علی افشاری
ویژه رسام
ماجرای خلع مرجعیت آیت الله سید کاظم شریعتمداری توسط جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از حوادث مهم تاریخ پس از انقلاب است. اهمیت این رویداد علاوه بر ابعاد سیاسی ،پایه گذاشتن بدعتی بی سابقه در تاریخ روحانیت شیعه بود. تا پیش از این اتفاق سابقه نداشت که عنوان مرجع تقلید از یک فقیه گرفته شد و یا اساسا فرد و نهادی خود را در جایگاه تعیین و رد صلاحیت مرجعیت یک مجتهد برجسته قرار دهد. مقام مرجعیت از طرف کسی نصب نمی شود تا عزل آن موضوعیت پیدا کند. معمولا یک فقیه ومجتهد برجسته می تواند هر زمان که تشخیص داد اعلام مرجعیت بکند. لازمه این کار نخست انتشار رساله توضیح المسائل و سپس توانایی مالی در پرداخت شهریه است. نفس اعلام مرجعیت امر ساده ای است و نیاز به شرایط بالا و نادری ندارد. اما آنچیزی که یک مرجع را برجسته می سازد دانش علمی وفقهی بالا ،اشتهار زیاد به زهد و تقوی ، انتشار کتاب و جزوه های متعدد ، شمار شاگردان و تعداد زیاد مقلدان است . در واقع هر چه قدر افراد مذهبی بیشتری به پیروی و تقلید از یک فقیه بپردازند و روحانیون و فضلای طراز اول حوزه های علمیه بیشتر تبلیغ وی را بکنند موقعیت آن مرجع نیز ارتقاء می یابد. بر این اساس تکثر در مراجع ، نظام غیر متمرکز حوزه ها ، نبود ساز و کار های انحصاری و کنترل کننده در تعیین مرجعیت ، نقش تعیین کننده مقلدین و برسمیت شناخته شدن حق انتخاب آنها باعث شده است تا در هر برهه تعداد قابل اعتنایی از فقها رساله منتشر بکنند اما معدودی از آنها به عنوان زعیم مراجع و مرجع اعلم شناخته شده اند. بنابراین تصمیم جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در تعارض آشکار با آموزه های فقه شیعه و سنت حوزه های علمیه قرار داشت و فاقد وجاهت مذهبی، فقهی ،اخلاقی و منطقی بود. این سنت سیئه تداوم یافت و در مقاطع بعد به معرفی 6 نفر به عنوان مرجع تقلید پس از وفات مرحوم آیت الله اراکی و جعل عنوان کاذب مرجعیت برای سید علی خامنه ای منجر شد. این اقدام بدعت دیگری در راستای دولتی کردن مراجع تقلید بود تا نهادی متعلق به گروه خاصی از روحانیون حامی حکومت به پشتوانه نیرو های اطلاعاتی و امنیتی و قوه قهریه دولت تعیین مرجع برای مقلدین بکند و با محدود کردن انتخاب مردم و تضییع حق دیگر مراجع، خود را در جایگاه قیم شیعیان قرار دهد. اعلام عدم صلاحیت مذهبی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و خلع مرجعیت از آیت الله یوسف صانعی از دیگر اقدامات غلط این نهاد بود که نطفه آن در بیانیه سلب مرجعیت آیت الله شریعتمداری شکل گرفت. جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در تاریخ 1 اردیبهشت 1361 طی بیانیه ای عدم صلاحیت آیت الله شریعتمداری برای مرجعیت را اعلام کرد. بعد از این بیانیه مدیریت دارالتبلیغ که متعلق به آیت الله شریعتمداری بود و کلیه امکانات مذهبی و مساجد و مدارس مربوط به وی توقیف و در اختیار حکومت قرار گرفت. همچنین نامه هایی از سوی برخی طلاب مبنی بر تایید موضع جامعه مدرسین انتشار یافت. همچنینی روحانیون طرفدار حکومت و بخصوص ائمه جمعه در مناطق مختلف کشور بر علیه آیت الله شریعتمداری موضع گرفتند وراه پیمایی های هدایت شده نیز بر علیه وی در شهر های تهران ،تبریز ، ارومیه ،شیراز و عجبشیر برگزار شد. روزنامه های رسمی موضع گیری چهره های روحانی مدافع حکومت را به معنای تایید تصمیم رد صلاحیت جامعه مدرسین توسط همه روحانیون کشور جلوه دادند. در فرازی از بیانیه جامعه مدرسین آمده است:" از روز های اول نهضت مقدس اسلامی از آقای شریعتمداری امور بسیاری صادر شد که دست اندر