس قرار دهد . میبینید که شعار حسین در روز عاشورا نیز همین است، اصلاح ساختار و در صورت نیاز مردم حاکم شدن صالحان نه امامان ، مردم به امام دعوت میفرستند و امام نیز اجابت میکند نه به عنوان امام بلکه به عنوان حسین پسر علی که خود را نامزد حاکمیت کوفه نموده ، میتوانید در این راستا به کتاب شهید جاوید هم مراجعه کنید البته نویسنده کتاب مذکور با نویسنده این سطور در مساله تفکیک اختلاف نظر دارند ولی در خصوص حکومت فردصالح نه فقط اختلافی نیست بلکه همسویی آشکاری به چشم میخورد. من سعی دارم بیان کنم که ریشه فریب مردم از سوی حکومت شیطانی ایران از کجا نشات میگیرد و چگونه بر اساس داستانهای هزاران بار تکرار شده مداحان و منبریان در آرزوی رسیدن به حکومت، ریشه در کج فهمی ایشان ازسرگذشت به بار آمده بر بزرگان دین است که بهتر است برای این سخن فرصت دیگری را در نظر گرفت تا بهتر حلاجی کرد . بازمیگردم به استفاده و یا بهتر بگویم سوء استفاده حکومت جمهوری شیطانی از روایات و تفسیر دینی و اینکه چگونه توان و نیروی جامعه را به نفع هم سو میکند باز نگاهی اب داستان آدم و شیطان در قرآن میتواند ما را راهنمای خوبی باشد. وقتی به آدم پیشنهاد میدهد از درخت ممنوعه بخورد ، آدم که دلیل میپرسد به آدم میگوید جاودانه خواهی شد و در این جاودانگی تو جاودانه خدا را عبادت خواهی کرد که این رغبت آدم را به خوردن از درخت ممنوعه تحریک میکند ، دقت کنید چگونه شیطان برای ایجاد رغبت از انگیزش مذهبی و معنوی آدم سوء استفاده میکند ! درست به مانند روشهای شیطانی حکومت ایران و هر حکومتی که سعی دارد از ابزار معنوی و ایدولوگی که برای رسیدن به مقاصد شوم خود سوء استفاده کرده و مردم را فریب دهد . در قصه چچن هیچ سخنی مبنی بر حمایت نیست که هیچ خبری هم از آن به جامعه تا جای ممکن درز نمیکند و آن درزی هم که میبینید معمولا تنشهای ایران و روسیه در صحنه سیاسی موجبات آن را فراهم میاورد در غیر این صورت هرگز چچن به مانند فلسطین طبل خوبی برای کوبیدن نیست و یا در داستان مسلمانان چین به همچنین اگر هم امروز طبل فلسطین خوب کوبیدنی است چون باز هم منافع این حکومت در گرو آن است . اگر بخواهیم با این فاضل آب شیطانی به ستیز در آییم باید به سلاح خودش مجهز شویم و از هرگونه ضدّ ارزش ذهنی مردم قشری و سطح عادی جامعه ایران دوری گزینم ، پنداشت یک جامعه ساختار همان جامعه را فراهم میاورد. چرا نیأیم به جای سخن از جمهوری اسلامی نامیدن جمهوری شیطانی را تمرین کنیم چرا به جای مبارزه با دستگاه عزاداری حسینی همسو با نوای آن بر رهوار همان محمل سواری کنیم مگر چه اشکالی دارد که با توجه به روحیات مردم خواستههای هر قشر از مردم را در نظر بگیریم ، اگر سلاح این جمهوری شیطانی اسلام است اسلام را مالک شویم ، اگر سلاح این حکومت حسین است بدان توجه کنیم و بر مبنای آن تنظیم شویم. تیز هوشی باید داشت و فهمید کلید کار کجاست ۳۲ سال تاختن بر اسلام ثمر نداشت که هیچ سفت تر هم شد حال بیایید این را تمرین کنیم که با جلب اقشار مذهبی ناراضی و به کار گیری ایشان در تنه جنبش حکومت جمهوری شیطانی را خلع سلاح کنیم. الفاظ عبارت و دقت در گفتار میتواند سهم بسیاری در ترمیم نگاه اقشار زیرین وسنتی جامعه داشته باشد . شناسایی و ارج نهادن به جناح روحانی ناراضی مداحان مخالف و منصف ، ساختن هیئتهای سنتی در قالب متناسب با هدف ، استفاده از منابع دینی ارزشی همه و همه میتواند به ما در راهیابی به سطح سنتی و بهتر بگویم به قشر اصلی جامعه کمک نماید . البته لازم است نسبت به بیان شیوه و راهکار به نوشتاردیگری بپردازیم.
طلبه حوزه علمیه Feb 2011 ** مقالات ومصاحبه های مندرج درسایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.