جمعیت روحانیون سنتی ایران معاصر منادی دینداری در پرتو آزادی-جمعیت رسام
Skip Navigation Links
جستجو
آیت الله بهشتی و تحکیم استبداد دینی- بخش بیستم

تاريخ انتشار : 11/14/2012



علی افشاری

ویژه رسام

حمایت  آیت الله بهشتی از  انقلاب فرهنگی  وبستن دانشگاه ها که همراه با خشونت گروه های فشار و نیرو های دولتی و شبه دولتی بود ، از دیگر محور هایی است که نگاه غیر دموکراتیک و مغایر با آزادی وی را آشکار می سازد.
بهشتی جزو آن دسته از اعضاء شورای انقلاب بود که در فرودین ماه 1358 ضرورت تعطیلی دانشگاه وانجام تصفیه  عقیدتی اساتید و دانشجویان را پیشنهاد کردند . وی  پیش از آن در  یکی از جلسات شورای انقلاب پیش از شروع سال تحصیلی ۵۹-۵۸ آیت الله دکتر بهشتی گفته بود: «گروه‌های مخالف مسیر انقلاب، ممکن است از تجمع در دانشگاه‌ها و مدارس در جهت اهداف خود، بهره‌برداری کنند، طبعاً باید پیش‌بینی لازم در این امر را داشت.»
اثنی عشری از دانشجویان فعال در راه انداختن انقلاب فرهنگی مدعی است که پیش از تعطیلی دانشگاه با بهشتی مشورت کرده بودند  وی وی کاملا با حرکت موافق بوده است. 
پس از وقایع خونین و خشن تعطیلی دانشگاه ها در هفته اول اردیبشهت ماه 1358 ،  آیت الله بهشتی نیز در مصاحبه مطبوعاتی در پاسخ به خبرنگار خارجی که از او می‌پرسد نظر شما نسبت به تصادم جمعیتهای انبوهی (حزب اللهی‌ها) که در خیابان‌ها بودند با دانشجویان چیست؟ گفت: «آیا فکر می‌کنید تشکیلات خاصی سیاسی در ایران بنام حزب الله وجود دارد! اشتباه می‌کنید. این‌ها ملیون‌ها نفری هستند که در خیابان‌ها انقلاب را به ثمر رساندند و اکنون یک اقلیت کوچک با ان‌ها درگیری پیدا کرده است. البته ما موظفیم جلوی درگیری را بگیریم. آنچه رخ داد قصه معارضه یک تشکیلات سیاسی با تشکیلات سیاسی دیگر نبود قصه معارضه یک تشکیلات سیاسی کوچک با یک اکثریت ویک ملت بود. در پاسخ به سئوالی دیگر که نظر وی را در خصوص حرف بنی صدر پرسیده بود که اگر دفا‌تر تخلیه نشده بود یک کشتار بزرگ رخ می‌داد ؟ اظهار داشت: ایادی صهیوینزم و امپریالیزم و همچنین ایادی مزدور قدرت‌های سیاسی دیگر می‌کوشند در صفوف یکپارچه ملت ما رخنه کنند می‌کوشند تا ملت و دانشجو را در مقابل هم قرار دهند. در حالیکه این طور نیست ملت در برابر دانشجو قرار ندارد مسئله اینست که یک اقلیتی چه در دانشگاه و چه در بیرون دانشگاه در برابر اکثریتی قرار دارد و این‌ها می‌خواهند این مساله را تحریف کنند. در بخش دیگر مصاحبه گفت ما هم چنان برای حفظ آزادی‌های اساسی در چهارچوب قانون اساسی خواهیم کوشید ولی اگر دیگران بحران ایجاد کردند دیگر هر کس می‌داند دربحران‌ها نمی‌شود همه آزادی‌های اساسی را حفظ کرد.(136)
وی حرکتی که عده ای از عناصر همسو با حکومت در حمله به دانشگاه و شکستن شیشه ها ، ضرب و شتم دانشجویان و اقدامات تخریب گرانه و غوغاسالارانه که توسط جمعی مسووم به حزب الله انجام می شد را به اکثریت مردم منتسب می سازد. در حالی که حتی برخی از جناح های حکومتی نیز آن اقدامات را به نیرو های افراطی نسبت می دادند و حاضر به تایید آنها نبودند. در ماجرای فاجعه بار تعطیلی اجباری دانشگاه ها و بستن دفاتر تشکل های دانشجویی مخالف ، چند نفر از دانشجویان جان باختند و صدها نفر  بسختی مجروح شدند.