کاران نهضت و بخصوص جامعه مدرسین قم آنها ر اشایسته مقام مرجعیت شیعه نمی دانستند ولی برای حفظ وحدت و انیجام صف روحانیت از بازگو کردن آنها به سختی دوری می جستند تا بحمد الله انقلاب مقدس اسلامی پیروز گشت. ولی این شخص بر خلاف مصالح اسلام و انقلاب و بر خلاف اعتقاد و نظر فقهی خود که در مجله الهادی و در حضور عده ای از مدرسین تصریح کرده بود با اصل ولایت فقیه مخالفت کرد و دیدید آنچه دیدید و کرد آنچه نباید بکند. حتی فردی از اعوان و انصار خودش یکی از پاسداران همان منزل را به قتل رساند و تا چند روز بهانه ای برای کوبیدن انقلاب بدست آورد و همچنان به مخالفت و کارشکنی و براندازی ادامه داد تا شرکت در کودتای نوژه و براندازی اخیر که در مصاحبه تلویزیونی قطب زاده خائن ملاحظه فرمودید. اگر بخواهیم امور خلاف عدالت ر ا بشمریم مثنوی هفتاد من کاغذ می شود لذا ضمن تاکید بر اینکه مراجع قضایی منحصرا باید به این امر رسیدگی کنند . بنا به وظیفه شرعی بر خود لازم دانستیم که سقوط مشار الیه از شایستگی مرجعیت را به صراحت اعلام نمائیم تا افرادی از مسلمانان که در تردید و دو دولی بودند تکلیف خود را بدانند و احیانا با تقلید خود به اسلام و انقلاب ضربه وارد نکرده باشند. گرچه طلاب عزیز وفضلاء خود اعلان کرده اند که از گرفتن شهریه خودداری خواهند کرد، ما هم تاکید بر خودداری همه آقایان از گرفتن آن را لازم می دانیم. " (1) آنگونه که برخی از اعضاء جامعه مدرسین چون ناصر مکارم شیرازی در صحبت های خصوصی عنوان کرده اند، این بیانیه بدون تشکیل جلسه و کسب نظر اکثریت اعضاء توسط آیت الله احمد آذری قمی صادر شد و وی نقش فعالی در این رویداد داشت. روایت ها پیرامون تشکیل جامعه مدرسین حوزه علمیه قم متفاوت است. آذری قمی در بیان خاطراتش مدعی است که وی به همراه حجج اسلام ربانی شیرازی ،حسینعلی منتظری ،هاشمی رفسنجانی و در کل 30 نفر از فضلای حوزه در سال 1337 این تشکل را برای اصلاحاتی در حوزه تاسیس کردند. اما آیت الله ابراهیم امینی می گوید تشکیل انجمن مخفی اصلاح حوزه علمیه در سال 1341 باعث شکل گیری هسته اولیه جامعه مدرسین شد. اهداف این انجمن عبارت بود از اصلاح حوزهء علميّهء قم ، تبلیغ اسلام ،امر به معروف و نهی از منکر و سعى در اجراى احكام سياسى ، اجتماعى و اقتصادى اسلام. اعضاء آن عبارت بودند از : ربانی شیرازی، مصباح یزدی، علی مشکینی، علی قدوسی، حسنعلی منتظری، مهدی حائری تهرانی، سید علی وسید محمد خامنه ای ، احمد آذری قمی و علی اکبر هاشمی رفسنجانی (2) این انجمن چند سال بعد توسط ساواک شناسایی شد و برخی از اعضا دستگیر و تبعید شدند. جامعه مدرسین حوزه علمیه قم مجددا در سال 1356 احیاء شد و جمع زیادی از روحانیون طرفدار آیت الله خمینی و انقلاب به آن پیوستند. پس از انقلاب این تشکل در تاسیس جمهروی اسلامی و کنترل حوزه های علمیه در جهت اراده آیت الله خمینی نقش فعالی بر عهده گرفت. آیت الله منتظری بعد از انقلاب به دلیل اشتغالات زیاد از جامعه مدرسین کناره گرفت. در سال 1361 افراد زیر عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بودند: آیت الله ها یوسف صانعی ، علی مشکینی ،عبدالله جوادی املی ، حسن طاهری خرم آبادی ، محمد مومن ، احمد جنتی ، احمد آذری قمی ، بنی فضل ، دوزدوزانی ،احمدی میانجی ، تهرانی، ربانی املشی ، محمد محمدی گیلانی ،ابوالفضل موسوی تبریزی، حسین نوری همدانی،محمد فاضل لنکرانی ، شیخ محمد یزدی ،محفوظی ، شرعی ، علی اکبر مسعودی و مسلم ملکوتی ،ناصر مکارم شیرازی، همانطور که مشاهده می شود از ابتدا جامعه مدرسین توسط کسانی تاسیس شده است که بخش کوچکی از مدرسین حوزه علمیه قم