سجاد نیک آیین هاشمی رفسنجانی ومواضع او همواره یکی از جذاب ترین ودرعین حال بحث برانگیزترین موضوعاتی بوده است که دربیشتر موارد به برانگتیختن بحثهای داغ سیاسی درموافقت ویا مخالفت با مواضع او دامن زده است. ریشۀ این جذابیت را شاید بتوان به مسألۀ عملگرایی سیاسی هاشمی رفسنجانی وغلبۀ عقلانیت سیاسی بر جزم اندیشی ایدئولوژیک دررفتار وگفتار او درمقایسه با دیگر سران ورهبران نظام جمهوری اسلامی نسبت داد. مسأله ای که پس از گذشت نزدیک به هفت سال ازقدرت یافتن محمود احمدی نژاد، بسط روزافزون قدرت مطلقۀ ولی فقیه، وفرو رفتن کشور دربحران های عمیق داخلی وخارجی محسوس تر وملموس تر شده است. ناگفته پیداست که دستورکار اصلی هاشمی رفسنجانی درتمامی رفتارها وکنش های سیاسی، حفظ نظامی است که وی آنرا محصول تلاشها مبارزات خود ویارانش می داند، واز بیان آن هم پروا ندارد. همچنانکه او هیچگاه نیز به تضییع حقوق شهروندی ونقض آزادیهای مردم درچهارچوب نظام جمهوری اسلامی نیز اعتراف نکرده است. با این همه پس از انتخابات خرداد 88 وتجلی عینی بحران مشروعیت نظام ولایت فقیه، روند زاویه گیری او با مواضع وعمکلرد رهبر جمهوری اسلامی، سیر صعودی گرفته است. به نظر می رسد که فشار، تهدید ومحاکمه فرزندان ونزدیکان هاشمی رفسنجانی درچند ماه گذشته، به این روند شتاب بیشتری داده باشد، اما تغییر لحن ومحتوای گفتار هاشمی به ماجرای سنتی اختلاف هاشمی- خامنه ای ابعاد تازه ای، فراتر از اقدامات پیشگیرانۀ هاشمی برای حمایت از نزدیکان خود، بخشیده است وباید آنرا درچهارچوب اتخاذ رویکردی استراتژیک از سوی هاشمی قلمداد نمود که یکی از کارکردهای آن حمایت خاندان هاشمی است. مشروعیت زدایی از علی خامنه ای هاشمی رفسنجانی از آغاز رخدادهای پس از جنبش سبز هم به مناسبتهای مختلف وبویژه درواپسین خطبۀ نماز جمعۀ خود درتیرماه 88، بطورغیرمستفیم رهبر ایران را مسئول بحران انتخابات دانست وبا این عبارت که برون رفت از بحران کنونی درگرو ارادۀ رهبری نظام است، درواقع علی خامنه ای را مسئول تدوام بحران وخشونت معرفی نمود. هاشمی رفسنجانی طی ماههای گذشته، بویژه درچند مصاحبه اخیر خود با وجود تنوع موضوعاتی که وی برآنها انگشت می گذارد، در مسألۀ به "چالش گرفتن" رهبرجمهوری اسلامی با یکدیگر مشترک هستند. دراین رویکرد جدید، هاشمی رفسنجانی عقربه های زمان را به زمانی بسیار عقب تر از آغاز جنبش سبز می برد وبه وسایل مختلف والبته با تکیه برادبیات خاص وپیچیدۀ خود تلاش می کند، رهبر ایران وعملکرد او را بعنوان مسئول وضعیت فاجعه بار کنونی وتمامی نا بسامانی های گریبان گیر کشور، چه درعرصۀ داخلی وچه درعرصۀ بین المللی معرفی نماید. الف- سیاست داخلی هاشمی رفسنجانی نخستین بار درمصاحبه با روزنامۀ شرق وبمناسبت سی وسومین سالگرد پیروزی انقلاب، از نقش رهبری درمانع تراشی برسر راه طرحهای رفاهی دولت هاشمی که دولت محمد خاتمی آنرا پیگیری نموده وتعدیل نموده بود، پرده برداشت وعلی خامنه ای را مقصر اصلی دراجرایی نشدن این طرح، معرفی نمود. وی دربارۀ نخستین حسرت از "حسرتهای چهارگانۀ" خود که برای عملی نشدن آنها در دوران ریاست جمهوری اش افسوس می خورد، اظهار داشت: "چند مورد از کارهای من ناتمام ماند که هنوز هم هیچ کاری نشده و من هنوز برای عدم انجام آنها حسرت میخورم. یکی در جنبه اجتماعی و رفاهی اقشار پایین بود. وقتی کارهای سازندگی میکردیم، اشتغال رونق گرفت. اما فکر کردیم که باید سیستم تامین اجتماعی کاملی برای مردم درست کنیم و همه امکانات کشور آماده شده بود... فکر کردیم باید تامین اجتماعی باشد و مردم در حدمعقول تامین زندگی خودشان را داشته باشند. از جمله غذا، دارو، کار، درمان و تحصیل فرزندانشان، اشتغال یا اشتغال موثر یا بیمه اجتماعی، بیمه کار که حقوق بیکاری بگیرند. برای این منظور طرحی نوشتیم. به صورت لایحه 60صفحهای که هنوز هم موجود است. منابعش را تامین کردیم و به مجلس فرستادیم. آن موقع منبع درآمد خوبی که ما پیدا کرده بودیم، مخابرات بود....من به مجلس دادم که تصویب کند که دوره من تمام شد.آقای خاتمی که آمد، خواستند آن را متناسب با روز اصلاح کنند. آن را از مجلس پس گرفتند. اصلاحاتی هم در آن صورت دادند، ولی منابع آنها، مورد موافقت رهبری قرار نگرفت و گفتند که به مردم فشار میآید. آقای دکتر عارف در جریان است، میتوانید بپرسید. به خاطر منابع این لایحه ماند و هنوز که هنوز است با وجود شعارهایی هم که داده میشود، انجام نشد. الان تامین اجتماعی جامعی برای مردم نداریم." (مصاحبه با روزنامۀ شرق- دوشنبه 24 بهمن ماه 1390) هاشمی رفسنجانی، دراین گفتگو با پیش کشیدن شخصیت بزرگی همچون امیر کبیر وبا توسل به همان شیوۀ شبیه سازی های تاریخی که ظاهراً حربۀ آقای خامنه ای درتوصیف اوضاع سیاسی روز وتئوریزه کردن شیوۀ برخورد با مخالفان سیاسی است، خود را برجایگاه امیرکبیر نشانده واز کارشکنی های بیت رهبری متمثل دردربار ناصری، پرده برمی دارد، وبا یادآوری نقش ناصرالدین شاه درناکام گذاشتن طرحهای اصلاح گرانۀ امیر کبیر می گوید: " کار و شیوه کار امیرکبیر نشان میداد که اگر به او فرصت میدادند به همه اینها در همان زمان شبیه ژاپن میرسید... بعد از عزل و شهادت امیرکبیر، ناصرالدین شاه آنچنان دچار مشکل شده بود که در اواخر در نامهای به مظفرالدین شاه نوشت: قدر انسان خوب را بدان من 40 سال است بعد از امیر خواستم از چوب آدم بتراشم نتوانستم. (کتاب آگهی شهان نوشته میرزا حسنخان انصاری)...امیر (کبیر) از جا بلند شد و غسل کرد. آمد وسط گرمخانه نشست و به حاجبالدوله گفت «همین قدر بدان این پادشاه نادان مملکت ایران را از دست خواهد داد.»." درجایی دیگر ازهمین گفتکو وعلیرغم دفاع همه جانبۀ علی خامنه ای از احمدی نژاد وستایش از عملکرد دولت او درآبادانی کشور وتأکید بردستاوردهای دولتی که رئیس آنرا نزدیک ترین فرد به مواضع خود می داند، هاشمی رفسنجانی این ادعاها را به باد نقد گرفته وآشکارتر از همیشه اظهار می دارد: " فکر میکنم مشکلات این دوره بسیارگران برای کشور تمام شده است. شما بیشتر از من در جامعه هستید. ببینید خانوادهها چه مشکلاتی پیدا کردند. اگر فرهنگ و اخلاق و اینها را در نظر بگیریم، راستگویی، امانتداری، وفای به عهد چه مقدار هست؟ نفت چه مقدار سر سفره مردم آمده است؟ الان قانونگرایی کجا رفته و به چه وضعی افتاده است؟... آخرش هم به این اختلاسها و اینها رسید که اصلا کمر اخلاق و اعتبار جامعه را میشکند." "اگر قوه مجریه ما الآن صلاحیتهای علمی، فنی و فکری کاملی داشت،... با مردم خوب بودیم و با دنیا هم مساله درست نمیکردیم، این اتفاقات نمیافتاد." ( مصاحبه با شمارۀ بهار فصلنامۀ مطالعات بین الملل) درمصاحبه ای دیگر، هاشمی رفسنجانی قانون گریزی وتخلفات صریح دولت احمدی نژاد از قانون را محصول سنگ اندازی های رهبری می داند وصراحتاً از بسته بودن دست یکی از مهمترین نهادهای نظارتی نظام درکنترل دولت آنهم بواسطۀ تعلل بیت رهبری سخن می گوید: " این مجمع آئیننامه نحوه نظارت خود بر سیاست های کلی نظام، از جمله عملکرد دولت را اصلاح کرده ورهبری فرستاده است، اما "حدود دو، سه سال است که برنگشته است و عملاً دست ما بسته است." (گفتگو با پایگاه اینترنتی دی نیوز- 7 مارس 2012) هاشمی دراین گفتگو حتی پا را از این نیز فراتر نهاده ورهبر ایران را بعنوان مانع اصلی درمسیر اطلاع رسانی مجمع تشخیص مصلحت نظام نسبت به عملکرد رهبری معرفی کرده و اظهار می دارد: "ما میتوانستیم افکار عمومی را در جریان فعالیتهای نظارتی مجمع قرار دهیم... در جلسه رسمی مجمع هم موافقت شد... حتی آقای دری نجف آبادی را مدتی به عنوان سخنگوی کمیسیون نظارت تعیین کردیم و ایشان یکی دو مصاحبه انجام داد، ولی برای ادامه کار موافقت نشد. چون [آیت الله خامنه ای] گفتند مصاحبهها کار دولت را مشکل میکند." یکی از مواردی که هاشمی زیرکانه تلاش می کند، برآن پای بفشارد به انتخابات ریاست جمهوری 88 مربوط می شود، اینستکه وبا وجود اصرار علی خامنه ای مبنی برسالم بودن انتخابات ریاست جمهوری وضرورت رضایت نخبگان ازنتایج حاصل از آن وهمچنین نفی هرگونه امکان تقلب درانتخابات، هاشمی مدعی است که سالم برگزار شدن یک انتخابات تا اندازۀ زیادی به خواست وارادۀ دولت بستگی دارد. وی درگقتگو با شرق نه تنها امکان تقلب را منتفی نمی داند، بلکه می گوید: " در آخرین انتخابات که برگزار کردیم- یعنی هم در آخرین انتخابات مجلس و ریاستجمهوری- نصاب مشارکت در انتخابات رییسجمهوری، دیگر به آن سطح نرسید. بعد از برگزاری این انتخابات هیچکس اعتراض نداشت، با اینکه تبلیغات و امکانات نیروهای سنتی حکایت از آن میکرد که دیگری رای بیاورد، ولی فضایی در کشور درست شد و با دو تا سخنرانی که کردم و وزارت کشور و اینها را کنترل کردم، آن انتخابات بسیار خوب انجام شد. من با نامزد دیگر یعنی آقای ناطق نوری هم موافق بودم و در جلوگیری از تقلب در انتخابات وظیفه شرعی و قانونیام را انجام دادم." (مصاحبه با روزنامۀ شرق- دوشنبه 24 بهمن ماه 1390) وی با اشاره به عدم اعتراض به نتیجۀ انتخابات برگزار شده دردولت وی عملاً ذهن شنونده را به سمت اعتراضات پس ازانتخابات ریاست جمهوری بزگزار شده توسط دولت احمدی نژاد سوق می دهد وتلویحاً آنرا نتیجۀ تخلف رئیس جمهور از وظیفۀ شرعی وقانونی خود مبنی برجلوگیری از تقلب درانتخابات می داند. تا مقطعی می توان استراتژی هاشمی را رسمیت بخشیدن به وجود بحران سیاسی دانست، درست برخلاف علی خامنه ای که بارها وبارها اصل وجود بحران سیاسی درکشور را انکار نموده بود واوضاع سیاست داخلی را بسیار آرام