بهشتی همچنین مدافع اسلامی شدن علوم انسانی نیز بود و معتقد بود علوم انسانی فلسفه ای دارند و تا فلسفه آنها اسلامی نشود، نباید در دانشگاههای ایران تدریس گردند. 
اما فرشاد مومنی معتقد است نظر بهشتی متفاوت با دیدگاه های افراطی در زمینه اسلامی شدن دانشگاه ها است. وی چنین اظهار می دارد : « تا جایی که من می دانم، شید بهشتی در مقام یک فیلسوف و روش شناس برجسته و ممتاز، در بحث از رابطه رابطه دانش و ارزش، برخلاف نظر پوزیتیویست ها، بر این نکته تاکید می کرد که اساساً این امکان برای هیچ پژوهشگری وجود ندارد که علائق و ارزش های خودش را کنار بگذارد؛ بنابراین دانش و ارزش، لامحاله، به اشکال گوناگونی با یکدیگر پیوند برقرار می کنند. بحث ایشان در این زمینه، بیش از آنکه تهاجمی باشد، جنبه تدافعی داشت.
محور اصلی بحث شهید بهشتی این بود که با توجه به پیشرفت های فلسفه علم، ما امروزه اعتبار علمی گزاره های یک پژوهش را بر اساس علائق پژوهشگر نمی سنجیم بلکه با مولفه ها و ابزارهای دیگری گزاره های علمی و غیرعلمی را در عرصه علوم انسانی از یکدیگر تفکیک می کنیم. 
در واقع شهید بهشتی می گفت همان طور که مارکسیست ها و لیبرال ها می توانند نظریه پردازی علمی کنند، مسلمان ها نیز می توانند چنین کاری انجام دهند. ایشان در عین اشراف به محدودیت های معرفت علمی، به دلیل علم باوری شان، این بحث را مطرح می کردند که علم بما هو علم، در تمدن اسلامی به هیچ وجه بی اهمیت تر از سایر تمدن ها نیست»
توضیحات آقای مومنی تا جای که دیدگاه بهشتی را از افراطیون تمیز می دهد قابل قبول است. اما بهشتی پذیرای آزادی های آکادمیک نبوده و در کل از رویکرد ایدئولوژیک در علوم انسانی دفاع می کرده است. 
بهشتی همچنین از دخالت حکومت در امر پوشش زنان و محدودیت در این خصوص دفاع می کرد. وی در جایی  قریب به مضمون می گوید :« ما این استدلال را قبول نداریم فلان خانم با هر پوششی که بخواهد می تواند به خیابان بیاید و مردان خودشان باید نگاهشان را کنترل کنند.»
فرشاد مومنی در این خصوص می گوید: « به هر حال هر جامعه ای هنجارهایی حداقلی دارد و بر روی این هنجارها پافشاری می کند. منظور شهید بهشتی از آن حرف این بوده است و نه بیشتر. تاکید بر هنجارهای حداقلی، دال بر گنجانده شدن حجاب اسلامی در قانون و مکلف شدن همه شهروندان به رعایت این حجاب نیست. 
من خودم مکرر در جلساتی که شهید بهشتی در این باره صحبت می کردند حضور داشتم. من خودم شخصاً جلسه ای در کانون توحید برگزار کردم و شهید بهشتی در آن جلسه به صراحت به خانم های حاضر در جلسه گفتند که ما در بحث حجاب، فقط بسترسازی و بحث اقناعی می کنیم و به هیچ وجه کسی را در این زمینه مجبور نمی کنیم. در همان کتاب "نقش آزادی در تربیت کودکان" هم صریحاً در این باره موضع گیری کرده است». 
