علی افشاری
ویژۀ رسام
بازگشت از آلمان در سال 1349 دکتر بهشتی به ایران برگشت. وی مجددا در آموزش و پرروش مشغول بکار شد. در زمینه نظارت و تدوین کتب دینی مدارس فعال بود. همچنین فعالیت های سیاسی و مذهبی خود را ادامه داد. کماکان تکیه اصلی وی تحقیق روشمند و سیستماتیک بر روی حکومت اسلامی وجنبه های اجتماعی اسلام بود. در عین حال تاکید ویژه بر پرورش نیرو داشت. او وقت زیادی را به معرفی چهره جذابی از اسلام به نسل جوان اختصاص می داد و خود را در این زمینه صاحب تخصص می دانست . وی با گروه های مختلف در تماس و ارتباط بود اما در عین حال مرزبندی های خودش را داشت . سنت گرایان ایدئولوژیک و مبارزین مذهبی هوادار آیت الله خمینی و نگرش به زعم او اسلام اصیل ، نیروی اصلی مورد حمایت او بودند . اسلام اصیل از دید وی برداشت جدید از مذهب شیعه در چهارچوب تعهد به اسلام فقاهتی بود . او مجددا حضور فعالی در قم و مدرسه حقانی داشت. او مدیریت داخلی مدرسه حقانی را از 1343-1341 به محمد مجتهد شبستری می دهد و از سال 43 تا 46 به آقای شیخ زاده و از 46 در اختیار قدوسی قرار می گیرد که تا زمان انقلاب در این پست بود. بعد از بازگشت به ایران ، وی از مصباح یزدی و احمد جنتی نیز برای همکاری به مدرسه دعوت می کند و آنها در مدیریت شریک آقای قدوسی می شوند . (32) وی هفته ای یک بار در مدرسه حقانی برای نظارت بر امور تعلیم طلاب حضور پیدا می کند . او درس فلسفه هگل را برای طلاب تدریس می نماید. همچنین خارج از مباحث درسی با آقایان مهدوی کنی ، موسوی اردبیلی ، محمد مفتح و ... در مدرسه فوق به تحقیق حول مباحث مذهبی می پرداختند .(33) او همچنین از سال 1350 جلسات تفسیر قرآنی را آغاز کردکه در روزهای شنبه به عنوان مکتب قرآن برگزار میشد و مرکزی بود برای تجمع عدهای از جوانان فعال که در اواخر حدود ۴۰۰ الی ۵۰۰ نفر در آن شرکت میکردند. علاوه بر این ها وی در نیمه دوم سال 1350 جلساتی نیز در منزل خود برای جوانان مذهبی داشت. در مراسم مذهبی واعیاد سخنرانی می کرد. وی همچنین در مشهد نیز به طور منظم جلسات ادواری با روحانیت آنجا داشت .بازگشت وی به ایران مقارن بود با اوج فعالیت های دکتر شریعتی و همچنین شکل گیری حرکات مسلحانه چریکی. او رابطه نزدیکی با شریعتی داشت و علی رغم زاویه پیدا کردن برخی از روحانیون چون مطهری وی تا پایان عمر از شریعتی دفاع می کرد. البته دفاعش ناظر بر تایید آثار شریعتی نبود بلکه نسبت به دیدگاه وی نظر انتقادی داشت اما معتقد بود توان و قدرت شریعی در جذب جوانان به نهضت اسلامی موثر است و لذا با با وی نقد همدلانه داشت. پشتیبانی وی از شریعتی باعث اختلاف نظر بین او با مصباح یزدی و مطهری گشت. مصباح یزدی در مدرسه حقانی موضع تندی بر علیه شریعتی می گیرد و خواهان برخورد طلاب با اندیشه های وی می شود. طلاب به دو دسته موافقان و مخالفان تقسیم می شوند و نزاع آنها مدیریت مدرسه را با اختلال مواجه می سازد. علی قدوسی نیز نظرات مشابه مصباح در خصوص شریعتی داشته است. در این شرایط بهشتی می رسد و اینگونه با طلاب صحبت می کند : « موضع من در برابر دكتر شریعتی و كارهای او موضع بهره برداری صحیح است، نه لگدكوب كردن ، نه لجن مال كردن و نه ستایش كردن و بالابردن. بلكه حسن استفاده از سرمایه ای در خدمت هدفی ، با روشنگریِ بدون كمترین محافظه كاری برای تمام نقطه های ضعف او... من با صراحت به جناب آقای مصباح اعلام كردم ، جناب آقای مصباح ! اجمالا به شما بگویم ، من در برابر دكتر شریعتی نقد سالم و سازنده خواهم داشت...