را تشکیل می دادند. در زمان تاسیس جمع خیلی کمی از این افراد اساسا مدرس بودند و تازه مدرس ها هم جزو مدرسین مبرز حوزه علمیه در آن دوران نبودند بعد ها به این جایگاه دست پیدا کردند. در زمان انقلاب نیز چنین بود. در بین جامعه مدرسین هیچ مرجعی وجود نداشت. در سطح علمی و مرتبه فقهی اعضاء جامعه روحانیون زیادی در قم و دیگر شهرستان ها بودند. اما جامعه به پشتوانه قدرت سیاسی توانست کنترل حوزه ها را به دست بیاورد. اعتبار علمی و فقهی جامعه مدرسین در حدی نبود که به عنوان نهاد عالی و مرجع تخصصی حوزه علمیه قم باشد و فاقد مشروعیت برای جهت دهی به حوزه های علیمه و نمایندگی روحانی طراز اول بود. مصباح یزدی پس از انقلاب در جلسات جامعه مدرسین شرکت نمی کرد و می گفت: " نه تمام مدرسین حوزه علمیه قم در جامعه مدرسین عضو هستند و نه تمامی اعضاء جامعه مدرسین، مدرس هستند" . دیگر ویژگی جامعه مدرسین که آنها را به گروهی خاص و محدود در حوزه علمیه قم تبدیل می کرد پیروی همگی آنان از مشرب فقهی- اصولی و آراء سیاسی آیت الله خمینی بود. طبیعی این بود این هماهنگی و یکپارچگی نسبتی با تنوع دیدگاه ها و آراء موجود در حوزه علیمه قم نداشت. طنز تاریخ در این بود که گروهی که در آن حتی یک مرجع وجود نداشت چه برسد به مرجع اعلم ،حکم به عدم صلاحیت یک مرجع شناخته شده با مقلدین بسیار در کشور داد. مقام علمی و رتبه فقهی آیت الله شریعتمداری بالا بود . وی پس از آیت الله خوئی بیشترین مقلد را در ایران داشت. شاگردان زیادی را تربیت کرده بود. نشریات و کلاس های منظمی داشت. مجموعه بزرگ دار التبلیغ را اداره می کرد.وی شاگرد برجسته شیخ عبدالکریم حائری یزدی بود. همچنین در حوزه علمیه نجف در محضر اساتیدی چون آقا ضیاء عراقی وسید ابوالحسن اصفهانی درس خوانده بود. در بین اعضاء وقت جامعه مدرسین تنها آیت الله ها مشکینی فاضل لنکرانی، جوادی آملی ،مسلم ملکوتی ،حسین نوری همدانی و آذری قمی جزو مدرسین سطح متوسط به بالا بودند که در سطوح عالیه حوزه تدریس می کردند بودند وما بقی یا مدرس نبودند و یا در رده های پایین قرار داشتند. راستی کاشانی از اعضاء وقت جامعه مدرسین مدعی است که که در زمان درگیری ها و نا آرامی های تبریز در زمستان 1358 جامعه مدرسین قصد اعلام عدم صلاحیت مرجعیت آیت الله شریعتمداری را داشت اما به دلیل مخالفت آیت الله خمینی این طرح عملی نشد. (3) همانگونه که در مفاد بیانیه جامعه مدرسین آمده است ،این تشکل از قبل نظر به عدم صلاحیت داشته است اما بنا به مصالحی این تصمیم را عقب انداخته است. محمد ری شهری دادستان دادگاه انقلاب ارتش آن روز ها و وزیر اطلاعات سال های بعد نیز در نماز جمعه تهران گفت:" اتهامات او بسیار فراتر از پرونده قطب زاده است . ما از قبل پرونده بر علیه وی داشتیم اما زمان برای برخورد مناسب نبود و مردم باید به این آگاهی و آمادگی می رسیدند. وی همچنینی مدعی شد که متهمان کودتای نوژه اعترافاتی مبنی بر مشارکت آیت الله شریعتمداری داشته اند و وی فیلم اعترافات ده نفر از ماموران نظامی را به آیت الله خمینی داده و وی آنها را تماشا کرده است. وی در پایان سخنرانی مدعی شد که از نظر دادگاه انقلاب ارتش ،آیت الله شریعتمداری مجرم است و از دادگاه ویژه روحانیت قم خواستار محاکمه وی شد." (4) بدینرتیب معلوم می شود که برنامه برخورد با آیت الله شریعتمداری از قبل وجود داشته و پرونده صادق قطب زاده بهانه لازم را فراهم کرده است. اعضاء جامعه مدرسین از پیش از انقلاب رابطه خوبی با آیت الله شریعتمداری نداشتند به خاطر اینکه دیدگاه های سیاسی و موضع غیر انقلابی و غیر رادیکال آیت الله شریعتمداری خوشایند آنها