رسام؛
روز گذشته اکبر هاشمی رفسنجانی از برهم زدن سخنرانی سید حسن خمینی، نوۀ آیت الله خمینی، وشعار دادن علیه وی انتقاد نمود. وی ادعای خود سر بودن این نیروها را رد کرد واظهار داشت: "گروهی اندک ولی متشکل که در مقابل دوربینهای متعدد "اجازه اهانت به بیت امام و مسئولان" را به خود دادهاند را نمی توان گروهی خودسر دانست." جدای از انگیزه های سیاسی انباشته ای که هاشمی رفسنجانی را به اتخاذ چنین مواضعی باز می دارد، اما این قبیل اظهار نظرهای وی بدون احتساب انگیزه های سیاسی بیشتر به یک فراموشکاری تاریخی شبیه هستند تا برخاسته از زمینه های عینی وواقعی.
درادبیات سیاسی حاکمیت کنونی ایران، عناصر خود سر به افرادی اطلاق می شود که حاکمیت مدعی است خارج از چهارچوب نهادهای رسمی موجود به حقوق شخصیتهای حقیقی وحقوقی وعمدتاً از مخالفان سیاسی ومذهبی رژیم ولایت مطلقۀ فقیه، تجاوز می نمایند.
آنچه سبب شده است بسیاری از جمله هاشمی رفسنجانی "خود سر" بودن این نیروها را بشدت مورد تردید قرار دهند، سازمان یافتگی، تشکل، سرعت عمل واعمال حشونت سازمان یافته علیه مخالفان سیاسی ومذهبی رژیم درغیاب هرگونه رسیدگی قضایی وحقوقی وهمچنین سکوت سنگین نیروها ونهادهای اطلاعاتی وامنیتی نظام است. مسألۀ برهم زدن سخنرانی، فحاشی وتوهین به سخنران وارعاب وتهدید وحتی ضرب وشتم ومصدوم نمودن مخالفان کلامی، سنت سیئه ای بوده است که ریشه درنطفۀ نخستین نظام ولایت مطلقۀ فقیه دارد وبه امروز ودیروز محدود ومحصور نیست، هرچند گردانندگان وصحنه گردانان چنین فضایی شناخته شده وبطور مشخص درشخص رهبری نظام قابل حصرند. درنظام ولایت فقیه، گروههای خودسر نقش سربازان ولی فقیه را دارند که برای مرعوب کردن ومسکوت نمودن مخالفان دربن بستها به داد ولی فقیه رسیده ودشمنان او را مرعوب ومنکوب می کنند. رهبری نظام، هم در دوران آیت الله خمینی وهم در دوران علی خامنه ای از این امکان فوق العاده نه تنها برای سرکوب کردن مخالفان بلکه حتی برای سرکوب نمودن مخالفان مذهبی خود نیز بهره برده است ودینداران هم به اندازۀ دیگر طیفهای معترض از این قبیل مهر روزی های نظام بی نصیب وبهره نمانده اند. برهم زدن مراسم سخنرانی، مراجع تقلید منتقد حکومت استبداد مذهبی وسخنرانان مذهبی معترض به نظام یکی از شیوه هایی بود که از نخستین روزهای انقلاب وبا هدف مرعوب کردن وساکت کردن منتقدان توسط به اصطلاح انقلابیون بکار گرفته شد.
دعوت به برخورد خشونت آمیز وخارج از قانون با منتقدان مذهبی وغیر هم اندیشان از همان روزهای نخست اشتهار، محور کلام آیت الله خمینی بود. در یکی از درس هایش در حوزه نجف پیرامون ولایت فقیه که بعد ها به صورت کتاب منتشر شد به صراحت می گوید :"آخوندهاى دربارى را طرد كنيد. من نمىدانم جوانهاى ما در ايران مردهاند؟ كجا هستند؟ ما كه بوديم اين طور نبود؟ چرا عمامههاى اينها را بر نمىدارند؟ من نمىگويم بكشند؛ اينها قابل كشتن نيستند؛ لكن عمامه از سرشان بردارند. مردم موظف هستند، جوانهاى غيور ما در ايران موظف هستند كه نگذارند اين نوع آخوندها معمم در جوامع ظاهر شوند و با عمامه در بين مردم بيايند. لازم است آنها را كتك بزنند؛ عمامههايشان را بردارند؛ نگذارند معمم ظاهر شوند." (ولايت فقيه(حكومت اسلامى) 149 148)
توصیه ای که پس از پیروزی انقلاب هواداران آیت الله خمینی نسبت به روحانیون منتقد آیت الله خمینی تحت عنوان روحانی درباری، به آن جامۀ عمل پوشاندند. این مسأله گاه تا برهم زدن درس خارج مراجع تقلید مخالف حکومت نیز پیش رفته است. درسالهای آغازین انقلاب، عده ای از هواداران آیت الله خمینی درقم با حمله به درس خارج فقه آیت الله العظمی سید محمد شیرازی، از منتقدان آیت الله خمینی وتئوری ولایت مطلقۀ فقیه، شعارهایی درپشتیبانی از آیت الله خمینی با عنوان "مرگ برضد ولایت فقیه" سر دادند. این حملات بعدها با حمله به سخنرانی های مراجعی همچون آیات الله عظام سید محمد روحانی، سید حسن طباطبایی قمی وحسینعلی منتظری ادامه یافت. در دوران رهبری سید علی خامنه ای، استفاده از ابزار حمله به سخنرانی وبرهم زدن نظم جلسات درس روحانیون بلند پایه ومراجع تقلید فزونی یافت. این مسأله بصورتی بسیار روشن تر درمورد مخالفان سیاسی ومذهبی علی خامنه ای اعمال شد. سخنرانی سالانۀ 28 صفر که آیت الله العظمی شیرازی آنرا درجمع هزاران نفر از هوادران خود درشهر قم ایراد می نمود، توسط عناصر لباس شخصی وابسته به گروههای فشار بیت رهبری با حمله به این سخنرانی، آنرا برهم زده وبه ضرب وشتم عزاداران وحاضران دراین سخنرانی پرداختند. ادامۀ این برخوردها درنهایت به دستگیری، شکنجه وتبعید فرزندان وشاگرادان آیت الله العظمی سید محمد شیرازی انجامید. جالب اینکه درهرمرتبه نیز حکومت با "خودسر" خواندن این نیروها تلاش کرده است تا از خود دراین رابطه سلب مسئولیت نماید. برخی از ناظران با مشاهدۀ مدعیات حاکمیت دربارۀ اقتدار وتوانایی بسط امنیت درسراسر کشور، این پرسش را مطرح می کنند که چگونه حاکمیت ودستگاههای امنیتی آن از عهدۀ کشف به اصطلاح پیچیده ترین توطئه های طراحی شده برعلیه نظام بر می آیند اما از عهدۀ تأمین امنیت سخنرانی سخنرانان که عمدتاً مخالف حکومت هستند، آنهم در پایتخت نظام مقتدر بر نمی آیند واین عناصر خود سر دربرابر دوربینهای تلویزیونی به ارتکاب خودسری های بی حد وحصر خود می پردازند؟! درپاره ای موارد برخوردها به ضرب وشتم سخنرانان انجامیده است وقضیه هم علیرغم شکایت مدعیان توسط دستگاه قضایی تحت امر رهبری، پیگیری نشده ومسکوت مانده است.