البته شما حق ندارید همه مطالب دكتر شریعتی را برای همه مردم نقل كنید و خوراك فكری جوان های ما قرار بدهید. چنین حقی ندارید چون خطا خیلی زیاد است ... اما موضع گیری جنجالی و جنجال آفرین و تحریك دار ،كه با شدت و حدّت همراه است ،به نظر من با توجه به مجموع جوانب مختلف مربوط به این بحث و این شخص و این عصر ،نتیجه عكس دارد .این نوع موضع گیری ها بسیاری از افراد را به یاد چماق های تكفیری می اندازد كه در تاریخ درباره عصر تفتیش عقائد كلیسا و قرون وسطی خوانده اند و موجب می شود كه زمینه های مثبت و ارزنده ی هدایت نسل جوان كه امروز در دسترس دوستان علاقه مند قرار گرقته ، تباه شود و به زمینه های ضد تبدیل شود... جناب آقای مصباح در بحثی كه با ایشان كردم فرمودند من به عنوان اتمام حجت می گویم . گفتم برادر، اتمام حجت چیست؟! قبل از اتمام حجت، هدایت مطرح است. اگر هدایت آسیب دید چه اتمام حجّتی؟ من به عنوان یك فرد كارشناس این فن می گویم. اگر قرار است در روحانیت كسی به عنوان صاحب نظر در مسائل مربوط به نسل جوانِ درس خوانده در ارتباط با مذهب نام برده شود ، لااقل من كه یكی از آنها هستم. عمرم را در این راه گذراندم. من به عنوان كارشناس صاحبنظر این فن می گویم این خطرناك است. "اتمام حجت" چیست ؟! می گویم این، تمام رشته های این سی- چهل سال را پنبه می كند. اتمام حجّت یعنی چه؟ چه كسی گفته است اگر ما با بیان روشنگر ، نقطه های انحرافی را بیان كنیم كافی نیست ؟ طول می كشد؟ طول بكشد. كار مفیدِ طولانی بهتر است یا كار پر خطر فوری؟ كدام یك؟ ...» (34) بهشتی در سال 1349 برای نخستین با شریعتی در مشهد از طریق سید علی خامنه ای آشنا شد. این آشنایی با انجام جلسات مشترک پيرامون حركت اسلامى و جنبش اسلامى و نيازهاى آن در شرايطى كه جنبش در آن موقع داشت ادامه یافت. (35) . روابط آنها در تهران گسترش یافت . آیت الله بهشتی در در جلسات حسینیه ارشاد و سازمان دهی برنامه های آنجا بخصوص زمانی که آیت الله مطهری محوریت داشت ، فعال بود. وی در سال 1350-1349 چندین سخنرانی در آنجا انجام داد. اما با اوج گیری اختلافات مطهری و شریعیت وی سعی کرد میانحیگری کند و از تنش ها بکاهد . اما اقدامات وی نتیجه نداد. وقتی در اسفند 1350 مطهری در اعتراض به تبلیغ کلاس های دکرت شریعتی در مراسم عاشورا و تاسوعا ، حسینیه ارشاد را برای هیمشه ترک کرد ، آیت الله بهشتی نیز با وی از جلسه خارج شد.(36) اما بعدا وی کوشید تا مطهری را باز گرداند اما او نپذیرفت و حتی به دکتر بهشتی انتقاد کرد که چرا در خصوص انحرافات شریعتی سهل گیری می کند. البته بهشتی نیز بعد از خروج مطهری از حسینه ارشاد دیگر در آنجا سخنرانی نکرد ولی حضور می یافت. فرازی از مصاحبه های وی در خصوص شریعتی پس از انقلاب روشنگر نظر کلی مثبت وی در خصوص شریعتی است : « دكتر مردى سختكوش، پرتلاش، پركار و پراحساس بود. او يك انسان براستى هنرمند بود، و اين جنبه هنرى، در قلمش و نوشتههايش بخوبى مشهود است. او يك انديشه پرجهش بود و اين جهشها بخوبى در نوشتهها و گفتارش مشهود است. براستى علاقهمند بود به اينكه دور از تأثير فرهنگ غرب و شرق، در سرزمين ما يك جنبش و انقلاب اصيل در پرتو اسلام و براساس تعاليم اسلام بوجود بيايد و به اين كار سخت عشق مىورزيد و علاقه داشت. او به نسل جوان بسيار بها مىداد و با رنج و درد نسل جوان خوب آشنا بود و مىتوانست بيانگر آرمانها و آرزوها و رنجها و دردها باشد.