نبود. همچنین در نوع نگاه آیت الله شریعتمداری به مدیریت حوزه های علیمه ،جایی برای میدان داری آنها باقی نمی گذاشت. البته آنها مخالف رابطه وتعامل آیت الله شریعتمداری با سیستم شاه بودند. اما وی معتقد به حفظ رابطه انتقادی بود و از قانون اساسی نظام مشروطه سلطنتی دفاع می کرد و به کار کردن با شاه و برقراری رابطه اصلاحی اعتقاد داشت . رادیکال شدن فضا در بین نیرو های سیاسی مخالف رژیم شاه واز جمله روحانیت باعث افزایش انتظارات از مراجع شده بود وطبیعتا مشی میانه رو و محافظه کار آیت الله شریعتمداری نیازگوی توقعات روحانیت انقلابی نبود. آیت الله شریعتمداری نیز بیش از شخص آیت الله خمینی با روحیه رادیکال روحانیون طرفدار وی مشکل داشت که فعالیت هایی تخریبی بر علیه در حوزه علیمه قم انجام می دادند. در کل اقدام جامعه روحانیت ،اقدامی کاملا سیاسی بود که مسائل شرعی را دست آویز و بهانه قرار دادند و ضربه ای اساسی به جایگاه مرجعیت و استقلال حوزه های علمیه زدند. در این میان موضع گیری برخی از اعضاء و نسبت دادن اتهامات خلاف واقع و بی پایه به آیت الله شریعتمداری سقوط اخلاقی و سیاسی آنها را نیز نشان می دهد. در ادامه برخی از موضع گیری ها برای روشن شدن حقیقت ماجرا آورده می شوند: - هاشمی رفسنجانی- وی در جریان ماجرای آیت الله صانعی مدعی شد که هیچوقت نمی شود مقلدان را از تقلید یک مرجع تقلید بازداشت و حکم به عدم صلاحیت وی داد. اما خود او در ماجرای آیت الله شریعتمداری حرف دیگری می زند و اعلام فقدان شایستگی مرجعی که صلاحیتش را از دست داده است ضروری می داند. او می گوید :" همینقدر بپذیریم که آیت الله شریعتمداری از این واقعه اطلاع داشته است . خوب این اطلاع چیز ساده ای نیست. این کودتا اگر شروع می شد حد اقل عده ای از مردم کشته می شدند ،حالا انها که به هدف شان نمی رسیدند ولی تلفات داشت. ایشان می گویند من جمهوری اسلامی را قبول دارم . اگرقبول دارند چرا ایشان فکر نکردند که جلوی کار را بگیرند . اگر درک نمی کنند عواقب این خطر را خوب ضعف درک است و ضعف درک صلاحیت مرجعیت را از ادمی سلب می کند،هر کس این مقدار درک نکند صلاحیت مرجعیت ندارند و اگر درک کرده اند ؛ خطر را تشخیص داده اند و در عین حال ندیده گرفته اند این یک نوع بی تقوایی می شود. ... البته ما قبلا هم ایشان را صالح نمی دانستیم و لی آنهائیکه صالح می دانستند دیگر راهی برای آنها باقی نمانده است." (5) هاشمی رفسنجانی توجه نمی کند که آیت الله شریعتمداری از جزئیات طرح بنا به گفته خودش بی اطلاع بوده است. باز بنا به اعترافات قطب زاده ومهدوی گفته است قبل از کودتا همکاری نمی کند. ثالثا طرح قطب زاده نجات جمهوری اسلامی از انحراف و تشکیل جمهوری اسلامی واقعی بوده است . بنابراین حرکت انها حالت براندازانه نسبت به اصل جمهوری اسلامی نداشته است. همچنین این طرح خیلی ساده اندیشانه وسطحی بوده است که باور پذیری نسبت به امکان اجرای آن منطقی نبوده است. آیت الله شریعتمداری از بیم اینکه اطلاع دادن موضوع باعث به خطر افتادن جان یک سری از افرا د بشود و یا خطر جانی را از ناحیه کودتا گران متوجه خودش بکند سکوت کرده بود. اگر به خطر افتادن جان افراد باعث سلب صلاحیت مرجعیت بشود انگاه بر اساس این منطق غلط مرجعیت آیت الله خمینی نیز زیر سئوال می رود. چرا که ایشان علیرغم توصیه قاطبه نیرو های انقلابی در پاییز 1357 که خواهان عدم دعوت مردم راهیپیمایی به دلیل نگرانی از کشتار توسط ارتش بودند ،اعتنایی نکرد و بر اساس فراخوان وی عده ای نیز جان باختند ! رفسنجانی بر خلاف ادعایش ،در سا ل1358 پس از شلوغی های آذربایجان ضمن تعریف از آیت الله شریعتمداری ،گقت ما هیچ مشکلی با آیت الله شریعتمداری نداریم که قابل حل نباشد.