مهدی افروزمنش اينكه از روحيه طنزپرداز ماست يا عادت كردنمان به مشكلات، براي نگارنده مشخص نيست اما تجربه زيستن بهخصوص در تهران نشان داده است كه اثرات معضل چه زود از «رنج» به «شادي» بدل ميشوند و خود مشكلات چه سريع تغيير شكل داده و به طنز تبديل ميشوند. شاهد آنكه هنوز يك ماه از بحران بارندگي در تهران و سيرآب شدن مترو نگذشته است كه مردم خاطره رنجآور آن صبح و عصر را به طنز تبديل كرده و ميسازند و ميگويند: «ميخوام برم مترو كنار – مترو كنار هنوز قشنگه... .» يا مينويسند كه «مترو به جهت تكميل كادر اداري و اجرايي خود، تعدادي غواص استخدام ميكند» حتي اين نيز گفته شد كه «از هفته ابتداي ارديبهشتماه تور گردشگري سواحل مترو در تهران برگزار خواهد شد». اين از ريختافتادگي معاني در جامعه ايراني چه بسا ناشي از يك داروينيسم مدرن در راستاي مقاومسازي خود در برابر مساله يا حتي يك مكانيزم دفاعي در جهت كاهش آلام و رنج حادث شده، در شرايطي كه قدرت مقابله يا تغيير آن به شكل طبيعي در ما و جامعه پيرامونمان ديده نميشود. شهروندان، حساسيت خود در برابر مشكلات را از دست دادهاند يا تصميم گرفتهاند كه خود را به مكانيزم فراموشي آلام در كوتاهمدت مجهز كنند و از همينرو به طنز روي آوردهاند. طنزي كه به گفته ميلانكوندرا نشاني از خارج شدن شرايط از حالت عادي به شكلي اغراق شده است. رويآوري شهروندان به طنز تا حدي قابل قبول است زيرا آنها بيشتر از اين توانايي نداشته، امكانات پيشگيري از وقوع يك مساله را در اختيار ندارند و حتي گاهي تا لحظه آخر از آن بياطلاع هستند. هر چند كه اگر مطلع هم باشند تاثيرگذاريشان به سبب كمبود امكانات هرگز از حوزه فردي يا خانوادگي فراتر نخواهد رفت اما در ميان مسوولان شهري و استاني اين طنز بهگونهاي ديگر رخ داده است و در نهايت حتي با مداخله در مكانيزمهاي دفاعي شهروندان لذت طنزپردازي پس از بحران را نيز از شهروندان دريغ ميكند. مسوولان چه در سطح استان تهران كه از دولت دستور ميگيرند و چه در شهرداري تهران كه جدا از دولت عمل ميكنند در واقعه اخير نهتنها تاكنون عذرخواهي از شهروندان نكردهاند بلكه رفتهرفته با تقويت دستگاههاي تبليغاتي خود هر روز نشانهاي از كارآمدي خود يا ناكارآمدي حريف را روانه بازار افكار عمومي ميكنند. از دولت شروع ميكنيم كه هنوز مشخص نشده مقصر حادثه كيست تصميم گرفت كه از شهرداري به دليل حيفوميل كردن اموال عمومي شكايت كند. در ستايش اين شكايت همين بس كه براي شكايت، روز پنجشنبه در نظر گرفته شد كه معمولا دادسراها تعطيل هستند، معاون استاندار تصميم ميگيرد اين خبر را هم زودتر از همه اعلام كند تا از سويي دست بالا را در مقابل شهرداري داشته باشد و از سويي ديگر نشان دهد كه خود و سازمان متبوعش چه ميزان دلسوز اموال بيتالمال هستند اما به اين پرسش پاسخي داده نميشود كه چرا وضعيت رودخانه مبدا تحتكنترل نبوده است، چرا هشدارهاي لازم داده نشده بود و... . از حيرتانگيز بودن گفتههايي نظير كتكخوردن مسوولان استاني از مديران شهرداري هم فعلا ميشود گذر كرد كه شنونده خود حديث مفصل از مجمل خواهد خواند. اما در اين ميان شهرداري تهران فيلم حضور شهردار در سانحه و مستندي از در خطر افتادن جان شهردار در هنگام دور كردن بحران از سر مردم را روانه بازار ميكند. نماينده شورا ميگويد كه سرعت عمل شهرداري در مهار بحران در جهان بينظير بوده است و سخنگوي شهرداري ميگويد كه تنها 21ميليارد تومان خسارت به تجهيزات شهرداري وارد شده است. ايازي البته اين را هم ميگويد كه بدانيم و شاكر باشيم كه اگر