ظر مثبت وی درباره شریعتی را در در کل مثبت بود دیدار با شریعتی نظرات انتقادی اش را مطرح می کند. » و در ادامه د رخصوص نقش موثر شریعتی در انقلاب می گوید : « دكتر در طول چند سال حساس، هيجان مؤثرى در جو اسلامى و انقلاب اسلامى بهوجود آورد، و در جذب نيروهاى جوان درسخوانده و پرشور و پراحساس بهسوى اسلام اصيل نقش سازندهاى داشت و دلهاى زيادى را با انقلاب اسلامى همراه كرد. اين انقلاب و جامعه بايد قدردان اين نقش مؤثر باشد. » (37) فرشاد مومنی نزدیکان بهشتی پیش و بعد از انقلاب می گوید تنها دو بار شاهد عصبانیت شدید وی در انظار عمومی بوده است. یک مورد در ارتباط با عبارات تند و زننده ای بوده که دانشجویی طی سئوال درباره دکتر علی شریعتی ابراز داشته بود.(38) اما دفاع بهشتی از شریعتی ناظر به نقش سیاسی و اجتماعی وی و بخصوص در گسترش نهضت اسلامی بوده است و وی منتقد جدی و مخالف برخی از آراء شریعتی بود. البته بهشتی ایراداتش را به شریعتی منتقل می کند و در آخرین دیداری که با وی داشته می گوید : « در آن برخورد حدود سه ساعته ای که در یک بعد از ظهر رمضان با او داشتم ،دلسوزانه به دکتر گفتم:برادر عزیز!می بینی چقدر سازنده و پر اثری دریغمان می آید که میدان این سازندگی با این هیاهو ها و جریان های محدود بشود؛ فکری باید کرد. گفت: موضوع چیست؟ گفتم: مسئله این است که در بعضی از سخنرانی ها و نوشته ها چیزهایی هست که به هیچ عنوان قابل دفاع نیست و توجیه نیست؛ مخالفان همین را در دست می گیرند و می تازند ،حالا ما در شرایطی هستیم که اگر بشود زمینه ی این دست گرفتن و تاختن را از بین ببریم، خیلی بهتر است.گله کرد. گفت: گله من از شماهاست.گفتم خوب ،گله کن. گفت: من علاقه مندم این سخنرانی ها و بحث ها در هم فکری ای که شما می توانید بکنید پخته تر بشود.بگیرید، بخوانید؛اگر به نظرتان می آید که باید در جایی تجدید نظر کرد ،تجدید نظر شود و بعد گفته شود.گفتم: حتی در سخنرانی هایی که هنوز ایراد نشده؟ گفت: بله، حتی در آنها. من این کمال انصاف و تواضع و فروتنیرا که شأن یک انسان کنجکاو است، با صداقت تمام، آن روز در دکتر یافتم. ما هم خودمان گرفتاری هایی داشتیم؛ کارهای تحقیقاتی داشتیم؛ مطالعاتی داشتیم؛ قدری برنامه های جاری هم داشتم و نمی رسیدیم قرار بر آن شد که سعی کنیم یک چنین زمینه هم فکری و همکاری را فراهم کنیم، اما همان ماه رمضانی بود که به پایان نرسید و جلوی ادامه ی سخنرانی های دکتر در حسینیه ی ارشاد گرفته شد.» (39) بهشتی نظر مثبتش نسبت به شریعتی را در قالب اصلاح تدریجی وی و نزدیک تر شدنش به اصالت اسلامی توجیه می کرد. . رابطه بهشتی و مطهری در عین اینکه خوب بود اما با هم اختلافاتی نیز داشتند. این اختلافات آنقدر بود که مطهری برای عضویت در موسسین حزب جمهوری اسلامی دعوت نشد. اما اشتراکات نظر بین آنها زیاد بود ولی هر کدام روش های خاص خود شان را داشتند. موضوع شریعتی از اختلافات حاد بین آنها بود. سید محمود دعایی مدعی است که مطهری در سال 1354 از وی خواسته به آیت الله خمینی پیام بدهد که از بهشتی حمایت کند. گویا اظهار نظری از سوی آیت الله خمینی باعث تخطئه بهشتی در ایران شده بود. دعایی معتقد است که در مجموع آیت الله خمینی نظر مثبتی به بهشتی داشته است. (40) اما بررسی ارتباطات و حشر و نشر های آیت الله خمینی در نجف با توجه به منابعی که در دسترس است نشان می دهد که رابطه خاص و ویژه ای بین وی و بهشتی برقرار نبوده است. او در دهه پنجاه در کانون توحید ،هیات الانصار ، مسجد الجواد و ... سخنرانی می کرد و همچنین همکاری هایی با جمعیت موتلفه ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی ، ائمه جماعات شمیران تهران ،صندوق قرض الحسنه ، داشت و چندین کتاب نیز منتشر کرد. وی به همراه رفسنجانی و باهنر مردسه رفاه را تاسیس کرد. همچنین وی بانی تاسیس شرکت «سبزه» شد که سرمایه اش با فروش سهام های کوچک تامین شد. آنگونه که احمد قدیریان گفته است .