جمعیت روحانیون سنتی ایران معاصر منادی دینداری در پرتو آزادی-جمعیت رسام
Skip Navigation Links
جستجو
بمناسبت درگذشت آیت الله العظمی بروجردی؛ نقد چند مدعا!

تاريخ انتشار : 4/5/2012



سجاد نیک آیین

ویژه رسام
یازدهم فروردین ماه، سالروز درگذشت آیت الله العظمی بروجردی مرجع اعلای جهان تشیع درسال 1340 هجری شمسی است. آیت الله العظمی بروجردی یکی ازماندگارترین ونام آورترین مراجع تقلید شیعه است، که آراء، نظریات ومنش مذهبی، اجتماعی وسیاسی او را یکی ازماندگارترین مواریث فرهنگی شیعه بشمار می رود وبی واهمه باید اعتراف نمود که با توجه به اوضاع واحوال کنونی حوزه های علمیۀ شیعه، بخت ظهور وبروز شخصیتی هم تراز وهم سنگ او بسیار اندک بنظر می رسد.
مسألۀ مرجعیت اعلا درجهان تشیع همواره یکی از دغدغه های شیعیان درطول تاریخ این مذهب بویژه در دوران غیبت امام دوازدهم شیعیان، عجل الله تعالی فرجه الشریف، بوده است. رهبری فکری ومعنوی درکنار کاریزمای ناشی از آن بعلاوه مرجعیت شیعیان درامور مذهبی، مسألۀ مرجعیت اعلا را به یکی از مهمترین مشخصه های پژوهش دربارۀ شیعیان بویژه دردویست سال اخیر بدل نموده است تا آنجا که گسترۀ نفوذ این مرجعیت اعلا گاه تا دربار حاکمان، بویژه درمورد ایران، پیش رفته است وپادشاهان وحاکمان وقت می کوشیده اند تا درمواضع وتصمیمات خود مسأله واکنش مرجع اعلای زمان را لحاظ کنند.
ازنظر قلمرو جغرافیایی می توان گفت که محل استقرار شخص زعیم حوزه ومرجع اعلای زمان، بویژه از یکصد سال گذشته به این سو همواره میان ایران وعراق، درنوسان بوده است. گاه مرجعیت اعلا درنجف رحل اقامت گزیده است، گاه درقم وگاهی درسامرا وچند صباحی هم درنجف.
پس از آیت الله العظمی بروجردی، مسألۀ مرجعیت اعلا بعنوان رهبر مذهبیِ نسبتاً یگانه ای که مورد اتفاق ورجوع اکثریت غالب شیعیان باشد، بتدریج کمرنگ شد وبطور خلاصه می توان گفت دراثر عوامل گوناگونی که خارج از حوصلۀ این نوشتار هستند، مرجعیت شیعه دچار نوعی عدم تمرکز گشت.
همچنانکه سازوکارهای رسیدن به مقام مرجعیت نیز دستخوش تحولات بنیادین شدند ومسأله از تعارفهای رفیقانه به نگاههای رقیبانه برای دستیابی به این جایگاه تغییر ماهیت داد. بخش بزرگی از این تغییر ماهیت را باید محصول عواملی دانست که برآیند آنها دریک کلام رشد وتکثیر "جریان روحانیت انقلابی" درحوزه ای بود که آیت الله العظمی بروجردی زعامت ورهبری آنرا برعهده داشت.
روحانیون بلند پایه ای همچون آیت الله العظمی بروجردی ودیگران که بدلیل محافظه کاری سنتی موروث، چندان به سیاست وسیات زدگی در حوزه های علمیه، روی خوش نشان نمی دادند، طلاب جوان انقلابی را که غالباً از طلاب دون پایۀ حوزه های علمیه بودند، بشدت خشمگین می کرد. اینان همان طلبه هایی بودند که بعدها درجریان انقلاب سال 1357 فعالانه نقش آفرینی کردند ودرجمهوری اسلامی به بالاترین رده های حکومتی دست یافتند.