اما از سخنان بهشتی نمی توان لزوما تفسیر فرشاد مومنی را داشت. به هر حال وی نظر به اجباری بودن حجاب حداقل در اماکن عمومی دارد. اما بررسی نظرات بهشتی در پیش از انقلاب نشان می دهد وی در محیط خارج معتقد به چادر نبوده است. وی در یک جلسه با دانشجویان  در سا ل1349 در پاسخ به سئوالی چنین می گوید : 
سؤال:درموردحجاب خانم‏ها نظرشماچيست؟آيا حجاب فقط چادراست،يا مي‏توان طورديگري پوشيده بود؟چون عده‏اي معتقدند که حتما بايد چادرسرکردو واقعاما خانم‏ها نمي‏دانيم چطوربايدباشيم.لطفا راه‏نمايي بفرماييد.؟
بنده فکر مي‏کنم جواب اين سؤال را عملا در طول اين پنج سال زندگي آن‏جا داده‏ام،چون بالاخره من وهمسر و دختر من که آن‏جا مي‏رويم بايد عملمان اسلامي باشد.اگر عمل غير اسلامي است ،پس من چگونه مي‏توانم در آن‏جا مبلغ اسلام باشم؟همسر من و دخترم با روسري و مانتو وجوراب بيرون مي روند و به نظر من اين حجاب اسلامي است.نه فقط همسر من هم‏چنين همسر مرحوم آقاي محققي هم و دختر ايشان چنين حجابي داشتند.اگر اين حجاب غير اسلامي بود در طول اين سال‏هاي متمادي ،از زمان مرحوم آقاي بروجردي تا امروز بايد لااقل آقايان مراجع برايمان نوشته باشند که آقا اين چه مسلماني است،به ايران برگرديد.بنابر اين پاسخ اين سؤال اين‏است که هم حجاب با چادر ،حجاب اسلامي است و هم حجاب با روسري.ماضد چادر نيستيم،اما پوشاندن مو وگردن وپوشيدن مانتويي که خيلي تنگ و چسبان نباشد هم حجاب اسلامي است.البته لازم نيست خيلي هم گشادو امل‏مآب باشد، مانتوي معمولي و عادي وجوراب‏هايي که پا از زير آن نمايان نباشد، به اضافه اين‏که سعي شود صورت بدون آرايش باشد.اين‏که مي گويم سعي شود چون معمولا خانم‏ها آرايش مي‏کنند وبقاياي آرايش ممکن است بماند.وقتي هم صورتشان را مي‏شويندديگر لازم نيست خيلي خودشان را اذيت کنندکه پوست صورت يا پوست لب‏ها را به کلي پاک کنند.فرق است بين خانمي که در خانه براي شوهرش يا براي جلسه خانم‏ها آرايش کرده، صورتش را هم شسته، حالا بيرون مي‏آيد وبقيه آثار آن آرايش هست وخانمي که اصلا صبح يک ساعت با خودش ور مي‏رود تا به خيابان برود.اين دو خيلي با هم تفاوت دارند.اين دومي ((تبرج الجاهليه)) وآن اولي ((الاما ظهر منها))است.اميدواريم که اين پاسخ براي اين سؤال کافي باشد.  »(137)
