جمعیت روحانیون سنتی ایران معاصر منادی دینداری در پرتو آزادی-جمعیت رسام
Skip Navigation Links
جستجو
اخلاق مبارزه؛ درستایش " تغافل "

تاريخ انتشار : 3/12/2012



سجاد نیک آیین
بی خبری ونا آگاهی واژگانی هستند که درتصور اولی آدمیان ذهنیتی منفی پیرامون آنها وجود دارد. هیچ انسانی درشرایط طبیعی حاضر نیست، با صفت "غافل" و"بی خبر" توصیف شود وما انسانها عموماً می کوشیم که بوسایل گوناگون "آگاهی" و"اطلاع" و"عدم غفلت" خود از آنچه در اطرافمان می گذرد را به انحاء گوناگون به اثبات رسانیم.
اما آنچه شاید کمتر مورد توجه ودقت ما قرار می گیرد، مسألۀ مهمی بنام "تغافل" است. مصدر "تفاعل" در زبان دلالت برانجام "متعمدانه" و"آگاهانه" ی یک "کنش" یا فعل دارد. "تغافل" نیز چنین است. یعنی "غفلتی" از سر"تعمد" و"آگاهی" و "تغافل" آنچنانکه درفرهنگ دهخدا  معنا شده است عبارتست از "بقصد بی خبری کردن"، "بقصد بی اعتنایی کردن" و از روی تعمد "بی التفاتی کردن".
زندگی روزمره ما انسانها متضمن موقعیتها ومواضعی است که می توان از رویه "تغافل" وبه تعبیر دهخدا "بقصد بی خبری کردن"، به جای بحث، تنش ومجادلات بی انتها بهره جست. شیوۀ بی التفاتی آگاهانه را بر جای التفات عبث نشاند واز حجم گفتگوهای بی سرانجام تاسر حد امکان کاست. توصیف "تغافل" به "نا آگاهی آگاهانه" برخلاف تصور اولی ونخستین، نه تنها مذموم نیست که گاه بقای زندگی فردی، خانوادگی وحتی سیاسی ما انسانها وابسته به آن وحتی درگرو آنست. می توانیم آگاهانه وعامدانه از کنار بسیاری "رفتارها"، "افکار" و"اختلاف سلیقه ها وبرداشت ها" که می آزاردمان بگذریم وبه جای توقف درایستگاههای بی شمار "مجادله" و"منازعه"، هرچه سریعتر به ایستگاه نهایی "همزیستی" برسیم.
نیاز به این شیوه درمناسبات وکنش های سیاسی بویژه در نوع "مبارزاتی" آن ملموس تر می شود، بخصوص آنکه میدان سیاست میدان بروز وظهور بالعفل وعملی تفاوت در"سلیقه ها"، "منش ها" و"اندیشه ها" ست. روشن ترین نماد ونمود این خصلت رفتاری را می توان در ائتلاف های سیاسی یافت که امروزه بطور نسبی درتمامی کشورهای آزاد ودموکراتیک دنیا معمول ومرسوم است. دقت دربار معنایی "ائتلاف" وتفاوت آن با "اتحاد" تا اندازه ای کاشف از این معناست، نادیده گرفتن برخی تفاوتها وتمایزها برای ایجاد یک ائتلاف سیاسی.
درمرحلۀ "مبارزه سیاسی" برای رسیدن به یک هدف "بزرگ"، ضرورت گشودن فضایی نسبتاً فراخ وگشاده برای این شیوه از تعامل درمیان روشهای مختلف متصور، ضروری تر به نظر می رسد، بویژه آنکه این "هدف بزرگ" هم به زانو درآوردن دیو سیاه ودیرپای استبداد باشد که دراین صورت "همگرایی" میان نیروهای حاضر درعرصۀ مبارزه مهمتر وضروری تر خواهد بود.
دیرزمانی است که نیروهای سیاسی فعال درعرصۀ مبارزه با استبداد مذهبی درکشور ما از تشتت، پراکندگی واز هم گسیختگی تلاشها برای رهایی از استبداد حاکم شکوه ها وگلایه ها می کنند واز ضرورت "وحدت" و"اتحاد" سخن ها گفته و"قلمها" می فرسایند، بی آنکه درامکان ذاتی وعملی آن وچرایی عدم رسیدن به چنین آرمانی بحث جدی واساسی صورت گرفته باشد. عرصۀ مبارزۀ سیاسی پربوده است از مجادلات بی انتها بر سر موضوعاتی که تا امروز همچنان بر سیاهه بلندبالای "اختلافاتمان" افزوده اند، آنچنانکه استبداد را هم درکاربست این شیوه برای پراکنده گی وتشتت معترضان به وسوسه انداخته است.