عمده نقش آفرینی این روحانیون انقلابی را که درزمان وفات آیت الله العظمی بروجردی، غالباً 25 تا 30 بودند، باید دربراه انداختن دستگاه تبلیغاتی دانست که می کوشید با به توسل به پروپاگاندای رسانه ای، از قدرت مرجعیت اعلا تمرکز زدایی کرده وبا خارج کردن مرجعیت اعلا  از قبضۀ روحانیون سنتی ِسیاست گریز، دست به آلترناتیو سازی زده ومرجعیت اعلای روح الله خمینی را مطرح نماید. یکی از مسائلی که از آن دوران تا کنون پیوسته توسط همین طیف از روحانیت تبلیغ وترویج شده است، رویداد درگذشت آیت الله العظمی بروجردی ورخدادهای پیامد آن بوده است.
ادعایی که تا کنون توسط این گروه از روحانیون وبعدها توسط حکومت جمهوری اسلامی، تبلیغ شد، این بوده است که انگیزۀ محمد رضا پهلوی، پادشاه ایران، از ارسال تلگراف تسلیت درگذشت آیت الله العظمی بروجردی به آیت الله العظمی سید محسن حکیم ومخاطب قراردادن ایشان، آن بود که قضیۀ مرجعیت اعلای آیت الله خمینی (!!) واساساً وجود مرجعیت اعلا درداخل ایران را تحت الشعاع قرار دهد. آنچه درذیل این مدعا مطرح میشود، تقبیح این رفتار شاه ایران بخاطر تلاش برای مرجع سازی وحمایت از یک مرجع خاص، آیت الله العظمی حکیم، آیت الله العظمی خوانساری ودیگران است که بطور ضمنی به اتهام همکاری وسازش این فقهای نامدار شیعه  با حکومت وقت نیز دامن می زند. این نوشتار کوششی است برای بررسی این مدعا وسنجش رفتار حاکمیت به اصطلاح مذهبی امروز با آنچه خود تقبیح می نمود.
یکم؛ مرجعیت اعلای آیت الله خمینی
اما ادعای مرجعیت اعلای آیت الله خمینی همزمان با درگذشت آیت الله العظمی بروجردی تا چه اندازه صحیح است؟
تورق تاریخ آن روزهای حوزه علمیه یعنی فرورودین 1341 نشان می دهد که نه تنها آیت الله خمینی درآن روزها بعنوان مرجع اعلا مطرح نبود، بلکه حتی بعنوان یک مرجع تقلی نیز مطرح نبود. حوادث دو سال بعد، خرداد 1342، بود که نام آیت الله خمینی را بعنوان یک روحانی معترض ونه یک مرجع بلند پایه برسر زبانها انداخت. تا پیش از خرداد 42، آیت الله خمینی اساساً چه درمیان مردم وچه درمیان حوزویان حتی درحد یک چهرۀ شناخته شده نیز نبود تا چه رسد به کاندیدای بالقوه برای احراز مرجعیت اعلای شیعیان! کنکاش دررخدادهای خرداد 42، زوایای بیشتری از نادرست بودن ادعاهای رسمی وحکومتی را روشن می کند.
پس ازآنکه درجریان حوادث خرداد 1342 آیت الله خمینی، دستگیر شد، حکومت وقت تصمیم به اعدام وی گرفت. ادامۀ این ماجرا از زبان آیت الله العظمی سید کاظم شریعتمداری وآیت الله العظمی منتظری، بعنوان یکی از نزدیکان روح الله خمینی ویکی از بلندپایه ترین روحانیون انقلابی شنیدنی تر است.
در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، به سبب مخالفت بسیار شدید روح الله خمینی با اصول شش گانه انقلاب سفید، شاه وی را دستگیر و به تهران برد و زندانی کرد. طبق قانون اساسی مشروطه مجتهدین و مراجع تقلید مصونیت از محاکمه داشتند و روح الله خمینی به عنوان مرجع تقلید معروف نبود، لذا قصد محاکمه و اعدام وی را داشتند. برای نجات روح الله خمینی از اعدام و نیز آزادسازی آقای قمّی و محلاّتی از زندان، آیت‌الله شریعتمداری به تهران رفت و روح الله خمینی را به عنوان مرجع معرّفی کرد تا از اعدام وی جلوگیری کند.
آیت‌الله شریعتمداری در این زمینه می‌گوید: «ما همان موقع به تهران آمدیم و در شاه عبدالعظیم تمام علمای شهرستان‌ها را جمع کردیم و از مرحوم آیت‌اللّه میلانی که در مشهد تشریف داشتند خواهش کردیم که به آنجا بیایند و چون در آن موقع راجع به آیت اللّه خمینی نظر محاکمه و شدّت عمل داشتند و حتّی روزنامه‌های آن موقع صحبت از اعدام می‌کردند، از آن نظر لازم دیدیم که پیشگیری بشود. حضور ما در تهران یکی دو ماه طول کشید و تا حدودی آن خیال باطل از بین رفت و یک اعلامیّه یازده مادّه‌ای صادر کردیم و تمام ادّعاهای دولت را رد کردیم. »
حسینعلی منتظری در این باره خاطره‌ای را نقل می‌کند و می‌گوید: «من متن تلگرافی را (که تهیّه کرده بودم) خواندم که از آقای خمینی به عنوان آیت اللّه و مرجع عالیقدر تقلید اسم نام برده بودم، یکی از آقایان گفت: ایشان که مرجع تقلید نیست!، چه کسی از ایشان تقلید می‌کند؟، گفتم من از ایشان تقلید می‌کنم (پس ایشان مرجع تقلید است!). »
همچنانکه دیده می شود، تمانی این اتفاقات واساساً طرح مرجعیت آیت الله خمینی مربوط به دو سال واندی بعد از درگذشت آیت الله بروجردی یعنی خرداد سال 1342 است که درآن زمان نیز آیت الله خمینی بعنوان "مرجع تقلید" شناخته نمی شده است واساساً مرجعیت او مرهون "همنوع دوستی" آیت الله العظمی شریعتمداری از یکسو ودستگاه تبلیغاتی طلاب انقلابیِ آنزمان به رهبری حسینعلی منتظری از سوی دیگر است. مرجعیت رده چندمی که دریک کلام باید آنرا محصول "ضرورت" و"مصلحت" دانست، امروز ودرسایۀ تبلیغات حکومتی بعنوان مرجع اعلای آنروزگار مطرح می شود، وشاه وقت نیز متهم به اینکه درصدد خارج کردن این مرجعیت اعلا ازایران وخارج نمودن ان از سیطرۀ آیت الله خمینی بوده است. این ادعای کذب بارها وبارها توسط رسانه های رژیم ولایت مطلقۀ فقیه تکرار شده است.
دوم؛ مرجع سازی
ادعای دیگری که رسانه های حکومتی ودستگاههای تبلیغاتی جمهوری اسلامی سخت درتثبیت وتحکیم آن کوشیده اند، تبلیغ این مدعاست که حکومت شاه درجریان درگذشت آیت الله العظمی بروجردی کوشید تا با حمایت وتبلیغ از مرجع یا مراجعی خاص، جریان سنتی را دربرابر جریان روحانیت انقلابی تقویت نماید. ودراین جهت، اسنادی که صحت وسقم واعتبار آنها چندان روشن نیست، توسط آنان ارائه می شود. فارغ ازبررسی صحت واعتبار این اسناد نکته ای که دراین زمینه مضحک به نظر می رسد، مسألۀ تقبیح مرجع سازی توسط رژیم سابق ایران است، درحالیکه نظام کنونی حاکم برایران آشکارا وبگونه ای سیستماتیک این فرآیند را برعهده گرفته وآنرا تنظیم می نماید.
آیت الله العظمی شریعتمداری درهمان نخستین سالهای پس پیروزی انقلاب ودریک تخلف آشکار از شیوۀ معمول درحوزه های علمیه سراسر جهان تشیع، توسط یک نهاد کاملاً وابسته به حکومت یعنی جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم از مرجعیت خلع گردید وبدین ترتیب حکومت استبداد مذهبی نوپا خود متولی عزل ونصب مراجع گردید.