بنا به گفته وی این شرکت باغ بزرگی را در کرج خرید و به تدریج تسهیلاتی در آن ایجاد کرد. معمولا خانواده های افراد نزدیک به وی در آخر هفته و ایام تعطیلات به این باغ می رفتند . (41) البته حسین مهدیان از دیگر اعضاء موتلفه روایت دیگری دارد و می گوید یکی از نزدیکان بهشتی این باغ را خرید و معمولا برای شرکت دادن همسران در بحث ها و همچنین نزدیک کردن جمع خاصی از افراد همفکرش از این باغ در ایام تعطیل استفاده می کرد. بنا به ادعای وی خانواده افرادی چون محمد جواد باهنر، انواري ، عسکري ،هاشمي رفسنجاني و رجايي در آن جلسات شرکت می کردند. پس از انقلاب نیز برخی از جلسات جامعه روحانیت مبارز و حزب جمهوری اسلامی در آنجا تشکیل می شد. بدینترتیب او حتی از تفریحات نیز برای نزدیک تر شدن خانواده های افراد همسو و افزایش انسجام آنها و ترویج نظرات خود استفاده می کرد. رابطه بهشتی و سازمان مجاهدین خلق دیگر محور فعالیت های وی در دهه پنجاه را تشکیل می دهد. مقالات و سخنرانی های بهشتی در دهه سی و چهل مورد توجه محمد حنیف نژاد قرار گرفته بود و بین آنها رابطه دوستی و همفکری ایجاد می شود. بهشتی از روحانیونی بود که بعد از تشکیل سازمان از آنها حمایت سیاسی و مالی می کرد. منتها این حمایت ها محدود بوده است و گرنه علی القاعده وی نیز باید مانند هاشمی رفسنجانی ، ربانی شیرازی ،لاهوتی و مهدوی کنی مورد اذیت و آزار ساواک قرار می گرفته است. بهشتی پس از صدور حکم اعدام برای رهبران سازمان در سال 1350 برای امام موسی صدر پیغام فرستاد تا واسطه شود و از شاه عفو آنها را تقاضا کند. موسی صدر این خواسته را اجابت کرد ولی شاه نپذیرفت. (42) سید هادی خسرو شاهی دلیل ملاقات موسی صدر با شاه را اصرار آقایان مطهری و بهشتی برای نجات سران سازمان مجاهدین خلق از اعدام بیان می کند و مدعی است خود مسوی صدر به ملاقات با شاه تمایلی نداشت. این ادعا در خاطرات علی حجتی کرمانی نیز تصدیق شده است. لطف الله میثمی تعریف می کند که پس از آزادی از زندان در سال 1352 به دیدار بهشتی می رود و بهشتی ضمن انتقاد به نظریه شناخت سازمان مجاهدین خلق به وی می گوید : « ما با شناخت امثال شما مجاهدين را تأييد ميكنيم، اگر نشناسيم و چهرهها ناشناخته باشند، نميتوانيم تأييد كنيم »(43) میثمی بعد از اینکه دوباره وارد فاز مبارزه مخفی می شود از طریق محمد علی رجایی هفت ماه با بهشتی در سال 1353 در ارتباط بوده است. پس از صدور اعلامیه تغییر خط مشی ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق در سال 1354 همکاری بهشتی با سازمان نیز به پایان می رسد. احمد رضا کریمی از اعضاء سابق و تواب سازمان مجاهیدن خلق که مصاحبه تلوزیونی داشت در کتابی که تحت عنوان" شرح تاریخچه سازمان مجاهدین خلق ایران و مواضع آن" توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است مدعی گشته وحید افراخته در فرم تک نویسی در دوران بازجویی نوشته که تقی شهرام برنامه ترور بهشتی را داشته است. اما از آنجاییکه اطهارات وی مبتنی بر حافظه وی است و سندی برای ادعا هایش مطرح نکرده