مجید مصطفوی ویژۀ رسام سالیان درازی است که حكومت به اصطلاح مذهبی حاکم برایران کوشیده است تا رفتارهای غلط خود درعرصۀ سیاست خارجی را درپس نقاب مذهب توجیه وتفسیر کند وبا ایدئولوژیک کردن مسأله وپیوند زدن مسائل گوناگون سیاست خارجی به اعتلای دین ومذهب ومدعیاتی ازاین قبیل، عملاً راه هرگونه تنش زدایی با جهان خارج ودیگر کشورها را بسته وزمینه های بروز بحرانهای مختلف خارجی را پدید آورده است. این روزها که سالروز آزاد سازی خرمشهر واخراج نیروهای عراقی از کشور با مذاکرات هسته ای دربغداد همزمان شده است، نقاط اشتراکی درفتار ایران دراین دوپرونده والبته بطور کلی با دیگر پرونده های سیاست خارجی یافت. درنظام کنونی حاکم برایران با ارائۀ تصویری از واژگونه از اسلام ورفتار شخصیتهای مقدس اسلامی همانند پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم وائمۀ معصومین علیهم االسلام تلاش می شود تا بحران آفرینی وتنش زایی های با دیگر کشورهای جهان با بسته بندی به اصطلاح مذهبی وایدئولوژیک عرضه شود ودراین راه از شبیه سازی های تاریخی به بدترین شکل ممکن سوء استفاده شده است. آیت الله خمینی بعنوان بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی درطول حیات خود وبویژه دردوران جنگ هشت ساله بارها وبارها ازاین حربه استفاده کرد وبه توجیه تداوم بحران آفرینی های نظام پرداخت. برای نمونه بازخوانی برخی از اظهارات وی قابل توجه است. پس از فتح خرمشهر وبیرون راندن نیروهای متجاوز عراقی از خاک ایران، کشورهای حاشیۀ خلیج فارس طرحی را برای صلح میان دوکشور آماده کردند که طی آن صندوقی توسط کشورهای عرب نشین خلیج فارس تأسیس شده واز محل آن غرامت خسارتهای ناشی ازجنگ به ایران پرداخت می شد. این طرح که می توانست به جنگ درسال سوم آن خاتمه دهد، به دلایل مختلف ازسوی آیت الله خمینی ونظام تهران مورد توجه قرار نگرفت وجمهوری اسلامی مصمم وپابرجا قدم درراه ادامۀ جنگ وعبور از مرزهای عراق گذاشت. این مسأله علاوه بر پیامدهای زیانبار خارجی که درنهایت ایران را بعنوان متجاوز می شناخت درداخل نیز با مخالفت علما وروحانیون مواجه شد. آیت الله العظمی قمی را باید یکی از صریح اللهجه ترین این مخالفان دانست. وی طی نامه ای درپاسخ به پرسشهای برخی ارادتمندان خود دربارۀ جنگ می نویسد: "ادامه جنگ فعلی ازمحرمات قطعیه است. کشتن وکشته شدن دراین جنگ حرام، رفتن به جبهه حرام، کمک به جنگ حرام، تأیید وتشویق به رفتن به جبهه بهرنحو مطلقاً حرام ومخالفت با آن واجب است. جنگی با حلیه اجانب طرح ریزی شده، دو دسته مسلمانان به جان هم افتاده اند، گروه فوق اعداد کثیری از یکدیدگر را می کشند، مجروح، معلول ویا زخمی می نمایندف مراکز اقتصادی نظامی ومسکونی درکشور از بین می رود وشهرها، آبادیها ویران می گردد، زنها بیوه واطفال یتیم وبی سرپرست می شوند وزیانها مالی وجانی غیر قابل جبرانی به همه کشورهای همسایه وارد می شود وسود این جنگ فقط نصیب اجانب خواهد شد، فقط زیان وضرر آن نصیب اسلام ومسلمین می شود، دو قدرت بزرگ خاورمیانه بدست یکدیگر تضعیف می شوند، ممالک عربی به خرید اسلحه برای خویش یا بجهت کمک به عراق تشویق شده وبودجۀ عظیمی صرف خرید اسلحه می شود. این جنگ قطعاً حرام است. چرا نباید ازاین بودجه سرسام آور برای سازندگی وتجهیز کشورهای اسلامی استفاده کرد. اینها مگر خودشان درتبلیغاتشان نمی گویند که جنود عراقی را بزور به جبهه می فرستند؟ آیا کشتن چنین سربازان مجبور وبیچاره ای جایز وباعث اعلای کلمه اسلام می شود؟! " البته ژرف اندیشی سیاسی آیت الله العظمی قمی ازیک سو وشجاعت مثال زدنی ایشان از سوی دیگر به وی این امکان را می داد که صراحتاً از انگیزه های پنهانِ ادامۀ جنگ بویژه پس از آزادسازی خرمشهر سخن بگوید: "اینها دوام رژیم خود را مستقیماً وابسته به ادامۀ جنگ وتحریک احساسات مشتی انسان پاک اعتقاد اما فاقد اگاهی لازم می دانند. اینها میخواهند با جنگ ملت را سرگرم کنند تا به مصائب ومشکلات ومسائل اساسی داخلی توجه نکنند وموجودیت رژیم را زیر سؤال نبرند." درمقابل آیت الله خمینی به ایدئولوژیک کردن مسأله وتبدیل آن به ابزاری برای سرکوب مخالفان روی می آورد وبمناسبتهای مختلف زبان به طعن ولعن آنان می گشاید: ما الآن مبتلاى به جنگيم. يك دستهاى در همين قضيه هم دارند اشكالتراشى مىكنند، نه يك اشخاصى باشند كه حالا تأثيرى داشته باشند، اما هستند. هستند اشخاصى كه مىگويند كه بياييد صلح بكنيم، بياييد يك سازشى بكنيم. ما از تاريخ بايد اين امور را ياد بگيريم؛ به حضرت امير تحميل كردند، مقدسين تحميل كردند، آنهايى كه جبههشان داغ داشت و اضر «1» مردماند بر مسلمين، آنها تحميل كردند. (صحيفه امام ج20 118 اشكالتراشى بعضى مقدسين در قضيه جنگ) اصرار بر شبیه سازی تاریخی وپوشاندن جامۀ ایدئولوژیک دراین گفتار آیت الله خمینی بوضوح مشهود است. وی درجایی دیگر ودرهمان سخنرانی اظهار می دارد: ما بايد خودمان به حسب رأى خودمان، به حسب رأى ملتمان، آن طورى كه الآن همه ملت دارند مىگويند، ما بايد اين جنگ را ادامه بدهيم تا وقتى كه ان شاء اللَّه پيروزى حاصل بشود و نزديك است ان شاء اللَّه، منتها اگر بخواهد ملت ما نزديكتر بشود اين پيروزى، زياد نزديك بشود- كه به صلاح ملت ماست و به صلاح ملت عراق است و به صلاح منطقه است- بايد مجهز بشود، بايد در اين برهه زمان به تمام معنا مجهز بشود براى جبههها. (صحيفه امام ج20 119 اشكالتراشى بعضى مقدسين در قضيه جنگ) "مطالعه كنيد در حال ائمه مسلمين، در حال خود پيغمبر. پيغمبر هم تمام عمرش صرف اين شد ديگر، صرف مجاهده شد. آن وقت كه مكه بود آن جور مجاهدات مىكرد و آن جور خون دل مىخورد، وقتى هم مدينه آمد جنگها، آن همه جنگ، بگوييد همه جنگها دفاعى بوده، و حال آنكه بعضىاش كه نبوده، حالا همه دفاعى. ما هم كه الان دفاع است..." (صحيفه امام ج20 119 اشكالتراشى بعضى مقدسين در قضيه جنگ) البته عبور ایران از مرز ومتجاوز بودن ایران پس از فتح خرمشهر براساس موازین بین المللی وعرف جامعۀ جهانی مسلم تر از آن بود که آیت الله خمینی را گریز از آن باشد، بهمین جهت هم بلافاصله درهمان سخنرانی، وی ادامۀ جنگ را دفاعی ودر دفاع از مردم عراق قلمداد می کند ومی گوید: "...دفاع از ملت عراق، دفاع از اسلام است، دفاع از مسلمين است. ملت عراق با اين خبيث موافق نيستند، اين عدهاى هستند با او و قدرت هم دستشان است. آن وقت آن اشخاص منحرف در خارج آن طور حرفها مىزنند. در داخل هم پيدا مىشوند اشخاصى كه خوب، متديناند اما باز توجه ندارند به مسائل. امروز همه ما مكلف هستيم...." (صحيفه امام ج20 119 اشكالتراشى بعضى مقدسين در قضيه جنگ) درموارد دیگر نیز آیت الله خمینی به موضوع جنگ، مذاکره وسازش رنگی ایدئولوژیک داده ومی کوشد بهرنحو ممکن تدوام آنرا توجیه کند. " ... ما تا اين حزب عفلقى هست ما جنگ خواهيم كرد. ما بايد اين را، براى اينكه دفاع از اسلام اين است كه اين نقطه را برداريم از بين، اين غده سرطانى كنده بشود و الّا محال است كه اين كشور روى آرامش به خودش ببيند و نه كشور ما، نه عراق، نه خليجيها..." (صحيفه امام ج20 26 دفاع بودن