(6) - سید حسین موسوی تبریزی دادستان وقت انقلاب مدعی شد که آیت الله شریعتمداری همکاری 30 ساله با رژیم شاه داشته است و اساسا پس از دیدار با شاه در سال 1327 در تبریز مرجع شده است و بنا به ادعای وی آیت الله شریعتمداری هیچوقت مرجع نبوده است بنابراین جامعه مدرسین وی را عزل نکرده بلکه عدم مرجعیت وی را اعلام کرده است! در ادامه می گوید پس از فوت آیت الله بروجردی ،آیت الله شریعتمداری چقدر پول به یکسری چاقو کش داد تا بیایند در تبریز و دهات ،ایشان را به عنوان مرجع معرفی کنند و گرنه بیشتر علماء آنزمان از مرجعیت آیت الله حکیم پشتیبانی می کردند . وی مدعی است آیت الله شریعتمداری باعث تبعید آیت الله قاضی طباطبایی از تبریز توسط ساواک شد و آیت الله شریعتمداری در خصوص حمله مامورین شاه به شرکت کنندگان در مراسم 29 بهمن 1356 تبریز پس ا ز یک هفته سکوت فقط گفت این برخورد ها محکوم است (7) - موسوی تبریزی در حالی در خصوص قیام 29 بهمن تبریز چنین غیر منصفانه سخن می گوید که آیت الله شریعتمداری دعوت کننده اصلی مراسم چهلم شهدای 19 دی قم در تبریز بود. همچنین در اسناد ساواک آمده است که سید حسین موسوی تبریزی یک سری از اعلامیه های آیت الله شریعتمداری وخمینی را چند رو قبل از مراسم فوق از قم به تبریز آورده است.! حال چطور آقای حسین موسوی تبریزی اعلامیه یک مرجع شاه ساخته ر ا به زعم خودش تبلیغ می کرده است! - حجت الاسلام موسوی خوئینی ها از این حد فرا تر رفته و آیت الله شریعتمداری را مهره سیا می داند که برای جلوگیری از رشد نهضت آمام خمینی وی را مطرح وتوسط دربار وساواک تقویت کردند. وی مدعی شد در سفارت آمریکا اسناد مربوط به وابستگی آیت الله شریعتمداری به آمریکا پیدا شده است. (8) وی پیش از این نیز در تجمعی حامیان حکومت در مقابل سفارت آمریکا که در واکنش به راهپیمایی و مانور قدرت طرفداران آیت الله شریعتمداری در قم برگزار شد ،اظهار داشت:" امروز علی زمان ما صبر میکند،در حالیکه استخوان در گلو و خار در چشمش می خلد. شیطان بزرگ سخت ترین ضربه را از این انقلاب خورده است. این ام الفساد قرن با تمام عوامل می کوشد چرخ انقلاب را متوقف سازد. ام ابدست چه کسانی توطئه می کند؟ ملت بیدار ایران می داند که توطئه گران امروز همان کسانی هستند که در تمام طول عمرحتی برای یک لحظه با سلطنت محمد رضا خان مخالفتی نداشتند ،ملت ایران می داند امروز همان کسانی توطئه می کنند که تا دیروز موافق قانون اساسی شاهنشاهی بودند. آنه اامروز قانون اساسی جمهوری اسلامی را برسمیت نمی شناسند. ملت ایران می داند که عوامل توطئه داخل کشور روابط مستقیم با عوامل سیا در خارج دارد و زمان این توطئه درست با سیاست حقوق بشری کارتر آماده شده است. اینها از این می ترسند که در روز های تاریخی محاکمه شاه خائن اسناد رسوائی آنها آشکار گردد و آبرویشان بکلی برود. با کدام زبان سخن بگوئیم آخر مگر زبان جز آنچه را که در دل هست می گوید. ولی ما به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اعلام می کنیم که ملت ایران همواره پشتیبانی خود را در راه افشای چهره های تزویر اعلام می کند. در کجای دنیا دیده شده است یک ملت سراپا فریاد بزند و یک حزب را ضد خلقی و غیر رسمی اعلام بکند و انحلال آنرا خواستار باشد ولی یکدسته مزدور همچنان وقیحانه اعلام موجودیت بکنند . این حزب از آغاز تکوین یک خزب صد در صد غیر اسلامی ، ضد خلقی و متشکل از سرسپردگان عناصر شاهنشاهی بود. " (20) این سخنان تایید کننده برنامه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم برای خلع مرجعیت 2 سال و اندی پیش از اعترافات قطب زاده است. - شیخ مهدی کروبی نیز گفت : مردم آذربایجان با کوبیدن خط انحرافی شریعتمداری بزرگترین ضربه را به آمریکا زدند (9) - شیخ ابوالقاسم خزعلی آیت الله شریعتمداری را به ریاست مداری متهم کرد که پس از فوت مرحوم آیت الله بروجردی رساله های ش را از طریق غلامحسن دانشی ( که بعد ا زانقلاب اعدام شد) در سراسر کشور پخش کرد وخود را در موقعیت مرجعیت قرار داد. وی مدعی شد که انحراف آیت الله شریعتمداری از سال 1342 بوده که حاضر نشده است با آیت الله خمینی بیانیه مشترک امضا کند . وی خانه آیت الله شریعتمداری را مهد لیبرال ها نامید. (10) - شیخ احمد جنتی گفت : "طبق شرع اسلام مقلدین وی باید از ایشان عدول کنند ". سپس وی در پاسخ به این سئوال که چرا تا الان ماهیت وی فاش نشده بود گفت:" اولا به ظرافت گفته می شد ولی کسی توجه نمی کرد و یا اگر طلبه ای روی منبر می رفت و هویت ایشان را مشخص می نمود برای مردم قابل قبول نبود که یک منبری از یک مرجع تقلید انتقاد کند. ثانیا ما نمی خواستیم مرجعیت شیعه را لکه دار کنیم ما اول می خواستیم ایشان منزوی بشوند وکاری به کار ها نداشته باشند ولی ایشان ول نکردند تا در این توطئه دست شان رو شد و خداوند ایشان را رسوا نمود." ( 11) - آیت الله احمد آذری قمی گفت :" از آنجاییکه ایشان در زمان پیش از انقلاب به خاطر به خطر افتادن جان آدم ها مخالف راهپیمایی بود حالا چه شده است که نسبت به این کودتا که ممکن بود عده ای در انفجار کشته بشوند ، سکوت کرده است. وی نباید به اطرافیان قطب زاده می گفت به مصلحت نیست بلکه با قاطعیت باید مخالفت می کرد و می گفت عمل شما حرام است. حال که چنین نکرده و با توجه به سابقه 30 ساله وی و اعمالی که خلاف شان امام زمان انجام داده است لذا صلاحیت مرجعیت را ندارد." (12) - آیت الله اشرفی اصفهانی گفت " شریعتمداری دارای ویژگی هایی که امام صادق برای مرجع ورهبر فرموده نمی باشد" (13) - آیت الله حسین نوری همدانی گفت : " بررسی حرکات آقای شریعتمداری از اول نهضت تا کنون بخوبی نشان می دهد که ایشان همواره در صدد تخریب و تضعیف نظام جمهوری اسلامی بوده و دامنه این مسئله امروز آنقدر بالا گرفته است که با افشای توطئه اخیر و اطلاع ایشان دیگر ماهیت اصلی وی همگان روشن شده است. (14) - آیت الله علی مشکینی در خطبه های نماز جمعه قم گفت.:" من 30 سال است این آدم را می شناسم این آدم از اول تقوی نداشت از روز اول عدالت نداشت. ما در فقه شیعه احراز کرده ایم شرایط مرجعیت را . یکی از مهمترین شرایط مرجعیت تقوی است . این آقا آنقدر حب ریاست داشت که اگر در راه ریاستش هزار ها تومان ، ملیونها تومان سهم امام صرف می شد ،تلف می شد این آقا حاضر بود، اگر نامش بزرگ بشود ،حاضر بود تلف بشود ونامش را بخوبی ببرند .و چندین انسان تلف بشود وخون ها ریخته بشود ولی این آقا به یک مقام بالا تر برسد . من از 15 سال پیش می شناختم این آقا را. دو سال یا پیشتر جمعی از جامعه مدرسین پیش این آقا رفتند . گفتند آقا چنین کن و چنان. آنوقت تصمیم گرفتند شهریه گرفتن از این آقا را حرام اعلام کنند. امام گفت نه . مشکینی تایید تشکیل حزب خلق مسلمان و مخالفت با اصل ولایت فقیه در قانون اساسی را از شواهد بی تقوایی آیت الله شریعتمداری خواند. وی در پایان خواستار پاک شدن حوزه از فساد امثال شریعتمداری شد. و پیشنها داد بعد از این با اجازه و مهر جامعه مدرسین طلاب بتوانند لباس روحانیت بپوشند. تا بعد از این هر دزد ، هر آخوند نمائی ،هر حجازی ،هر مهدوی و هر کی نیاید این لباس را بپوشد و بیفتد در بین مردم. (15) - شیخ محمدصدوقی ، شیخ ابوالحسن شیرازی ،شیخ مسلم ملکوتی و آیت الله سید جلال الدین طاهری وآیت الله اشرفی اصفهانی 5 امام جمعه استان های بزرگ کشور طی بیانیه مشترکی عوامل زیر ر ابه عنوان دلایل عدم صلاحیت مرجعیت آیت الله شریعتمداری برشمردند:" کارشکنی از آغاز نهضت اسلامی ، گشودن باب مراوده محرمانه با شاه معدوم ،ایجاد تفرقه و نفاق در صفوف متحد روحانیت شیعه ، مخالفت با هر گونه حرکت ضد شاهنشاهی ،تکیه بر قانون اساسی پوسیده آن هم در اوج شکوفایی انقلاب اسلامی ، ایجا دخط انحرافی وسازش در برابر خط قاطع ومستقیم امام ،توطئه برای دور کردن وفاصله انداختن بین امام و برخی از علماء ،هماهنگی با دشمنان اصل مقدس ولایت فقیه در مجلس خبرگان، تاسیس و تقویت حزب خلق مسلمان و تحریک اوباش و مردم فریب خورده در جریان حمله به مردم مسلمان و قیام گر قم ،پایگاه شدن برای جریانات شکست خورده سیاسی لیبرال و ملی گرا ، تایید کودتای شکست خورده نوژه وسرانجام اطلاع از طرح کودتای قطب زاده (16) این نامه در حالی صادر شد که در سالیان قبل آیت الله صدوقی و یا شیرازی نامه های محترمانه ای به آیت الله شریعتمداری نوشته بودند و بر شان والای وی تاکید کرده بودند. تعارض ادعا های آنان با نامه های قبلی خود روشنگر است. - شیخ مسلم ملکوتی گفت :" انقلاب ما چراغی است که از طرف خداوند روشن شده و هر کس بخواهد آن را خاموش کند رسوا می شود . مسئول تمام خونهائیکه در کردستان ریخته شد و امروز ریخته می شود با شخص شریعتمداری است. چرا موقعیکه ضد انقلاب در محاصره کامل رزماندگان اسلام بود این فرد با بازرگان خائن هیات حسن نیات را تشکیل داد و کردستان را دو دستی تقدیم ضد انقلاب کرد. اسلامی که شریعتمداری می خواهد اسلامی است که در عربستان سعودی و سایر کشور های مرتجع وجود دارد زیرا اسلام وی باید منافع ابرقدرت ها را به خطر نیاندازد. من ا ز طرف مردم و روحانیت آذربایجان اعلام میدارم که صلاحیت مرجعیت در شریعتمداری نبوده و هر کس تا به حال از ایشان تقلید می کرده باید از همین امروز تقلید خود را از ایشان بردارد". (17) - آیت الله سید ابوالفضل موسوی تبریزی گفت :" مردم غیور تبریز و آذربایجان مدت هاست این ام الفساد ایران را شناخته اند" (18) - آیت الله سید محسن موسوی تبریزی گفت :" ما از سال ها پیش معتقد بودیم این فرد اسلام را قبول ندارد. این شخص بار ها در اتاق خصوصی اش برای کسانی که پول برایش برده اند گفته است تا آخرین روز عمرم زحمت خواهم کشید که این جمهوری اسلامی را نگذارم باقی بماند. این شخص حدود سی سال پیش قرارش را با شاه گذاشت. مردم تبریز آنها که سن شان زیاد بود آگاه بودند و بنابراین پایگاهی در تبریز نداشت . وقتی از تبریز به قم آمد مرحوم آیت الله دوزدوزانی گفت این شخص به خاطر ریاست و حب نفس قران را نیز زیر پا می گذارد. این چنین آدمی امد قم و خودش را مرجع جا زد . مصداق اعلای مفسد فی الارض از روز اول انقلاب خود ایشان است . انقلاب نمی تواند چنین آدمهایی را در جامعه جا بدهد. ما معتقدیم او باید ذلیل تر از شاه بمیرد. (18) - آیت الله محمد مهدوی کنی گفت:" این انقلاب ما مورد پشتیبانی خدا است وتوطئه های دشمنان یکی پس از دیگری خنثی می شود. شریعتمداری می گفت خطه آذربایجان باید در اختیار من باشد" (19) بدینترتیب همانگونه که مشاهده می شود نسبت های خلاف واقعی به آیت الله شریعتمداری توسط مسئولین جمهوری اسلامی و برخی از روحانیون زده شد که خود مصداق بارز تهمت و گناه و رفتار ها ی دوگانه است. علی رغم این جو سنگین هیچ امکانی برای پاسخگویی جز مصاحبه اجباری با تلوزیون به آیت الله شریعتمداری داده نشد. اکثر کسانی که آشکارا بر علیه وی صحبت