و همچنین چنین سندی نیز تا کنون از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی که دسترسی به مدارک ساواک دارد ، منتشر نشده است لذا این ادعا را نمی توان معتبر دانست. همچنین شخصیت و سابقه همکاری راوی با ساواک و سیستم امنیتی جمهوری اسلامی و خصومت وی با تقی شهرام نیزاظهارات او را بی ارزش تر می کند. آیت الله بهشتی اگرچه پس از سال 1354 به سلک مخالفین سازمان مجاهدین خلق می پیوندد اما در پس از بازگشت از سفرش به اروپا و آمریکا در سال 1357 در جلسه ای که در انجمن اسلامی پزشکان در منزل آقای دکتر نوفر تشکیل شده بود گزارشی از سفر خود ارائه می دهد و جمع بندی خود را از وضعیت نیروهای عمده و تاثیرگذار به این صورت بیان می کند : « آن چه که من در خارج دیدم و آن چه که الان در ایران جریان دارد ( رخدادهای خیزش انقلابی مردم در سالهای ۵۶ و ۵۷ ) این را بر روی سه پایه استوار می بینم ، رهبری امام خمینی ، ایدئولوژی دکتر شریعتی و اقدامات مسلحانه ی مجاهدین» بنابراین به نظر می رسد وی برخورد ابزار انگارانه از مجاهدین و شریعتی داشته است وآنها را برای گسترش نهضت اسلامی و جلب جوانان و تحصیل کردگان دانشگاهی به مکتب اسلام موثر می دانسته است. مجموعه فعالیت های سیاسی وفرهنگی بهشتی باعث می شود مجددا در تور امنیتی ساواک قرار بگیرد. ساواک خراسان در تاریخ 24/4/1349 در خصوص سفر آیتالله بهشتی به مشهد و اظهارات نامبرده راجع به فقدان کادر رهبری در ایران جهت متشکل ساختن نیروهای ضد رژیم چنین گزارش میدهد: «بهشتی اظهار مینماید: نیروهای فعاله در ایران هدر میرود چون دارای کادر رهبری .... اگر من در ایران بمانم یکی از کارهایم جمعآوری قدرتهای پراکنده خواهد بود». (44). در گزارشی اداره هشتم ساواک به تاریخ 4/9/52 در مورد اظهارات آیتالله بهشتی چنین آمده است «مشارالیه که از روحانیون طرفدار خمینی میباشد پیرامون جنگ اخیر اعراب و اسرائیل اظهار داشته تا زمانیکه دول اسلامی با یک دیگر متحد نشوند هیچگاه پیروز نخواهند شد زیرا وقتی دول اسلامی از پشت به اعارب خنجر میزنند چطور میتوان انتظار داشت که اعراب موفق شوند.مشارالیه همچنین اظهار داشته تا زمانیکه استعمار آمریاک از ایران و یا ترکیه و اردن و عربستان سعودی خارج نشود ، شکست نخواهد خورد.» (45 ) ساواک آیتالله بهشتی را تحت کنترل قرار میداد به طوری که ساواک در مورد برگزاری جلسههای مکتب قرآن توسط ایشان و سخنرانی نامبرده اظهار میدارد: «روز 17/12/53 جلسه مکتب قرآن در منزل فردی به نام حاج معین تشکیل گردید و دکتر بهشتی شروع به سخنرانی کرد و ضمن بحث پیرامون امر به معروف و نهی از منکر اظهار نمود مسلمان نمیترسد و به کار هم کار دارد، مسلمان باید به کار جامعه و کارهای بالاتر دخالت کند مسلمان نباید مثل حیوان آنقدر که آذوقه و جای برایش فراهم شد ساکت شود».(46) دکتر بهشتی در تاریخ 18/1/54 در یک بازجویی که به اتهام اقدام علیه امنیت کشور بازداشت میشود و در مکاتبه ساواک با اداره دادرسی نیروهای مسلح در خصوص اتهام فوق چنین آمده است: «بدینوسیله تعداد سه برگ اوراق تحقیقاتی از نامبرده بالا به اتهام اقدام علیه امنیت داخلی کشور بازداشت گردیده به پیوست ایفاد میگردد .... رییس سازمان اطلاعات و امنیت کشور ؛ ارتشبد نصیری» (47) بهشتی در تاریخ 18/1/54 در جواب اتهاماتی همچون ارتباط با عواملی که فعالیت ضد امنیتی دارند و تشکیل جلسات بحث و گفتگو پیرامون مسائل ضد ملی و تبلیغ .... چنین میگوید: «تبلیغ من در همه نوشتهها و