ارائۀ لیست مراجع تقلید مجاز توسط حکومت، تخصیص امکانات مالی وتبلیغاتی به روحانیون حکومتی وطراح وتثبیت مرجعیت آنان درکنار طرح مقوله ای بنام ولایت امر مسلمین، همه وهمه مسائلی هستند که دربرابر ادعای تلگراف تسلیت شاه به آیت الله العظمی حکیم برای طرح مرجعیت اعلای ایشان ویا حمایت شاه از علمایی مانند آیت الله العظمی خوانساری، بیشتر به یک فرافکنی ویا شوخی تلخ می ماند، تا یک تحلیل علمی ومنطقی واستوار برحقایق عینی.
سوم؛ تمرکز زدایی از مرجعیت
یکی دیگر از مدعیات روحانیت انقلابی، این است که آنچه شاه ایران درارسال پیام تسلیت برای آیت الله العظمی سید محسن حکیم انجام داد، درراستای تمرکز زدایی از مرجعیت اعلای شیعه بوده است. برای نقد این ادعا کافیست تا به کارنامۀ مشعشع (!!) جمهوری اسلامی دراحیای اقتدار وبازگشت قدرت متمرکز درمرجعیت اعلای شیعه نظری بیفکنیم. سیاستها وراهبردهای نظام به اصطلاح اسلامی درحوزۀ مرجعیت همه گی درراستای تضعیف هرچه بیشتر مرجعیت مستقل به نفع مرجعیت وابسته به حکومت بوده است. نگاهی به سیاهۀ بلند بالای مراجع حکومتی گواهی براین مدعاست، هم آنانکه آنقدر جایگاه مرجعیت را فروکاهیده ومبتذل نمودند که سید علی خامنه ای هم با اعمال زور ادعای مرجعیت نمود. طلبۀ دون پایه ای که شاید مهمترین کتاب فقهی که تا بحال خوانده است، لمعۀ دمشقیه تألیف شهید اول باشد. همین امر هم بود که فریاد اعتراض یکی از تندروترین روحانیون انقلابی یعنی آیت الله العظمی منتظری را برآورد وبه بهای آن فریاد سالها درحصر وحبس بسر برد.
اگر واقعیت لکه دار شدن دامان روحانیت شیعه با انواع اتهامات از دنیاطلبی وجاه طلبی تا قتل وکشتار را براین سیاهه بیفزاییم، خواهیم دید که آنچه حاکمیت فعلی درتضعیف موقعیت مرجعیت انجام داده است دریایی است که عمکلرد شاه درقیاس با آن بمانند یک قطره است. طرح  ادعای تضعیف مرجعیت توسط شاه سابق ایران، توسط مسئولان مستقیم  به حضیض کشاندن مرجعیت شیعه، درحقیقت بیش از هرچیز معیارهای دوگانه وبلکه چندگانۀ حاکمیت فعلی درتمامی شئون زندگی، از مذهب گرفته تا سیاست واقتصاد را نشان می دهند.
ازاین رو در بسته های تبلیغاتی که توسط رسانه های رژیم بردل وجان ما عرضه می شود، بسیار تأمل ودرنگ باید نمود تا نیش را به جای نوش بر عقول وقلوبمان فرونکنند ودراین بازار مکاره به جای دُر خرمهره قالبمان نکنند.

* مقالات ومصاحبه های مندرج درسایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.

برچسبها:


موسوي از بحرين 3/31/2012
با سلام و تبريك سال نو شمسي ايكاش كمي هم احبار ملت مظلوم بحرين كه قريب به يكسال و اندي هست انواع ظلم و سركوب توسط نيروهاي مزدور بحرين دارند سركوب ميش ميشوند را بوشش ميداديد و باتوجه به سانسور شديد اكثر رسانه هاي دنيا مواجه ميباشند احتياج به اطلاع رساني اوضاع نا بسامانشان دارند خدا حافظ شما
م م 3/31/2012
بسیار عالیست، اگر غلطهای املایی معدودی که وجود داره هم حذف بشه عالی تر می شه.

درج نظرات
نام : 
آدرس ایمیل : 
متن پیام : 
 
رسام اخبار
رسام نظر سنجی
رسام مناسبتها
رسام فید RSS
رسام دعوت به همکاری
رسام رسام در شبکه های اجتماعی


راه اندازی سایت: فوریه 2011

کلیه حقوق این سایت متعلق به رسام می باشد.