تونلهاي مترو نبودند آب به خانههاي مردم در شهرك اكباتان آسيب ميرساند. معناي اين حرف اين ميتواند باشد كه ورود آب به متروي تهران ناشي از يك راهكار مبارزه با بحران بوده است و نه خود بحران؛ چنانچه اين جمله را هم ميگويد كه «معاونين و تمام پرسنل شهرداري با حضور مستقيم شهردار تهران در حركتي جهادي طي كوتاهترين زمان ممكن به مهار سيل پرداختند و اگر اين حركت جهادي اتفاق نميافتاد مردم با مشكلات و خطراتي بسيار جدي روبهرو ميشدند.» بگذريم از اينكه شهرداري و استانداري در حالي از حيف و ميل شدن دستكم 21 ميليارد تومان سخن ميگويند كه شايد تنها با كمي مديريت ميشد از هدر رفت آن جلوگيري كرد. «پرسش بيپاسخ» استاندار اين است كه چرا رسانهها موضوع آب گرفتگي مترو را پيگيري نميكنند اما همين اظهارنظرش نشان ميدهد كه اصلا روزنامه نميخواند و هدف از اين جمله به ظاهر دلسوزانه تنها انتهاي آن است. آنجا كه ميگويد: «شهرداري اجازه نميدهد رسانهها برخي اخبار مربوط به خودشان را واقعبينانه منتشر كنند.»واضح است كه هدف از طرح چنين پرسشهايي چيست. چنانكه هدف از اقدامات مشابه مسوولان شهرداري روشن است آنجا كه مراسم بازگشايي ايستگاههاي آسيبديده چنان برگزار ميشود كه گويي جشن افتتاح بزرگترين مترو دنيا در حال برگزاري است و در همان جا هم از اقدامات شهردار در مهار بحران فيلم نمايش داده ميشود اما كسي نيست بگويد، ديواره براي چه فرو ريخت و اصلا حضور شهردار در آن شب به چه كار ميآيد جز به هم ريختن سيستم مديريت و سلسله مراتب مهندسي محل حادثه. در تاييد ناآشنايي شهردار با اين پروسه همين بس كه سادهترين اصل ايمني (گذاشتن كلاه ايمني) از سوي شهردار رعايت نميشود اما از سوي كارگر ساده اما فني آشنا به اصول ساخت و ساز در همان فيلم شهرداري رعايت شده است. البته طبيعي است كه شهردار با اين امور ناآشنا باشد، چرا كه او شهردار است و اهل مديريت كلان. چنانچه شهردار لندن يا شهردار مادريد و نيويورك هرگز در هنگام حادثه مترو لندن يا بمبگذاري قطار مادريد و 11سپتامبر در حادثه خود را نشان ندادند و بحران را از دفاترشان هدايت و رهبري كردند. كاري كه اينجا عكس آن انجام ميشود. شهردار و استاندار ميخواهند با كت و شلوار شيك در محل دوربينها و حادثهها حضور داشته باشند تا در نهايت بگويند كه آن يكي كار نابلد است و ما خوب.اين مسوولان استاني و شهري واقعا درباره مخاطبان چه فكر كردهاند؟ اينكه نميدانند بحران وقتي پيش آمده كه نظارتي بر عملكرد پيمانكار ساخت ديواره حايل بين مترو و رودخانه صورت نگرفته است؟ اينكه تشخيص نميدهند ورود آب به مترو يك اتفاق خارج از اختيار شهرداري بوده است نه يك حركت جهادي براي نجات خانههاي مردم؟ اينكه حافظه ما تا اين حد ضعيف است كه ندانيم شكايت از شهرداري آن هم از سوي استانداري، بيشتر يك جنگ تبليغاتي است؟ واقعا مديران چه فكر كردهاند كه فيلم تبليغاتي ميسازند، ادعاي شكايت مطرح ميكنند، از حركت جهادي سخن ميگويند اما پاسخ نميدهند كه آن ديواره چرا بايد غيراستاندارد ساخته ميشد؟ با پيمانكار آن ديواره چه خواهند كرد؟ چرا خيابانهاي پايتخت دچار آبگرفتگيهاي به اين شدت شدهاند و اصلا چرا بايد با اين دستگاههاي عريض و طويل در شهرداري و استانداري يك باران بهاري به بحراني 21ميليارد توماني ختم شود؟ و اصلا چرا تاكنون كسي بابت زحماتي كه بر مردم وارد شد عذرخواهي نكرد. اين هم گونهاي از مواجهه با بحران است. تبديل بحران به فرصت.
* منبع: شرق
** مقالات ومصاحبه های مندرج درسایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.