گفتهها صرفا در جهت تقویت مبانی عقیدتی اسلامی، سلامت اخلاقی ، پرهیز از آنچه مخالف این دو اصل بوده است. و از آنجا که جلسات بحث ما چه آنها که در مجامع عمومی بوده و چه آنها که در منزل خودم بوده، علنی و عمومی و باز است، نقطه ابهام و اختفایی در آن نمییابم، خوشوقتخوام شد که نمونههایی از این بحثها اشاره شود شاید آنچه را که من در صحبتها (بیزیان) تلقی میکنم در نظر مقامات مربوط رنگ دیگر دارد ....» (48) ساواک در گزارشهای بین سالهای 55-54 ضمن اشاره به اینکه وی از شاگردان آیت الله خمینی بوده بیان میدارد که وی بعد از بازگشت از آلمان به تشکیل جلسات مختلف و ایراد سخنرانی و نیز با زیرکی خاص جوانان را تحت تبلیغ قرار داده است لذا به همین خطار دستگیر و با قرار تأمین در تاریخ 20/1/1354 بعد از سه روز آزاد شد. (49) بازداشت بهشتی امر جدی نبود و این سئوال وجود دارد چرا ساواک با وی سهل گیرانه برخورد کرد . خود بهشتی بعد از آزادی به سید علی خامنه ای گفته که آنها اطلاعات خیلی کمی از وی داشته اند. (50) همچنین در بیان زندگینامه اش به صورت کلی و مبهم می گوید با اقداماتی که از قبل کرده بودیم از زندان آزاد شدم! ولی توضیح نمی دهد این اقدامات چه بود؟ (51) ادامه دارد
--------------------------- منابع: 32- جریانها و جنبشهای مذهبی – سیاسی ایران رسول جعفریان ،ص 165 33- ر.ک. 1 34- http://ayandenews.com/news/15109/ 35- http://www.fardanews.com/fa/news/206107/%D8%A2%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D9%86-%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88%DB%8C-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%A8%D9%87%D8%B4%D8%AA%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1-%D8%B4%D8%B1%DB%8C%D8%B9%D8%AA%DB%8C 36- مجلهی ارشاد، شماره 15، صص 18-17 و مجلهی ارشاد شماره 16، صص 85- 82 و جعفريان، رسول؛ پيشين،ص 478. 37- http://www.fardanews.com/fa/news/206107/%D8%A2%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D9%86-%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88%DB%8C-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%A8%D9%87%D8%B4%D8%AA%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1-%D8%B4%D8%B1%DB%8C%D8%B9%D8%AA%DB%8C 38- گقتگو با فرشاد مومنی ، بخش اول http://www.beheshti.org/?p=1864 39- کتاب دكتر شريعتي جستجوگري در مسير شدن ، سید محمد حسینی بهشتی 40- مصاحبه باسید محمود دعایی ، ماهنامه شاهد http://shahedmag.com/official/shahed/showpdf.asp?no=336346 41- مصاحبه با احمد قدیریان http://didbaan.blogfa.com/post-86.aspx 41-1- مصاحبه با حسین مهدیان ، نشریه شاهد یاران ، شماره 8 42- ﻳﺎدداﺷﺖھﺎي امیر اسدالله ﻋﻠﻢ، جلد 4 ،ص 265 43- خاطرات لطف الله میثمی ، ميثمي ج 1 ، ص 275 44- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 583، ص71 45- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 609 46- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 411، ص 7 47- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 411، ص 14 48- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 411، ص 13 49- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، اسناد برگزیده 50- ر.ک 14 51- ر.ک 1
* مقالات ومصاحبه های مندرج درسایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.