حمله به متجاوز ...) درشرایطی که کشوری داعیه دار جنگ تا نابودی نظام حاکم برکشور دیگر می شود وازموضع مذهبی وایدئولوژیک به بیان وشرح مسأله می پردازد، مذاکره، سازش وبرون رفت از بحران جایی نخواهد داشت. "بحمد اللَّه كشور ما، جوانهاى ما، پيرمردهاى ما، زنها، بزرگها، كوچكها همه مهيا هستند به اينكه جنگ را تا پيروزى ادامه بدهند و ادامه خواهند داد. و كسانى كه مخالف با اين مسائل هستند، خوب، بنشينند توى خانهشان هر چى مىخواهند بگويند..." (صحيفه امام- ج 20 ص 25) آیت الله خمینی با اسلامی کردن قضیه ومطرح کردن ضرورت فریاد رسی مسلمانان عراق ونجات آنان از حکومت موجود آشکار به نقض تمامی موازین بین المللی پرداخته واز بحران سازی درابعاد جهانی البته درپوشش مذهب خبر می دهد: "... حالا هم در حال دفاع هستيم. دفاع معنايش اين نيست كه تا آن گفت كه «يا اللَّه! دستت را بده من با هم صلح بكنيم»، ما رها كنيم، اين حرف غلطى است. مايى كه مىدانيم ماهيت يك حيوان درنده چى است، ما به واسطه اينكه او مىگويد كه بياييد صلح كنيم، بياييم صلح كنيم، چه جور، با چى صلح كنيم؟ با كى صلح كنيم؟ ملت عراق صلح كنند، ما صلح مىكنيم ملت عراق بگويند كه «كارى نداريد با ما صدام را مىخواهيم». اما واقعيت ملت عراق را ببينيد، چه خبر است در عراق. عراقى كه مىبيند كه عائله يك انسان بزرگ را، يك روحانى بزرگ را آن طور مىكشند و هر روز دارند مردم شريف عراق را آن طور مىكشند، اين عراق فريادش به «يا للمسلمين» بلند نيست؟ شما مسلمانها نبايد از اين مردم بيدفاع، دفاع بكنيد؟ شما اسلامشناسان نبايد دفاع از حق مسلمين بكنيد؟ ديوار دور اسلام مىكشيد؟ ما در اقصى بلاد دنيا اگر يك كسى بهمان بگويد كه «يا للمسلمين»، ما موظفيم كه به درد آنها برسيم، هر قدرى مىتوانيم. ما نمىگوييم كه ما مىتوانيم همه جا چه بكنيم. ما آن قدرى كه مىتوانيم دفاع از حق مسلمين مىكنيم. مسلمين معنايش نيست ايرانى، مسلمين. كسى كه يك مسلمى فرياد زد كه به داد ما برسيد و نرود سراغش، فكر او نباشد، اين مسلم نيست، اين انحراف است، ملتفت نيستيد شماها، اين انحراف است از اسلام، اين بىتوجهى است به مقاصد اسلام. اسلام براى ايران نيامده، اسلام براى عالم آمده. بعثت، بعثت براى همه است و همه بايد تابع باشند." (صحيفه امام ج19 230 پاسخگويى به فرياد استغاثه مسلمين) "...ما دفاع از اسلام مىكنيم. صدام پا روى اسلام گذاشته، ما از او دفاع مىخواهيم بكنيم؟! دفاع از اسلام مىخواهيم بكنيم! صدام يك حكم از احكام اسلام را قبول ندارد، يك حكم از احكام اسلام را قبول ندارد. ما دفاع مىخواهيم بكنيم. ( صحيفه امام ج19 231 منطق اسلام در دفاع از حقوق مسلمين) درمناسبتی دیگر آیت الله خمینی وضعیت جنگ را ( با تمامی تلخکامی هایش) خواست وارادۀ الهی می داند وتدوام آنرا نیز خواست واردۀ خداوند. وی گوید: " اينها را از چه مىترسانند؟ كسى كه مىگويد «من شهادت را مىخواهم، دعا كنيد كه من شهيد بشوم» شما او را از قتل مىترسانيد؟ شما او را از موشك مىترسانيد؟ يك كسى كه بعد از موشك خوردن مىايستد و مىگويد «جنگ، جنگ تا پيروزى» شما او را از جنگ مىترسانيد؟ اين وضع، وضعى است كه خدا پيش آورده است، چيزى را كه خدا پيش آورده، با او معارضه نمىشود كرد...." (صحيفه امام ج19 217 نهراسيدن مدافعان اسلام از شهادت ..... ص : 216) مسلمين و با آنها جنگ بكنند. اين كوردلهايى كه براى طرفدارى از قدرتهاى بزرگ و براى طرفدارى از سلطنت طلبها و منافقين و امثال اينها به ايران و رزمندگان ايران و علماى اسلام در ايران اشكال مىكنند، اينها اشكالشان را ببرند در صدر اسلام طرح كنند، ببينند كه بايد چه بگويند! امير المؤمنين را قبول ندارند؟ قبول دارند. در آنجا ببينند چه واقعهاى اتفاق افتاد و براى چه اتفاق افتاد، انگيزه چى بود؟ آنها مىخواستند برگردانند اسلام را به همان مسائل زمان جاهليت، و لو در صورت اسلام. تكليف امير المؤمنين در اين وقت چى بود؟ جز اين بود كه عمل كرد؟ (صحيفه امام ج19 215 اطاعت الهى و حفظ اسلام اساس جنگهاى على(ع)) "... ما اعتقادمان اين است كه صدام مىخواهد اسلام را برگرداند به كفر و الحاد. ما اعتقادمان اين است كه امريكا از اسلام ترسيده است و مىخواهد اسلام را به هم بزند، تصريح هم مىكند. ما اين كسانى كه با دولت اسلامى ايران معارضه مىكنند، اعتقادمان اين است كه اينها با اسلام دارند معارضه مىكنند. ما روى اين اعتقاد با اينها تا آخر بايد مبارزه كنيم براى اينكه اسلام همچه تكليفى براى ما معين كرده است. كسى كه همه موافقينش عبارتند از اشخاصى كه منحرفين هستند از اسلام؛ امريكايش منحرف، ديگرانش منحرف، كسى كه اين طور است و در مملكت خودش با مسلمين آن طور عمل مىكند و با مسلمين ما هم اين طور عمل مىكند، اين كس را جز اينكه با او به مبارزه برخيزيم، راهى نداريم. و ما تا آخر دنبال اين مطلب هستيم و خواهيم بود و به حرفهاى مفت آنهايى كه انحراف دارند؛ انحراف عقلى دارند، انحراف فكرى دارند، به حرفهاى آنها اعتنايى نمىكنيم، ما تكليف را ملاحظه مىكنيم. (صحيفه امام ج19 215) نفی هرگونه امکان صلح وسازش آیت الله خمینی جنگ را سیرۀ انبیاء واولیای الهی می داند ومساحت بسیار کمی برای صلح وتساهل وتسامح درنظر می گیرد وبرضرورت تأسی براین قرائت غریب خود از زندگی پیامبران پای می فشارد ومی گوید: اين سيره انبيا از صدر عالم تا زمان خاتم همين بوده است كه در مقابل اين قدرتهايى كه ظالم بودند- منتها هر كدام در يك محيطى بودند- از آنجا شروع كردند. حضرت موسى در يك محيطى بوده از آنجا شروع كردند. لكن مقصد اين بوده است كه ريشه استكبار را از جهان بكنند و مردم را از اين ظلمهايى كه بر ايشان مىشود نجات بدهند. ( صحيفه امام ج15 507 ريشه كن شدن استكبار، مقصد انبيا) از طرف دیگر او امکان هرگونه صلج وسازش را منتفی کرده وبا ایدئولوژیک کردن قضیه راه را برامکان هرگونه سازی می بندد: "...فعاليتهاى وسيعى در سراسر جهان براى به سازش كشيدن ما با كفر و شرك در جريان است، براى خاموش كردن شعلههاى خشم ملت مسلمان فلسطين نيز به همان شكل ادامه دارد. و اين تنها يك نمونه از پيشرفت انقلاب است. و حال آنكه معتقدين به اصول انقلاب اسلامى ما در سراسر جهان رو به فزونى نهاده است و ما اينها را سرمايههاى بالقوه انقلاب خود تلقى مىكنيم و هم آنهايى كه با مركّب خون طومار حمايت از ما را امضا مىكنند و با سر و جان دعوت انقلاب را لبيك مىگويند و به يارى خداوند كنترل همه جهان را به دست خواهند گرفت. امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استكبار، و جنگ پابرهنهها و مرفهين بىدرد شروع شده است. و من دست و بازوى همه عزيزانى كه در سراسر جهان كوله بار مبارزه را بر دوش گرفتهاند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلاى عزت مسلمين را نمودهاند مىبوسم." (صحيفه امام ج21 85 پيام به ملت ايران در سالگرد كشتار خونين مكه (قبول قطعنامه 598) ) طرفه آنکه آیت الله خمینی این سخنان را درپیامی بیان می کند که اساساً برای اعلام پذیرش قطعنامه 598 نوشته شده است. همچنانکه پیداست هرچند او دراین نامه ظاهراً قطعنامه 598 را پذیرفته