سجاد نیک آیین خاتمی و حضور او به عنوان رأی دهنده، درانتخابات 12 اسفند، قلمهای بسیاری را در نکوهش، توجیه و یا حتی ستایش این اقدام به حرکت آورده وگویا همچنان خواهد آورد. نوشتن دربارۀ خاتمی درهمان ساعات آغازین انتشار این خبر، برای بسیاری مهیج ومهم بنظر می رسید، و دیری نگذشت که موضوع مشارکت رئیس جمهور اصلاحات به عنوان خبری و تحلیلی غالب درفضای مجازی بدل گشت. هضم این رفتار از خاتمی برای بسیاری سخت وسنگین بود، وآنانرا واداشت تا از مواضع گوناگون و بعضاً بدون شنیدن توضیحات متهم، به پیش داوری پرداخته و پیشاپیش به صدور حکم دربارۀ وی بپردازند. این احکام از حبس و تبعید تا حذف و اعدام محمد خاتمی از جنبش اعتراضی مردم را شامل می شدند ومی شوند. این انتقادات که بیشتر از منظری اخلاقی به نقد عملکرد خاتمی دراین مقطع اشاره داشتند و بیش ازآنکه به نقد سیاسی عملکرد خاتمی اختصاص داشته باشند، نقد اخلاقی عملکرد وی را هدف گرفته بودند. اما پس از این کشمکش های رسانه ای، در نهایت خاتمی سکوت خود را شکست و نامه ای را در توضیح دلایل مشارکت خود بعنوان رأی دهنده در انتخابات ارائه داد. توضیحات اخیر محمد خاتمی دربارۀ چرایی مشارکت وی درانتخابات جمعۀ گذشته، در بسیاری موارد قابل پیش بینی بود وکم وبیش در تبیین و توضیح دلایل مشارکت وی در انتخابات ازسوی هواداران شخصی و سیاسی او مطرح شده بود و البته برای برخی قابل تأمل و درنگ و برای برخی دیگر یادآوری حقیقتِ خاتمی وخاتمی گری درسیاست ایران بود. یکی از نکات قابل تأمل و انتقاد در پاسخ اخیر خاتمی، انتظار او از همه برای "اسیر نماندن در گذشته و"نگاه به آینده" است. هرچند آقای خاتمی روشن نکرده اند که منظور ایشان از اسیر نماندن در گذشته چیست، اما می توان حدس زد که این توصیه در امتداد همان توصیه های گذشته ایشان به فراموش کردن ناملایمات گذشته و عفو و گذشت از سوی حاکمیت و معترضان است. بسیار منطقی است که پس طرح چنین توصیه ای، بلافاصله پرسشهایی ازاین قبیل به ذهن متبادر شوند و در پیشگاه آقای خاتمی قرار گیرند چه کسی یا کسانی در پدید آوردن این گذشته دخیل بوده اند؟ طراحان تقلب انتخاباتی 88 و یا معترضان به این تقلب و یا دهها زندانی سیاسی شناخته و ناشناخته که تنها اتهامشان مطالبه حقوق قانونی وشهروندی خود بوده است؟ اساساً چرا باید چنین گذشته ای به فراموشی سپرده شود؟ مگر نه اینکه درپرتو گذشته و با نگاه به گذشته و پندآموزی از تلخی های آن است که می توان امید به حرکت صحیح درآینده داشت؟ اگر کشتارهای دهه شصت را به راحتی به فراموشی نمی سپردیم، شاید هرگز شاهد وقوع فجایعی از جنس عاشورای 88 نمی بودیم. اگر مشارکت آقای خاتمی بعنوان یک شهروند با هزار ویک دلیل سیاسی و غیرسیاسی توجیه پذیر وتأویل بردار باشد، اما دعوت به فراموش کردن گذشته اگر متوجه معترضان ومنتقدان وضع موجود ورهبران نمادین جنبش سبز باشد، باید گفت که طرح چنین توصیه ای و البته عمل به آن ازمنظر سیاسی و آنهم در برابر حاکمیت کنونی به منزلۀ یک خود کشی سیاسی برای معترضان است. عمل به این توصیه واتخاذ چنین تدبیری به احتمال بسیار زیاد اسباب سرخوردگی نیروهای اجتماعی بدنه جنبش سبز را فراهم آورده و آنانرا به بصورت فزاینده ای به سمت رادیکالیزه شدن والبته سرخوردگی از رهبران کنونی جنبش سبز سوق خواهد داد. تلقی عمومی از سوی ماشین تبلیغاتی حاکمیت بعنوان "ماندن درقدرت به هر قیمتی" تلقی خواهد شد وحتی اگر با نیتی خیرخواهانه و از سر گشودن روزنه از امید مطرح شده باشد، ماشینهای اطلاعاتی نظام آنرا به عجز و یأس و استیصال جنبش و رهبران آن تعبیر و تفسیر خواهند نمود. ممکن است برخی مخاطب سخنان رئیس جمهور اصلاحات را حاکمیت و دعوت حاکمان به اسیر نماندن درگذشته بدانند، اما برداشت سخنان خاتمی برچنین محملی هم درتحلیل رفتارهای سیاسی ایشان چندان راهگشا وکارساز نمی نماید و تا اندازه ای با عملکرد سیاسی ایشان درتناقض است. اگر قراراست حاکمیت درگذشته اسیر نماند، باید انگیزه ای درحاکمیت، آنرا به چنین سمت وسویی سوق دهد.این انگیزه را با توصیه های اخلاقی وسفارش نمی توان پدید آورد. فشارهای سیاسی واجتماعی درقالب آکسیونهای سیاسی، مشارکت منفی، نافرمانی مدنی و... هستند که انگیزه اعتراف به وجود بحران واقدام عملی برای حل آن درحاکمیت را پدید می آورند. چگونه می توان بدون رفتارسیاسی مشخص در راستای اعمال فشار بر حاکمیت انتظار داشت، حاکمیت درگذشته اسیر نماند و به تعبیری از گناه نابخشودنی عبور ازخط قرمز نقد رهبری درگذرد؟! رفتارهایی از قبیل آنچه خاتمی در روز انتخابات از خود بروز داد، در نهایت حاکمیت را به این جمع بندی خواهد رساند که در نهایت جامعه ومعترضان به وضع موجود، خود را با شرایط دیکته شده از سوی حاکمان وفق خواهند داد، و اساساً در این بازی معترضان خود را با هر شرایطی تطبیق خواهند داد! دراین صورت بندی اساساً چه نیازی به فراموش کردن گذشته و امتیاز دهی به طرف مقابل از سوی حاکمیت خواهد بود؟ با وجود چنین معترضان به اصطلاح نجیب و سازگاری هیچگاه حاکمیت ضرورت تجدید نظر در رفتارهای گذشته خود و تصحیح آنها را احساس نخواهد کرد تا چه رسد به فراموش کردن وچشم پوشی از آن! گذشته از بعد اخلاقی مسأله وخونها و آبروها وخانواده های برباد رفته، از لحاط سیاسی هم منطقی نیست که معترضان گذشته را به فراموشی سپرده و بدون تکیه برآن با حاکمیت به گفتگو بنشینند. هرچند نباید باب گفتگو وحتی سازش با حاکمیت برای رفع اختناق کنونی بسته شود، اما درعین حال این گفتگو نیازمند پشتوانه ها وابزارهایی است که بدون رجوع و یادآوری مدام و پیوستۀ گذشته ممکن ومیسر نیست و بهیچوجه حاکمیت به وجود بحران معترف و به انجام مذاکره مجاب نخواهد نمود.
منبع:جرس
* مقالات ومصاحبه های مندرج درسایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.