کردند و ایرادات وی را به گذشته های دور نسبت دادند ،در سال های 1357 تا1359 محترمانه با وی سخن می گفتند ومراتب بالای فقهی وشان مرجعیت وی را برسمیت می شناختند. در بین مسئولین وقت آیت الله منتظری در این خصوص سکوت کرد و هیچ چیزی بر علیه آیت الله شریعتمداری نگفت. با توجه به جایگاه آیت الله منتظری در ان زمان این برخورد حاکی از عدم رضایت ایشان از برخورد های صورت گرفته است. چون علی القاعده انتظار می رفته که ایشان نیز با موج محکومیت آیت الله شریعتمداری همراه شود. آیت الله منتظری در خاطراتش می نویسد که برخی از نیرو های اطلاعاتی به وی گفته اند کل طرح کودتای قطب زاده ساختگی بود. همچنین ایشان نقل می کنند که شنیده اند سید احمد خمینی در ملاقات با قطب زاده در زندان به وی می گوید اگر در مصاحبه تلوزیونی ،اطلاع آیت الله شریعتمداری از کودتا را ذکر کند ، آنگاه امام وی را عفو خواهد نمود . آیت الله منتظری نسبت به دفن غیر محترمانه جنازه آیت الله شریعتمداری و عدم اجرای وصیت نامه وی نیز به آیت الله خمینی اعتراض کرد. اما حتی اگر فرض را بر اطلاع و همراهی تلویحی آیت الله شریعتمداری با کودتای نافرجام قطب زاده بگذاریم و آن طرح کودتا را نیز واقعی بپنداریم باز هم رفتار حکومت وبخصوص جامعه مدرسین حوزه علمیه قم توجیه پذیر نیست و مجازاتی ظالمانه ونا عادلانه اعمال گشته است. در این خصوص برخورد رژیم شاه وساواک با آیت الله سید محمد هادی میلانی روشنگر است. بنا به خاطرات آیت الله منتظری ایشان از طرح کودتای سرلشگر ولی الله قرنی بر علیه شاه مطلع بوده است و خود را برای تایید کودتا ورهبری سیاسی قرنی نیز آماده کرده بوده و از برخی از نزدیکان و افراد معتمد از جمله آیت الله منتظری نیز خواستار حمایت شده بود. اما سرلشگر پاکروان رئیس ساواک فقط چند جلسه محترمانه ایشان را در منزل بازجویی کرد و هیچگونه برخورد امنیتی - قضایی، حبس ، محدودیت ،جسارت و هتک حرمت نیز نسبت به وی صورت نگرفت. (21)
منابع : 1- روزنامه جمهوری اسلامی ، اول اردیبهشت 1361،شماره 835 ، ص 9 2- زندگینامه آیت الله ابراهیم امینی ، وب سایت شخصی وی http://www.ibrahimamini.ir/index.php?option=com_content&task=blogsection&id=4&Itemid=33 3- روزنامه جمهوری اسلامی ، 4اردیبهشت 1361 ، شماره 387 ،ص 12 4- روزنامه جمهوری اسلامی ،مورخ 04/02/1361 ص 5. 5- روزنامه جمهوری اسلامی مورخ 2 اردیبهشت 1361 ص 34 6- روزنامه جمهوری اسلامی ،17 آذر 1358، شماره 155 ،ص 11 7- روزنامه جمهوری اسلامی ،6 اردیبهشت 1361 ،شماره 839، ص 11 8- روزنامه جمهوری اسلامی ، 9 اردیبهشت 1361 ،شماره 842 ،ص 3 9- روزنامه جمهوری اسلامی ، 12 اردیبهشت 1361 ،شماره 844 ،ص 4 10- روزنامه جمهوری اسلامی ، 5 اردیبهشت 1361 ،شماره 838 ،ص 4 11- روزنامه جمهوری اسلامی ، 5 اردیبهشت 1361 ،شماره 838 ،ص 4 12- روزنامه جمهوری اسلامی ، 5 اردیبهشت 1361 ،شماره 838 ،ص 4 13- روزنامه جمهوری اسلامی ، 5 اردیبهشت 1361 ،شماره 838 ،ص 4 14- روزنامه جمهوری اسلامی ، 5 اردیبهشت 1361 ،شماره 838 ،ص 4 15- روزنامه جمهوری اسلامی ، 4 اردیبهشت 1361 ،شماره 837 ،ص 4 16- روزنامه جمهوری اسلامی ، 2 اردیبهشت 1361 ،شماره 836 ،ص 5 17- روزنامه جمهوری اسلامی ، 2 اردیبهشت 1361 ،شماره 836 ،ص 4 18- روزنامه جمهوری اسلامی ، 4 اردیبهشت 1361 ،شماره 837 ،ص 12 19- روزنامه جمهوری اسلامی ، 4 اردیبهشت 1361 ،شماره 837 ،ص 1 20- روزنامه جمهوری اسلامی ، 16 دی ماه 1358 ،شماره 180 ،ص 12 21- خاطرات آیت الله منتظری (ج۱، ص۲۴۴)
* مقالات ومصاحبه های مندرج درسایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.