توصیف کرده بود. درمرحلۀ جدی به نظر می رسد، هاشمی بنا دارد، تا به صورتی پررنگ تر مسئولیت ایجاد وتدوام بحران وطبیعتاً هزینه های ناشی از آنرا متوجه رهبری نماید. پاسخ وی درمورد راههای حل بحران وایجاد وحدت عموماً چنین بوده است: " اراده رهبری شرط اساسی این محور (وحدت) است." ب- سیاست خارجی درعرصۀ خارجی نیز هاشمی رفسنجانی دررویکرد جدید خود نیز مسئولیت تمامی چالش های بین المللی فراروی کشور را برعهدۀ آیت الله خامنه ای می اندازد ودرچند مصاحبۀ اخیر خود بویژه درگفتگو با روزنامه شرق وهمچنین مصاحبه با آخرین شماره فصلنامۀ "مطالعات بین المللی"، تنش با کشورهای منطقه وجهان، تحریم ایران ودرنهایت بازتابهای داخلی ایران براوضاع داخلی اقتصادی کشور را تنها وتنها محصول سیاستهای غلط علی خامنه ای می داند. "روابط ما با خارج به کجا رسیده که عربستان آنگونه، طرحی را در سازمان ملل علیه ما مطرح میکند و فقط 11 نفر از ما دفاع میکنند و عدهای هم رای ممتنع دادند و اکثرا هم به آن رای دادند. در شورای حقوق بشر سازمان نمیتوانیم عضو شویم. اگر سیاست خارجی مناسبی داشتیم، روابطمان با کشورهای دیگر و سازمانهای بینالمللی نیرومند بود. همانگونه که بعد از پایان جنگ روابط ما با دنیا قوی بود." این عبارات درحالی بیان می شود که علی خامنه ای همواره احمدی نژاد وسیاست خارجی او را به خاطر مواضع به اصطلاح "عزت مندانه" اش ستوده است وبا رساترین صداها محل سیاستگزاری خارجی جمهوری اسلامی را بیت رهبری ونه وزارت خارجه ورئیس جمهور دانسته است. توصیف سیاست خارجی با الفاظ وعباراتی شبیه به آنچه هاشمی بکار برده است، هیچ تعبیری جز محکوم نمودن مشی ومنش تنش آفرین خامنه ای ندارد. هاشمی اما درمصاحبۀ اخیر خود با فصلنامۀ مطالعات بین المللی رسماً آقای خامنه ای را مقصر اصلی درتدوام بحران درروابط ایران وایالات متحدۀ آمریکا معرفی می کند، واز آیت الله خمینی بعنوان تنها شخصی یاد می کند که می توانسته است این بحران را درزمان حیات خود حل وفصل کند. نتیجۀ اولیه ای که از این اظهار نظر می توان داشت آنستکه رهبر کنونی جمهوری اسلامی، توانایی وکفایت ونیز اقتدار لازم برای حل مهمترین چالش های کشور را ندارد. ازاین زاویه اظهارات هاشمی را باید بطور خلاصه متهم نمودن خامنه ای به بی کفایتی دانست. پیامد طبیعی دیگر ونتیجه گیری بدیهی ازچنین سخنانی آنهم با وجود افزایش فشارهای ایالات متحده برایران وافزایش احتمال بروز جنگ برسر پروندۀ هسته ای ایران، آنستکه مسئولیت هرگونه جنگ احتمالی آینده نیز برعهده خامنه ای وسیاستهای متهورانه وجنگجویانۀ اوست. هاشمی رفسنجانی در مصاحبه با شماره بهار فصلنامه مطالعات بین المللی گفته است که در نامه خود، خواستار تعیین تکلیف هفت موضوع مهم توسط آیت الله خمینی شده و افزوده است: "[اینها] گردنههایی است که اگر شما ما را عبور ندهید، بعد از شما عبور کردن مشکل خواهد بود." هاشمی همچنین مدعی است که درنامۀ خود به آیت الله خمینی درضرورت حل مشکل میان ایران وآمریکا در زمان آیت الله خمینی وبدست وی چنین اظهار داشته است: "بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست. آمریکا قدرت برتر دنیا است... مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آنها شویم. مذاکره میکنیم، اگر مواضع ما را پذیرفتند یا ما مواضع آنها را پذیرفتیم، تمام است." هاشمی رفسنجانی همچنین دربارۀ تنش موجود میان ایران وعربستان سعودی، با متهم نمودن صدا وسیمای تحت نظر رهبر جمهوری اسلامی، این نهاد را مسئول ایجاد دوبارۀ تنش میان ایران وعربستان می داند واظهارمی دارد: " روزی از رادیو شنیدم که آقای متکی در جدّه در مصاحبهای اعلام کرده که به آقای ریشهری [سرپرست حجاج ایرانی در مکه] در عربستان اهانت کردهاند. من تعجب کردم و بعداً از آقای ریشهری سؤال کردم که آیا چنین چیزی اتفاق افتاده؟ گفتند که نه، اصلاً چنین مسائلی نبوده. گفتم که تکذیب کن. تکذیب هم کرد. ولی رادیو کار خودش را میکند و به تکذیب ایشان اعتنایی نکردند." پرونده هایی که هاشمی دست بر روی آنها می گذارد، پرونده هایی هستند که صحبت دربارۀ آنها ومسئولین ناکامی درآنها بسیار حساسیت برانگیز است، اما حتی درزمینۀ ناکامی برقراری روابط با مصر نیز، علی خامنه ای را مخالف اصلی این روابط معرفی نموده وخود را هوادار تنش زدایی با مصر معرفی می کند. " بعد از رحلت امام، در شورای عالی امنیت ملی تصویب کردیم که روابطمان را با مصر برقرار کنیم... بعضیها خدمت رهبری رفتند و گفتند که چون این رابطه را امام بعد از کمپ دیوید دستور دادند که قطع کنیم، مخالفت با امام میشود." (گفتگو با شمارۀ بهار فصلنامۀ مطالعات بین الملل) نمایندگی عقلانیت وعملگرایی جمهوری اسلامی مواضعی از قبیل آنچه هاشمی درگفتگوی اخیر خود اتخاذ نموده است، علاوه بر تلاش او برای به چالش گرفتن وزیر سؤال بردن رهبری آقای خامنه ای، از زوایای دیگر نیز قابل تفسیر هستند. درسال جدید وهمزمان با آغاز دور تازۀ تحریمها علیه جمهوری اسلامی وادامۀ سیاستهای به غایت بی بخردانۀ رهبر نظام بویژه درعرصۀخارجی، هاشمی بیش از هر زمان دیگری خطر حمله به ایران وتغییر رژیم را احساس می کند. از سوی دیگر، جمهوری اسلامی هرچه که هست، مرگ وزندگی هاشمی درگرو حیات این نظام است. عقلانی نیست که از هاشمی انتظار داشته باشیم، همراه با مردم شعارهای دموکراسی خواهانه وآزادی طلبانه سر دهد وتحول بنیادین درنظام جمهوری اسلامی را خواستار شود، همچنانکه منطقی نیست، او بی تفاوت به سرنوشت نظامی که هستی واعتبارش را مدیون اوست، بی تفاوت بوده وآنرا به طوفان جنگ ونیستی وتباهی بسپارد. از این رو هاشمی بسیار علاقمند است تا با بیان اظهاراتی از قبیل آنچه درمصاحبۀ اخیر خود درزمینۀ ارتباط با آمریکا وغرب بیان کرده است، به جهان خارج اطمینان دهد که صدای به اصطلاح عقلانیت وعملگرایی همچنان درجمهوری اسلامی زنده است وباید گزینۀ نظامی را از مجموعۀ راه حلهای مطرح درحل بحران ایران دور نگه داشت. همچنانکه به نظر می رسد که خامنه ای نیز تمایل چندانی به حذف کامل این صدا ندارد، شاید که درآخرین لحظات این هاشمی وطیف او باشند که واسطۀ نوشیدن جام زهر رهبر فرزانه شوند، وزمینه برای گریز جمهوری اسلامی از مهلکۀ سقوط حتمی را فراهم آورند.
منبع: جرس
*مقالات ومصاحبه های مندرج درسایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.