در کل بهشتی احکام اسلامی و حفظ اصول ناب مذهبی را قید مشروع آزادی بیان و آزادی های اجتماعی می داند. به عنوان مثال می گوید : « ﻓﺮﻫﯿﺨﺘﮕﺎن ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻧﻘﺎدان و ﻧﺨﺒﮕﺎن اﺳﻼﻣﯽ ﮐـﻪ ﺗﻮﻟﯿـﺪ  ﻋﻠـﻢﻣﯽﻧﻤﺎﯾﻨﺪ، آزادﻧﺪ، ﻣﻨﺘﻬﺎ آزادي ﻣﺸﺮوع و ﺗﻌﺮﯾﻒ ﺷﺪه، ﻫﺮ اﯾﺪه اي ﺣﻖ ﻧﯿﺴﺖ، اﯾﻨﮑـﻪ ﻫـﺮ ﮐﺴـﯽ ﺗﺤـﺖ  ﻋﻨﻮان ﯾﮏ ﻣﺘﻔﮑﺮ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮد و ﭼﯿﺰي ﺑﮕﻮﯾﺪ، ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻪ ﻧﯿﺴﺖ .  اﯾﺪه، ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺒﺘﻨﯽ ﺑﺮ ﺷﺮﯾﻌﺖ ﺧﺎﺗﻢ و ﻃﺮح ﺧﻠﻘﺖ، آﻓﺮﯾﻨﺶ و ﻫﺴﺘﯽ ﺑﺎﺷﺪ، ﻓﺮﻫﯿﺨﺘـﻪ اي ﮐـﻪ اﺻـﻮل اﻧﺴـﺎﻧﯽ،ارزﺷﻬﺎ ، اﻋﺘﻘﺎدات و ﻓﻀﺎي ﻋﻤﻮﻣﯽ ﺟﺎﻣﻌﻪي دﯾﻨﯽ را ﻣﺨﺪوش ﻣﯽﻧﻤﺎﯾﺪ، ﻫﺮﮔﺰ آزاد ﻧﯿﺴﺖ ﮐـﻪ ﻫـﯿﭻ، ﺑﻠﮑـﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ او ﺑﺮﺧﻮرد ﺷﻮد، ﻣﻌﻨﺎي آﺳﯿﺐﺷﻨﺎﺳﯽ ﻧﯿﺰ ﻫﻤﯿﻦ اﺳﺖ، ﮐﻪ وﻗﺘﯽ ﺣﻖ ﻣﻌﻠﻮم ﮔﺮدﯾـﺪ، اﺻـﺤﺎب ﻧـﺎﺣﻖ  ﺑﺎﯾﺪ از ﺑﯿﻦ ﺑﺮوﻧﺪ ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﭼﻬﺮه ي ﺣﻖ را ﮐﺪر ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ. ...ﻣﺤﺼﻮﻻت آزادي در اﺳﻼم، آزاد ﮐﺮدن اﻧﺪﯾﺸـﻪ از ﻫﻤـﻪ ﻗﯿـﻮد  ﻧﯿﺴﺖ، ﺑﻠﮑﻪ رﻓﺘﻦ در ﻗﯿﺪ ﺧﺪاوﻧﺪ اﺳﺖ ﮐﻪ اﻧﺴﺎن ﺑﻪ اﺳﺎرت ﻣﯽرﺳﺪ». (138)
در جایی دیگر می گوید:« ؛ ﭘـﺲ اﮔـﺮ ﺑـﻪﻧـﺎم آزادي، ﻓﻌﻠﯽ، اﺻﻞ ﻫﺪاﯾﺖ و ﺳﺎزﻧﺪﮔﯽ اﻧﺴﺎن را ﻣﺨﺪوش ﻧﻤﺎﯾﺪ(ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺑﯽﺣﺠﺎﺑﯽ) اﯾﻦ ﻧـﻪ ﺗﻨﻬـﺎ آزادي ﻧﯿﺴـﺖ، ﺑﻠﮑﻪ اﺳﺎرت اﺳﺖ و آزادي ﺗﻨﻬﺎ ﺗﻄﺎﺑﻖ ﺗﻤﺎم ﻣﺴﺎﺋﻞ زﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎ ﻧﻈﺎم ﺑﯿﻨﺶ ﻓﮑﺮي و ﺗﻮﺣﯿﺪي اﺳﺖ:    «ﺑﻪﻃﻮر ﮐﻠﯽ، وﻗﺘﯽ اﻧﺴﺎن داراي ﯾﮏ ﻧﻈﺎم ﺑﯿﻨﺶ ﻓﮑﺮي اﺳﺖ، ﻫﻤﻪي ﻣﺴﺎﺋﻞ از اﺻﻮل و رﯾﺸﻪﻫﺎ ﻣﺎﯾﻪ ﻣﯽﮔﯿﺮد، اﯾﻦ ﮐﻪ ﻣـﺎ  ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎن ﻫﻤﯿﺸﻪ در ﻓﺮﻫﻨﮕﻤﺎن «اﺻﻮل دﯾﻦ» داﺷﺘﻪاﯾﻢ، ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ دﻟﯿﻞ اﺳﺖ ﮐﻪ اﺳﻼم ﯾﮏ ﻧﻈﺎم ﻋﻘﯿﺪه، اﻧﺪﯾﺸـﻪ، و رﻓﺘـﺎر   اﺳﺖ و ﺑﻪ ﻫﻢ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ اﺳﺖ» (139)