است اما صراحتاً از ادامۀ جنگ با عناوینی همچون مبارزه با استکبار، غنی و... می دهد. راهبرد آیت الله خمینی ودامن زدن به بحرانهای رنگارنگ خارجی پس او نیز با دقت وحوصلۀ تمام دنبال شد ودرمقاطع گوناگون شاهد پیامدهای زیانبار آن نیز بودیم. درنمونه ای دیگر آیت الله خمینی به صراحت کسانی را که درپی برقراری روابط دیپلماتیک با غرب هستند، ملامت می کند وبا توسل به حربۀ نویسنده ای گمنام که مطالبی تکراری وبی ارزش را به پیامبر اسلام نسبت داده بود، به مسأله ابعادی مذهبی وایدئولوژیک بخشیده واز این رهگذر امکان برقراری روابط دوستانه با دیگر کشورهای جهان را منتفی می داند. ضرورتى نيست كه در چنين شرايطى ما به دنبال ايجاد روابط و مناسبات گسترده باشيم.... آنان كه هنوز بر اين باورند و تحليل مىكنند كه بايد در سياست و اصول و ديپلماسى خود تجديد نظر نماييم و ما خامى كردهايم و اشتباهات گذشته را نبايد تكرار كنيم و معتقدند كه شعارهاى تند يا جنگ سبب بدبينى غرب و شرق نسبت به ما و نهايتاً انزواى كشور شده است و اگر ما واقعگرايانه عمل كنيم، آنان با ما برخورد متقابل انسانى مىكنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمين مىگذارند. اين يك نمونه است كه خدا مىخواست پس از انتشار كتاب كفرآميز «آيات شيطانى» در اين زمان اتفاق بيفتد و دنياى تفرعن و استكبار و بربريت چهره واقعى خود را در دشمنى ديرينهاش با اسلام برملا سازد تا ما از سادهانديشى به درآييم و همه چيز را به حساب اشتباه و سوء مديريت و بىتجربگى نگذاريم و با تمام وجود درك كنيم كه مسأله اشتباه ما نيست، بلكه تعمد جهانخواران به نابودى اسلام و مسلمين است..." (صحيفه امام ج21 291 پيام(منشور روحانيت) به روحانيون، مراجع، مدرسين، طلاب و ائمه جمعه و جماعات(منشور روحانيت) ..... ص : 273) برای آگاهان به سیرۀ پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم وائمۀ اطهار صلوات الله علیهم اجمعین نادرست بودن ادعاها ومستمسکات آیت الله خمینی البته بسیار روشن است. درجریان صلح حدیبیه وبرای نوشتن پیمان نامۀ صلح پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم امیرمؤمنان امام علی سلام الله علیه را فراخوانده وایشان خواستند که که بنویسند "بسم الله الرحمن الرحیم"، نمایندۀ قریشیان، سهیل، رو به پیامبر کرده واظهار داشت؛ بخدا سوگند که رحمانی نمی شناسم ( خداوند رحمان ورحیم تو را قبول ندارم) ولی بنویس "بسمک اللهم"، پس مسلمانان گفتند که بخدا سوگند جز "بسم الله الرحمن الرحیم" چیزی نمی نویسیم، پس پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم رو به امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام کرده وفرمودند، بنویس: "بسمک اللهم"، سپس به امام علس صلوات الله علیه فرمودند بنویس: این فرمانی است که محمد رسول الله بدان حکم داده است، پس سهیل گفت: اگر ما تو را رسول الله می دانستیم، راه خانۀ الله بر تو نمی بستیم وبا تو نمی جنگیدیم، پس بنویس محمد بن عبدالله، پس پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: من فرستادۀ خداوند هستم هرچند مرا تکذیب نمایید، پس پیامبر خود نامه را گرفت وعبارت "رسول الله" را از آن پاک کردوامیر المؤمنین امام علی سلام الله علیه بجای آن عبارت "محمد بن عبد الله" را نوشت. این اندازه از نرمش وتساهل دررفتار نادرستی مدعیاتی از قیبل آنچه آیت الله خمینی به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم وامیرمؤمنان صلوات الله علیه نسبت می دهد را به اثبات می رساند.