تأمل درمسیری که آیت الله خمینی وهمراهان روحانی وی برای به پیروزی رساندن انقلاب سال 57 پیمودند وحتی امتداد آن مسیر که منجر به "تغلب" تدریجی این جریان بردیگر جریانات غیر روحانی گشت، اوراق عبرت آموزی از تاریخ را پیش چشممان می گشاید. آیت الله خمینی درمسیر نسبتاً طولانی آنچه اطرافیانش آنرا مبارزه با رژیم گذشته می خوانند، همواره از این روش تعامل به شیوه ای مؤثر برای همگرا کردن فشارهای سیاسی بهره برد. اطرافیان سیاستمدار او نیز دربزنگاههای مختلف ازاین شیوه برای کاهش تنشها تا سرحد امکان بهره بردند وماشین جنبش خود را با راهبرد "چشم پوشی" وبه تعبیر بهشتی "عبور آرام" به سرمنزل قدرت وحکومت رساندند.
نمونه های مختلفی ازاین شیوه را درمسیر حیات سیاسی آیت الله خمینی می توان یافت. وی درجریان حساس ترین اختلافات پدید آمده درمیان نیروهای انقلابی راهبرد ناگفته ونانوشته "تغافل" را درپیش گرفت تا مبادا تشتتی درصفوف مبارزان پدید آید. براین پایه نیز بود که هیچ گاه حاضر نشد آشکارا دربرابر مرحوم دکتر شریعتی موضع بگیرد ویا علناً نویسندۀ کتاب شهید جاوید را ستوده ویا نکوهش نماید ویا با موضع گیری دربرابر شیوه های مسالمت جویانه وغیرانقلابی آیت الله العظمی شریعتمداری، حلقۀ انقلابیون را تنگ تر نماید. هرچند بعدها وبه اقتضای قدرت مطلقه دایرۀ اعمال این سیاست تنگ تر وتنگ تر نمود.
با تمامی جنجالها دربارۀ کتاب شهید جاوید، آیت الله خمینی حاضر به موضع گیری صریح وعلنی دربارۀ این موضوع نشد. وی بمناسبتهای مختلف به نهادینه کردن این شیوه درمیان هواداران خود پرداخت.
" ... ما را سرگرم مى‏كردند به شهيد جاويد! يك ماه، دو ماه، سه ماه اين مى‏شد. همچو كه اين طرف [رو به‏] سردى مى‏رفت و ماه محرّم مثلًا نزديك مى‏شد، مسئله مرحوم «شمس‏آبادى»  را پيش مى‏آوردند...دو دسته راه مى‏انداختند، يك دسته از آن ور و يك دسته از آن ور. و قواى ما و نيروى ما كه بايد صرف بشود در مصالح اسلام، سر اين قضيه هدر مى‏دادند تا اينكه اين يك خرده‏اى سرد مى‏شد. وقتى كه اين سرد مى‏شد، نزديك مى‏شد- مثلًا- يا ماه رمضان يا ... مى‏شد، قضيه «دكترشريعتى»  را پيش مى‏كشيدند؛ از آن ور يا اللَّه شروع مى‏كردند تبليغات بر له او، از آن ور شروع مى‏كردند تبليغات عليه او. تمام قوا صرف مى‏شد سر اين. و الآن هم مشغولند.... ... ولو اينكه اگر احمد را بگيرند بكُشند هم من حرفى نمى‏زنم اما مى‏خواهند اينها [غائله‏] درست بكنند " (صحيفه امام    ج‏7    41 )
" ... چنانچه در رژيم سابق همين مسائل بود و من راجع به اين مسائل هميشه سفارش مى‏كردم؛ مع الأسف غلبه داشتند و نمى‏شد. قبل از ماه رمضان- كه از ماه رمضان آنها مى‏ترسيدند: مردم مجتمعند و عبادت مى‏كنند و منبر هست و محراب هست، اجتماع هست- يك مسئله‏اى پيش مى‏آوردند اختلاف بيندازند. قبل از ماه محرّم هم همين كار را مى‏كردند؛ يك مسئله فرعى را پيش مى‏آوردند كه ما از مسائل اصلى غفلت كنيم. قبل از ماه رمضان مى‏گفتند «شهيد جاويد»!  تقريباً تمام ماه رمضان را يك دسته‏اى اشكال مى‏كردند، يك دسته‏اى رفع اشكال مى‏كردند؛ يك دسته‏اى فحش مى‏دادند و يك دسته‏اى به اين طرف فحش مى‏دادند. آنها هم كنار نشسته بودند به ريش ما مى‏خنديدند كه اين طور ما اينها را ملعبه كرديم! تمام ماه رمضان [را] در تمام ايران سر يك كتابى، كه مسئله‏اى فرعى بود و هيچ اصلًا چيزى نبود، ضايع مى‏كردند وقت ما را. و ما را منحرف مى‏كردند از اينكه- آن وقت البته قدرت او  بود- كه نسبت به آنها يك كلمه‏اى بگوييم. همه نسبت به خودمان صحبت مى‏كرديم! يك قدرى كه اين سست مى‏شد- حالا مى‏ديدند كه يكوقت اجتماع ديگرى است- مى‏آمدند مسئله «شمس‏آبادى»  را پيش مى‏آوردند؛ مرحوم شمس‏آبادى را ...مسئله «دكتر شريعتى» را پيش مى‏آوردند. از آن طرف دامن‏بزن به اينكه اين مثلًا چطور است! اهل منبر هم- بى‏توجه به مطلب كه عمق قضيه چيست- منبر مى‏رفتند و حرف مى‏زدند. از آن طرف جوانهاى داغ هم- بى‏توجه به واقعيت مطلب- از اين ور مى‏افتادند. اين دو گروه را مقابل هم قرار مى‏دادند براى اينكه ذهنشان را از خودشان منصرف كنند.( صحيفه امام-ج‏7- 410 )
ما ديديم كه دو سال، سه سال- حالا هم تتمه‏اش هست- كتاب شهيد جاويد؛  چه بساطى درست كردند براى كتاب شهيد جاويد! با هم اختلافات؛ اهل منبر و اهل محراب و اهل بازار و اهل كذا. يكى از آن طرف كشيد و يكى از آن طرف كشيد؛ و يك ماه مبارك، يك ماه محرّم، و ساير ايام خودشان را صرف كردند و قوا را هدر بردند، و «اعليحضرت» با كمال آرامش اموال اين ملت را خورد و سلطه خودش را تحكيم كرد بر آنها! آقايان هم، همه متحفِّظند  كه كجاى كتاب شهيد جاويد چى‏چى نوشته، كجايش چى‏چى نوشته، مقصودش اين است، مقصودش آن است! دعوا كردند سر اين مطلب و اختلافات؛ و منبرهايى كه بايد صرف اين بشود كه اين سدى كه سد براى اسلام، براى پيشرفت اسلام، براى پيشرفت مملكت است بشكنند، اين سد محمد رضا شاهى را بشكنند، همه قوا صرف كتاب شهيد جاويد شد و اختلافات سر كتاب شهيد جاويد! هدر دادند قواى خودشان را چند سال. الآن هم دنباله‏اش هست. ...«على شريعتى»؛ چقدر قواى ما را، قواى اسلامى را تحليل بردند و همه را به هم متوجه كردند و همه قدرتها را كوبيدند براى اختلاف بين اين اهل منبر. داد و قال و اهل محراب چه و دانشگاهى چه و دانشكده‏اى چه. الآن هم اين اختلافات هست. همين اختلافات اسباب اين شده كه دشمنهاى اصيل شما با دل راحت بخوابند و بگويند الحمد للَّه خودشان به جان خودشان افتاده‏اند و دارند توى سر خودشان مى‏زنند!" (صحيفه امام-ج‏4 -236 )
البته این عبارات بدین معنا نبود که آیت الله خمینی موضعی نسبت به هریک از این موارد نزاع نداشت، اما اولویت او عمل سیاسی وبه ثمرنشاندن آن بود. البته ذکر این مثالها دراین مقال بهیچ وجه به منزلۀ مدح وستایش آیت الله خمینی وشخصیت او نیست، بلکه تحلیل شیوه ای است که موفقیت او درحیات سیاسی اش را رقم زد.
در نمونه ای دیگر آیت الله طاهری خرم آبادی درکتاب خاطرات خود ودرتشریح جریان دیدار همسر پادشاه سابق ایران، فرح با آیت الله خوئی درسالهای پیش از پیروزی انقلاب از جو متشنجی سخن می گوید که انتشار این خبر درمیان روحانیون انقلابی به آن دامن زده بود. آیت الله طاهری خرم آبادی از تماسی تلفنی با بهشتی خبر می دهد که درآن بهشتی بر ضرورت "عبور آرام" از کنار این حادثه سخن گفته بود. وی می نویسد:
" ... درهمان شبی که درمنزل آقای توسلی بودیم، به شهید بهشتی درتهران تلفن کردم. تعبیر شهید بهشتی این بود: ( این جریانی است که واقع شده است؛ ولی باید ازکنار این جریان بگذریم ودرنگ نکنیم. ما نباید خودمان را دراین جریان مشغول سازیم وباید از کنار آن عبور کنیم.)" ( خاطرات آیت الله طاهری خرم آبادی- جلد دوم- ص 242)
نمونه هایی ازاین قبیل درتاریخ انقلاب ایران ودرسیرۀ سیاسی آیت الله خمینی فراوان می توان یافت. درسوی دیگر این معادله اما واقعیت تلخ موجود میان گروههای غیرروحانی قرار داشت. رقیبان سیاسی برسر کوچکترین مسأله ای با یکدیگر مرز بندی نموده وگاه تا ائتلاف با روحانیون تازه به قدرت رسیده برای حذف رقیبان سیاسی خود از گروههای دیگر همکاری وحتی اتحاد می نمودند. درنمونه های دیرین از این جریان می توان به "مجادلات بیهوده ای" اشاره نمود که درنهایت ثمرۀ آن بازگشت دوبارۀ استبداد ودیکتاتوری درکشور بود.
"تغافل" به معنای چشم پوشی آگاهانه از "اختلاف برداشتها" آوردگاهی است که گروههای سیاسی می توانند درسایۀ آن تمرین تساهل وتسامح وروا داری کرده وبا کاستن از حجم درگیری ها ومجادلات درحفظ انسجام ویکپارچگی نیروهای منتقد نظام ولایت فقیه بکوشند.
التزام به این خصیصۀ رفتار مبارزاتی، محدود کننده عمل هیچ یک از گروهها نبوده وبه ائتلاف، ونه اتحاد، میان چپ گراترین نیروهای دگرگونی خواه وراست ترین آنها می گردد ونمونه والگویی از همزیستی درجامعۀ آینده ایران را نه پس از زدود استبداد بلکه پیش از آن به تصویر می کشد وامکان استفاده از تمامی ظرفیتها برای رسیدن به ایرانی آباد وآزاد را فراهم ساخت.
آخرین نمونه از این دست مجادلات بی فرجام درفضای سیاسی را می توان دربحث هایی یافت که "له" یا "علیه" مسأله ای بنام رأی خاتمی درانتخابات اخیر مطرح شدند. مسأله ای که می توانست به میدان قدرت نمایی مخالفان بدل شود، ناگهان نقطه ای شد که از همانجا "ائتلاف" یکپارچه آنها ظاهراً شکسته شد، حال آنکه می شد رأی خاتمی را نادیده گرفت واساساً بحثی دربارۀ آن چه ازباب نفی وچه از دریچۀ اثبات نیاغازید تا اساساً ائتلاف میمون ومبارک پدیدار شده پیرامون تحریم انتخابات تحت الشعاع آن قرارنگیرد.
البته توصیه به اتخاذ این رویه به معنای اجتناب از بحث وتبادل نظر پیرامون موضوعات ومناقشات میان گروههای گوناگون نیست. نکته اینجاست که آنجا که می دانیم، فرد، گروه ویا جریانی برمانیست، از با ما نبودن وچون ما نبودنش چشم بپوشیم!
برای بسیاری از ما درنگاه نخست هضم این توصیه گران ممکن است سخت وگران بیاید، اما درشرایطی که گوناگونی "اندیشه ها" و"سلایق" عملاً "اتحاد" مخالفان به معنای یکی شدن ویکپارچگی آنانرا با دشواری روبرو نموده است، باید چشم به آسمانی دوخت که رنگین کمان ائتلاف مبتنی بر"چشم پوشی" و"تغافل"، جای ابرهای تیره وتار ورعد وبرقهای ویرانگر حاصل از برخورد میان آنها را گرفته است.
نگاهی اینچنینی هرچند ممکن است درنگاه نخست وبه سبب تضاد منافع ومصالح موجود میان کنش گران سیاسی به غایت دشوار به نظر آید، اما تجربۀ بلند سالیان گذشته نشان داده است التزام به این اخلاق یکی ازالزامات پیش برد یک حرکت سیاسی است.
سفارش به داشتن وپایبندی حتی درمتون دینی وسفارشات بزرگان دینی نیز بچشم می خورد. درحدیثی ازپیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم آمده است که ایشان درتبیین عقل وزیرکی آنرا به سه قسمت تقسیم نمودند که یک سوم آن در"مدارا" با مردم ودوسوم آن در "تغافل" خلاصه شده است.

 

منبع:جرس

* یادداشتها ومقالات مندرج درسایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.

برچسبها:



درج نظرات
نام : 
آدرس ایمیل : 
متن پیام : 
 
رسام اخبار
رسام نظر سنجی
رسام مناسبتها
رسام فید RSS
رسام دعوت به همکاری
رسام رسام در شبکه های اجتماعی


راه اندازی سایت: فوریه 2011

کلیه حقوق این سایت متعلق به رسام می باشد.