پیرامون انقلاب فرهنگی نیز اظهار می دارد:
«در اﻧﻘﻼب ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ و ﺳﯿﺎﺳﺖ آﻣﻮزﺷﯽ، ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎ ﻃﻮري ﺗﻨﻈﯿﻢ ﺷﻮﻧﺪ، ﮐﻪ ﻋﻠﻢ ﺑﻪ ﺻﻮرت ﺣﺠﺎب اﮐﺒﺮ درﻧﯿﺎﯾﺪ و ﻣﻮﺟﺐ از ﺧﻮدﺑﯿﮕﺎﻧﮕﯽ اﻧﺴـﺎن و دوري او از ﺧﻮد و ﺧﺪاي ﺧﻮد ﻧﺸﻮد- دﻟﻬﺎ ﭼﻨﺎن ﻧﻮراﻧﯽ و ﺻﻔﺎ ﯾﺎﺑﻨﺪ ﮐـﻪ ﺑـﻪ ﻫﺮﭼـﻪ ﺑﻨﮕﺮﻧـﺪ، اول ﺧـﺪا را ﺑﺒﯿﻨﻨـﺪ      -ﺷـﻨﺎﺧﺖ ﻋﻠﻤـﯽ ﻃﺒﯿﻌـﺖ   ، در ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺎ ﺑﺴﯿﺎر ﻣﻄﻠﻮب اﺳﺖ، زﯾﺮا ارﺿﺎي ﺧﻮاﺳﺖ ﻃﺒﯿﻌﯽ اﻧﺴﺎن اﺳﺖ، ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺟﻠﻮه ي ﺧﺪاﺳﺖ و ﺑﺎﻋﺚ اﻗﺘﺪار و ﺗﺴﻠﻂ اﻧﺴﺎن ﺑـﺮ ﻃﺒﻌﯿـﺖ ﻣـﯽ   ﺷﻮد» (140) 
پاره ای دیگر از سخنان زیر نظرات وی را روشن می سازد: 
نقطه  اﻋﺘﻼي ﺟﺎﻣﻌﻪي اﺳﻼﻣﯽ، ﺣﺮﮐﺖ ﺣﻮل ﻣﺤﻮر اﻧﺪﯾﺸﻪي ﺗﻮﺣﯿﺪي اﺳﺖ، ﺗﻤﺎم ارﮐـﺎن ﺟﺎﻣﻌـﻪ اﺳﻼﻣﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺣﻮل اﯾﻦ ﻣﺤﻮر ﺑﭽﺮﺧﻨﺪ؛ ﻣﻄﺒﻮﻋﺎت، ﻣﺎدام ﮐـﻪ روﺷـﻨﮕﺮ اﯾـﻦ ﻧﻈـﺎم ﺑﺎﺷـﻨﺪ، ﻣﺤﺒـﻮب و آزادﻧﺪ و ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﻓﻀﺎي ﺗﻮﺣﯿﺪي ﺟﺎﻣﻌﻪ را ﺑﺎ درج ﻣﻘﺎﻻت و ﺑﯿﺎﻧﺎت ﻧﺎﻣﺮﺑﻮط، آﻟﻮده ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ، ﺗﺤﺖ ﭘﯿﮕـﺮدﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﻗﺮار ﻣﯽﮔﯿﺮﻧﺪ.   ﻣﺘﻔﮑﺮان و ﻧﺨﺒﮕﺎن دﻟﺴﻮز اﺳﻼﻣﯽ، ﺑﻪ ﻋﻨـﻮان ﻣﺘﻮﻟﯿـﺎن و ﻣـﺪﯾﺮان ﻓﺮﻫﻨﮕـﯽ ﻧﻈـﺎم، آزادﻧـﺪ در ﻧﻘـﺪ منصفانه ، ﻧﻈﺎرت ﺑﺮ روﻧﺪ اﻣﻮر ﺳﯿﺎﺳﯽ، ﮔﻔﺘﻦ ﺣﻘﺎﯾﻖ ﻣﻮﺟﻮد، ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻋﻠﻢ ﺳﺎﻟﻢ، ﺗﺒﺎدل و ﺗﻌﺎﻣﻞ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﺑـﺎ  ﻓﺮﻫﻨﮕﻬﺎي دﯾﮕﺮ، ارﺷﺎد دﻟﺴﻮزاﻧﻪ و ﻣﻌﺘﺪل ﮐﺎرﮔﺰاران، آﺳﯿﺐ ﺷﻨﺎﺳـﯽ ﻧﻈـﺎم اﺳـﻼﻣﯽ و در ﭼﻬـﺎرