يک فعال اصلاح طلب و استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران می گويد: "محمدد خاتمی برای رياست جمهوری خود، شعار توسعۀ اقتصادی نداده بود، ولی دستاوردهای چشمگيری در قلمرو اقتصاد کلان جامعه داشت. با اينکه در دورۀ خاتمی قيمت نفت به ده دلار رسيد، خشکسالی شد، آمريکا بهخاطر رخداد تروريستی ۱۱ سپتامبر عصبانی شده بود و به عراق و افغانستان حمله کرده و ايران را محور شرارت معرفی کرده بود. با اين همه خاتمی هم دستاورد اقتصادی خوبی داشت و هم خطرات امنيت ملی ايران را کم کرد." حميدرضا جلايیپور، مديرمسئول روزنامههای توقيف شدۀ جامعهو نوسازی در گفتوگو با تارنمای «تاريخ ايرانی» پيرامون موضوع رفرم و رفرميسم در ايران معاصر اظهار عقيده کرد: "اصلاحطلبی دوران خاتمی ظرفيت مردمسالاری را در جامعۀ ايران بالا برد ولی خاتمی و ساير اصلاحطلبان (بهخاطر مخالفت قاطع محافظهکاران) نتوانستند مطالبات اصلاحطلبانۀ جامعه را به قانون تبديل کنند. لذا جنبش اصلاحات در دورۀ او پيروز نشد اما سرکوب هم نشد، بلکه مهار شد." متن کامل اين گفتگو به شرح زير است: پس از کنارهگيری ميرحسين موسوی از کانديداتوری در انتخابات هفتم رياست جمهوری و در فضايی که همه نااميد از يافتن جايگزين مناسب بودند، چه شد که بر سر حضور خاتمی اجماع شکل گرفت؟ در آن مقطع گروههای خط امام که بعداً به گروههای دوم خردادی معروف شدند و الآن به گروههای اصلاحطلب معروف هستند، به رغم تنوعشان در مجموع در مورد خاتمی به وفاق رسيدند. گروههای خط امامی تحت تأثير گفتمان توسعۀ سياسی بودند و آقای خاتمی هم مدافع و سخنپرداز بانفوذ توسعۀ سياسی بود. در ابتدای کار چقدر امکان پيروزی آقای خاتمی وجود داشت؟ اين معرفی کانديدا به اميد پيروزی بود يا عدم حذف از ميدان سياست؟ قبل از انتخابات اغلب نيروهای سياسی خط امام فکر میکردند که بتوانند در اين انتخابات يک اقليت مؤثر را تشکيل دهند. کمتر کسی انتظار پيروزی قاطع خاتمی را داشت. حزب کارگزاران در ابتدا گزينههای بسياری را برای کانديداتوری انتخابات مطرح کرد و ديرتر از ديگر گروهها از خاتمی حمايت کرد. چه شد که کارگزاران و مجمع روحانيون با يکديگر ائتلاف کردند؟ کارگزاران هم ابتدا کوششهايی برای معرفی کانديدای اختصاصی کردند ولی آنها نيز متقاعد شدند که برای افزايش احتمال پيروزی يا تشکيل اقليت قویتر با ديگر گروههای طالب تغيير ائتلاف کنند و از خاتمی حمايت کردند. فضای تبليغاتی انتخابات سال ۱۳۷۶ تا چه ميزان بر نتايج آن تأثيرگذار بود؟ تخريب شخصيتی آقای خاتمی که از ۳۰ فروردين حالت علنی به خود گرفته بود، چه تاثيری گذاشت؟ محافظهکاران در آن برهه پيروزی خود را قطعی میدانستند و حضور خاتمی در انتخابات را بهعنوان خطر نمیديدند بلکه آن را عاملی برای شکوهمندتر شدن انتخابات میدانستند. چيزی که آنها از آن غافل بودند نارضايتی گسترده در لايههای مختلف جامعه به ويژه طبقۀ متوسط بود. هجوم ميليونی اين ناراضيان سياسی به پای صندوقهای رأی بود که همه چيز را عوض کرد. تخريبها عليه خاتمی (مثل کارناوال عاشورا) اثر عکس گذاشت و کسانی را که برای شرکت در انتخابات شک داشتند تشويق به شرکت در انتخابات به نفع خاتمی کرد. قضیۀ انصراف خاتمی که در ماههای پايانی مطرح شد چقدر بر فضای انتخابات تأثير گذاشت؟ قضیۀ انصراف خاتمی در مقايسه با ساير متغيرها، تأثيرگذار نبود. چه تمهيداتی برای حفاظت از آرا در ستاد خاتمی انديشيده شده بود؟ عوامل شک و ترديد که تا روز انتخابات در دل همگان وجود داشت، چه بود؟ مهمترين عامل اين بود که دولت هاشمی برگزارکنندۀ انتخابات بود و هاشمی به انتخابات تقلبی اعتقاد نداشت. او در نماز جمعه به مردم قول داد که من اجازۀ تقلب را نمیدهم و به نظر من اين کار را هم کرد. در ضمن در آن مقطع اقتدارگرايان احساس پيروزی داشتند و لذا خود را برای شرايط شکست انتخاباتی آماده نکرده بودند. اما از دوم خرداد به بعد ما شاهد شکلگيری مراکزی بوديم که به دنبال مهندسی انتخابات رفتند. اين مهندسی انتخابات در دولت خاتمی با مشکل وزارت کشور او روبهرو بودند و از سال ۸۴ به بعد اين مشکل آنها هم رفع شد. از چه زمانی امکان پيروزی خاتمی مطرح شد؟ به نظر من نتيجه علايم سونامی پيروزی در روز دوم خرداد را همه روز بعد در ساعت ده فهميدند، وقتی صدا و سيما خبر پيروزی بيست ميليونی خاتمی را اعلام کرد. با توجه به اين امر که راديو در ساعات ابتدايی بامداد سوم خرداد از احتمال ورود انتخابات به مرحلۀ دوم خبر میداد چه تحولاتی صورت گرفت که آن نتيجۀ حيرتانگيز در ساعت ۷ بامداد اعلام شد؟ چنانکه گفتم آن موقع آقای هاشمی رئيسجمهور بود و آقای هاشمی زير بار تقلب نمیرفت و نرفت. شعارهای خاتمی در سال ۷۶ چه وجه مميزهای با شعارها و برنامههای ديگر کانديداها داشت که اينچنين مردم را به خود جلب کرد؟ جانمایۀ شعارهای خاتمی همان توسعۀ سياسی بود. او به مردم وعدۀ گشايش سياسی داد و میخواست نظام سياسی را تبديل به چتری بکند که همۀ مردم را دربرگيرد. لذا در درجۀ اول اين شعار نخبگان و تحصيلکردگان و دانشجويان را علاقمند کرد. آنها هم مردم اطراف خود را به پای صندوق رأی کشاندند و رخداد تاريخی دوم خرداد را خلق کردند. لفظ اصلاحات که در دورۀ رياست جمهوری خاتمی مطرح شد ناظر به چه هدف و بر چه مبنايی بود و چقدر محقق شد؟ اتفاقاً تا دو سه سال اول، خاتمی از لفظ اصلاحات استفاده نمیکرد. او از دولت پاسخگو، حاکميت قانون، آزادی مطبوعات، آزادی مخالف و توسعۀ سياسی سخن میگفت. با پيروزی خاتمی «گفتمان اصلاحطلبی» که ريشه در ادبيات اصلاحگری در برابر انقلابیگری داشت در عرصۀ عمومی رونق گرفت و به تدريج خاتمی هم از واژۀ اصلاحات استفاده کرد. به بيان ديگر منظومۀ مفهومی توسعۀ سياسی و اصلاحطلبی دو منظومۀ نزديک به هم هستند و به راحتی به هم قابل ترجمهاند. اما اين موضوع که چقدر اصلاحطلبی محقق و موفق شد، بحث ديگری است که من در مقالۀ «کارنامۀ اصلاحات» که هماکنون در سايتهای اينترنتی قابل دسترسی است، مورد بررسی قرار دادهام. اصلاحطلبی دوران خاتمی ظرفيت مردمسالاری را در جامعۀ ايران بالا برد ولی خاتمی و ساير اصلاحطلبان (بهخاطر مخالفت قاطع محافظهکاران) نتوانستند مطالبات اصلاحطلبانۀ جامعه را به قانون تبديل کنند. لذا جنبش اصلاحات در دورۀ او پيروز نشد اما سرکوب هم نشد، بلکه مهار شد. اين جنبش پس از انتخابات ۸۸ در قالب جنبش دموکراسیخواهی دوباره زبانه کشيد.
تجربه اصلاحطلبی دوره خاتمی با ديگر تلاشها و تجارب رفرميستی در تاريخ معاصر چه مرز افتراقی دارد؟ اصلاحات در دورۀ ناصرالدين شاه بيشتر در قالب اصلاحات اداری مطرح بود. در دورۀ مشروطه در قالب ضرورت عدالتخانه و حکومت قانون. در دورۀ مصدق نيز در قالب استقلال (از قدرتهای خارجی خصوصاً انگليس) و حکومت قانون (و نه حکومت شاه) مطرح شد. اصلاحات در دورۀ آقای هاشمی رفسنجانی بيشتر در قالب توسعۀ اقتصادی ديده میشد، ولی در دورۀ خاتمی اصلاحات بيشتر محتوای توسعۀ سياسی و فرهنگی داشت. جالب اينکه خاتمی شعار توسعۀ اقتصادی نداد ولی دستاوردهای چشمگيری در قلمرو اقتصاد کلان جامعه داشت. با اينکه در دورۀ خاتمی قيمت نفت به ده دلار رسيد، خشکسالی شد، آمريکا بهخاطر رخداد تروريستی ۱۱ سپتامبر عصبانی شده بود و به عراق و افغانستان حمله کرده بود و ايران را محور شرارت معرفی کرده بود. با اين همه خاتمی هم دستاورد اقتصادی خوبی داشت و هم خطرات امنيت ملی ايران را کم کرد. ايران پيشقراول گفتوگوی تمدنها در سازمان ملل شد. شما اوضاع آن زمان را با حالا مقايسه کنيد، در حالی که آمريکا در باتلاق عراق و افغانستان گير کرده و دولت بيش از پانصد ميليارد درآمد ارزی داشته و حکومت به قول محافظهکاران يک پارچه شده است، از رونق اقتصادی خبری نيست. تهديدات بينالمللی عليه ايران زياد شده و سازمان ملل تاکنون عليه منافع ايران چهار قطعنامه صادر کرده است. اين مقايسه به خوبی نشان میدهد که حکومتهايی که مردمسالارانهترند در جهان امروز برای جوامعشان مؤثرتر و کارامدتر میتوانند کار کنند.
منبع: جرس