سجاد نیک آیین مذاکرات هسته ای ایران وغرب برای چندمین بار به دور بعد کشیده شد. قرار است ایران وغرب ماراتون مذاکرات را این بار دربغداد پی بگیرند. با اینکه دوطرف گفتگو درجریان مذاکرات استانبول از خود نرمشهایی را نشان دادند، اما همچنانکه قابل پیش بینی بود، هدف جمهوری اسلامی از این گفتگوها فقط وفقط گفتگو است، گفتگویی برای خرید زمان بیشتر واحتمالاً مجاب کردن جامعۀ جهانی برای لغو تحریمهای اقتصادی ونفتی. کنکاش درانگیزه های بازگشت ایران به میز گفتگو ومذاکره می توان مبنای پیش بینی رفتار جمهوری اسلامی درمذاکرات پیش روی بغداد واحتمالاً رشته مذاکرات پیامد آن، باشد. نکته ای که پیش از پرداختن به این موضوع باید مورد توجه ودقت نظر قرار گیرد اینستکه که جمهوری اسلامی به دلایل مختلف تمایل چندانی به حل وفصل مناقشۀ اتمی ورسیدن به راه حلی پایدار برای جدال کش دار هسته ای ندارد. نکتۀ اصلی دراین رهیافت به سیاست خارجی جمهوری اسلامی آنستکه نظام جمهوری اسلامی همواره سیاست خارجی خود را برمبنای مقتضیات ونیازهای سیاست داخلی تنظیم نموده ومی نماید. سیاست خارجی مستقل از سیاست داخلی حاکمیت جمهوری اسلامی تهیه وتنظیم نمی شود وبایدهای سیاست داخلی نقش تعیین کننده ای در رویکردهای استراتژیک وحتی مقطعی نظام درزمینۀ سیاست خارجی ایفا می کنند. سنخ سیاست داخلیِ مبتنی براستبداد وخشونت درنظام جمهوری اسلامی بگونه ای است که اولاً وجود بحران های خارجی وبین المللی بعنوان یکی از شریانهای اصلی تغذیه کننده ومایۀ تدوام این فضا بشمار می آید وثانیاً دربعد اقتصادی مهمترین عامل شکل گیری یک شبکۀ مافیایی اقتصادی- نظامی بعنوان ستون فقرات ساختار بشدت تمامیت حاکم بوده است. جمهوری اسلامی به غریزه ونیز به تجربه دریافته است که تثبیت وتدوام فضای استبدادی نیازمند زمینه سازی های سیاسی برای برقراری این فضا وهمچنین محلی برای تأمین هزینه های حفاظت وپاسداری ازآنست. سیاست خارجی نقطۀ عزیمت مناسبی برای مشروع جلوه دادن سیاستهای به غایت سرکوبگرانه داخلی بوده است. درسی وچند سال گذشته جمهوری اسلامی این پروژه را به شکلی پیگیر وبسیار حساب شده دنبال نموده است. درگیر کردن کشور درمنازعات بصورت مستقیم از قبیل پروندۀ گروگان گیری کارکنان سفارت ایالات متحده درویا پروندۀ هسته ای وحتی بشکل غیرمستقیم از قبیل حمایت از گروههای تروریستی منطقه ای وفرامنطقه ای همچون حماس وحزب الله وغیره از مهمترین پرونده هایی هستند که جمهوری اسلامی از آغاز تأسیس تا کنون گشوده است ودرهر مقطع کشور را به رویارویی با جهان خارج کشانده است. ناکارآمدی نظام درزمینه های مختلف اقتصادی واجتماعی نیز توسط دستگاههای تبلیغاتی حاکمیت همواره تحت الشعاع چالشها وبحران آفرینی های خارجی قرار گرفته اند وگره زدن نابسامانی های ناشی از ناکارآمدی وسوء مدیریت با چالش های خارجی، ابزاری برای توجیه وتدوام وضعیت موجود ودرپاره ای موارد وخیم تر شدن آن بوده است . بیکاری سرسام آور، تورم فزاینده وانواع واقسام آسیب های اجتماعی موجود درکشور، کمبود امکانات درسطوح مختلف دراین سالها همه وهمه با شعار جنگ با "استکبار جهانی" توجیه شده ومسئولان اصلی وقوع وضعیت کنونی درپس این بحرانها خود را ازپاسخگویی ومسئولیت پذیری مصون داشته اند. پرکردن شکاف عمیق وروزافزون موجود میان مردم وحاکمیت نیز درسالهای اخیر ضرورتی دوچندان یافته است. ازاین منظر حاکمیت بشدت علاقمند بوده است تا ازتمامی راهکارهای غیر دموکراتیک سازگارا با سرشت استبدادی نظام موجود برای پرکردن این شکاف بهره برداری کند. برجسته کردن مسألۀ هسته ای ودادن ابعاد ناسیونالیستی وملی به قضیه درراستای همین سیاست بوده است. مطرح کردن مسألۀ فعالیت هسته ای بعنوان "خواستۀ مسلم ما (ایرانیان)"، درنظر نظام محور وحدتی است که حتی می توان از آن بعنوان ابزاری برای ایجاد شکاف درمیان مخالفان نظام بهره جست، ضمن آنکه توده ها را نیز حول آن گرد آورد. اختلاف نظرهای موجود میان جناح های گوناگون اپوزیسیون دربارۀ مسألۀ هسته ای درکنار فضای سازی رسانه های داخلی وتحریک احساسات عمومی درجهت حمایت از پروژۀ اتمی مسأله ای است که کام حاکمان تهران را بارها وبارها شیرین کرده است. نکتۀ دیگری که درپیش بینی وضعیت آیندۀ مذاکرات هسته ای ایران واحتمال حل وفصل زودهنگام این منازعه را بشدت کاهش می دهد، مسألۀ درگیری جناح های گوناگون قدرت درداخل کشور است. پرونده های سیاست خارجی طی سالهای پس ازانقلاب درمیان جناحهای درون حاکمیت دست به دست گشته ورقابتهای این جناحها حل وفصل پرونده های مختلف خارجی را بشدت دشوار کرده است. هریک از جناحهای درگیر تمایل داشته ودارد تا امتیاز سیاسی حاصل از حل منازعه را مستقیماً به حساب خود واریز نماید. دراین جهت هرگاه جناحی به حصول توافقی برسر یک مسألۀ خارجی نزدیک می شده است، جناح رقیب تلاش کرده است تا به هرشکل ممکن از شکل گیری چنین توافقی جلوگیری بعمل آورد ودراین مسیر نیز منافع ملی کشور مورد ملاحظه قرار نمی گرفته است. علاوه براینها، اولویت یافتن پروندۀ هسته ای ایران طی سالهای اخیر بصورت بسیار مؤثری درانحراف افکار عمومی داخلی وجهانی از پرونده های دیگر ایران همچون نقض گستردۀ حقوق بشر درداخل ونیز انجام عملیات تروریستی درخارج وقتل مخالفان ومنتقدان نظام، عمل کرده واین پرونده های حساس را از دستورکار نهادهای بین المللی بطورکلی خارج ویا دست کم بسیار کمرنگ کرده است. شاید بتوان یکی از انگیزه های مهم جمهوری اسلامی ازپای فشاری برمسألۀ هسته ای را بهره برداری اینچنینی از این پرونده دانست. ازنگاه حاکمیت مستقر درایران، پس از حل وفصل منازعۀ اتمی، غرب احتمالاً پروندۀ نقض حقوق بشر درایران وپرونده هایی دیگر را درراستای فشار برجمهوری اسلامی فعال نموده وازآن برای محدود نمودن توسعه طلبی های رژیم تهران بهره خواهد جست. معلق مانده مناقشۀ اتمی این امکان را به طرف ایرانی خواهد داد تا بازی را درزمین حریف وتنها برسر یک مسألۀ خاص ادامه دهد. پرسش اینجاست که با این همه، چرا جمهوری اسلامی درمذاکرات اخیر استانبول چشم انداز امیدوارانه ای را دربرابر طرف غربی ترسیم کرده است؟ نخستین پاسخی که به این پرسش می توان داد، آنستکه ایران واحتمالاً شرکای چینی وروسی، درتحلیل نهایی خود شدت یافتن وگسترده تر شدن تحریمهای اقتصادی غرب برعلیه ایران وهمچنین تحریم نفت ایران را زمینه سازی برای رسیدن بحران هسته ای به نقطۀ جوش خود وبروز یک درگیری نظامی ارزیابی نموده اند. ارسال سیگنالهای امیدبخش دراین شرایط زمینه های درگیری نظامی را محدود خواهد کرد. جمهوری اسلامی علیرغم تمایل ذاتی به بحران آفرینی، تمایل ندارد که این چالش همچون پروندۀ هسته ای عراق به نقطه ای بازگشت نا پذیر رسیده وبه یک جنگ تمام عیار که احتمالاً به تغییر رژیم درتهران خواهد انجامید نزدیک شود. "یکسره شدن" وحل وفصل مسالمت آمیز ویا خشونت بار بحران هردو درنهایت به زیان رژیم حاکم برایران خواهند بود. "معلق کردن" منازعه واتخاذ سیاست کج دار ومریز راهبردهای نظام درطول این منازعۀ ملال آور بوده اند. می توان گفت درشرایط کنونی ایران برای کاهش سرعت سقوط پروندۀ اتمی خود به ورطۀ جنگ، تصمیم به بازگشت به مذاکرات هسته ای گرفته است. پاسخ دیگر به پرسش مطرح شدۀ فوق آنستکه بازتاب عملی تحریمهای گستردۀ اقتصادی اعمال شده برعلیه ایران وعدم امکان فروش نفت ازسوی ایران با توجه به این تحریمها، درمجاب کردن طرف ایرانی به مذاکره بی تأثیر نبوده است. اثرات ویرانگر تحریمها براقتصاد اساساً بیمار کشور، معضل ناکارآمدی نظام حاکم را دوچندان نموده است. تدوام درازمدت تحریمها احتمالاً آثار جانبی دیگری را نیز برای مسئولان کشور آشکار خواهد نمود، که براحتمال یک خیزش داخلی غیرمترقبه خواهد افزود. دراین تحلیل تلاش درراستای کاهش فشارها، ونه برطرف نمودن کامل آنها از طریق حل وفصل مناقشه بسیار ضروری می نماید. نمازهای جمعه طی دوهفته گذشته را می توان شاهدی براین مدعا دانست. احمد جنتی٬ امام جمعه موقت تهران گفته است: «غرب باید تحریمها علیه جمهوری اسلامی ایران را لغو کند تا ملت ایران باور کند که آنها نمیخواهند به دشمنی خود ادامه دهند.» جنتی تهدید کرده است: «پافشاری غرب بر تحریمها موجب بینتیجه ماندن مذاکرات خواهد شد.» محمد سعیدی٬ امام جمعه قم هم اظهار کرده که کشورهای غربی با لغو تحریمها علیه ایران همانند تهران «حسن نیت» خود را نشان دهند. محسن مجتهد شبستری٬ امام جمعه تبریز هم گفته است: «ملت ایران معتقد است تمام تحریمها و قطعنامههای صادره در این ارتباط {برنامه هستهای} باید شکسته و تجدید نظر شود.» همچنین پرویز سروری٬ رئیس کمیته امنیت کمیسیون امنیت ملی مجلس اعلام کرد شرط جمهوری اسلامی برای ادامه مذاکرات ایران با گروه ۱+۵ در بغداد لغو تحریمهای بینالمللی علیه تهران است. عامل مهم دیگری که دراین روزها ایران را به حرکت درجهت اتخاذ یک موضع نسبتاً نرمتر برای کاهش فشارهای سیاسی تشویق می کند، فرصتی است که انقلابهای منطقه ای برای جمهوری اسلامی فراهم آورده است. صعود نیروهای اسلامگرا درکشورهای عربی منطقه، گسترش ارتباط با این گروهها از طریق اتخاذ یک دیپلماسی فعال را به ضرورتی حیاتی برای جمهوری اسلامی بدل کرده است. اجرایی شدن چنین سیاستی در دراز مدت به ایران امکان آنرا خواهد داد تا با نفوذ دراین کشورها، آنها را به کانونهای بالقوۀ خطر برای غرب وایالات متحده بدل کند. اما عملی شدن این سیاست درگرو، کاهش فشارهای سیاسی بین المللی علیه ایران است که ایران را ازدرگیری دردوجبهۀ دیپلماتیک دور کرده ودست حاکمیت را برای تعمیق پیوندهای استراتژیک با رژیمهای اسلامگرای نوظهور، گشاده خواهد داشت. کاهش فشارهای سیاسی، یکی دیگر از عوامل تشویق کننده ایران برای بازگشت به مذاکرات است. با این همه وبا توجه به انگیزه هایی که پیش تر شرح آن رفت، سیاست کلی نظام درحال حاضر خرید زمان برای به تأخیر انداختن رویارویی تا سرحد امکان است. به نظر نمی رسد روند مثبتی که درمذاکرات استانبول بسیاری را به دستیابی به توافق امیدوار کرده بود، درمذاکرات بغداد تدوام یابد ویا حداکثر حتی درصورت تدوام درمذاکرات بعدی به سرانجامی روشن والبته خوشایند برسد. مجموعۀ این مسأله درکنار اخبار منتشر شده دربارۀ نقش پررنگ تیم هاشمی رفسنجانی درمذاکرات استانبول، بر احتمال اینکه تیم احمدی نژاد درمذاکرات دور بعد کارشکنی کرده وباردیگر گفتگوها با بن بست روبرو شود، افزوده است. نشانه هایی از این کارشکنی این روزها دررسانه های نزدیک به احمدی نژاد وانتقاد آنها ازتوافقات استانبول محسوس وملموس است. روزنامه ها وبسایتهای منسوب به تیم احمدی نژاد، با نام بردن تلویحی از کسانی همچون حسن روحانی، حسین موسویان ومحسن رضایی .حتی علی لاریجانی، از بازگشت تیم هاشمی رفسنجانی به مذاکرات هسته ای خبر داده اند وازمعامله برسر منافع ملی بعنوان خطری که از ناحیۀ این تیم مذاکره کننده متوجه منافع ملی کشور است اظهار نگرانی کرده اند. این احتمال وجود دارد که رهبر جمهوری اسلامی، برای برهم زدن توافقات صورت گرفته دراستانبول وعقب نشینی ازآن، پس از خرید زمان کافی، تیم احمدی نژاد را روانۀ مذاکرات بغداد ویا مذاکرات بعد ازآن نماید، تا باردیگر سیاست کش دادن وتعلیق بحران تدوام یابد. انتخابات ریاست جمهوری آینده درایران، مسألۀ اتمی را به جولانگاه منازعات جناحی ورقابتهای سیاسی داخلی بدل خواهد نمود. مسأله ای که رهبر ایران بخوبی به آن واقف بوده وبه نظر می رسد درصدد خرید زمان وکشاندن غرب به مقاطع انتخابات داخلی ایران است. فضای پیش از انتخابات ومقتضیات آن غرب را درحالت انتظار برای روشن شدن تکلیف مبارزه سیاسی درایران خواهد گذاشت. دراین بازۀ زمانی نسبتاً مناسب جمهوری اسلامی فرصت آنرا خواهد یافت تا هرچه بیشتر خود را به دستیابی به سلاح هسته ای نزدیک نماید تا به تعبیر خود جهان را دربرابر عمل انجام شده قرار دهد!
*منبع: گویا نیوز
** مقالات ومصاحبه های مندرج درسایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.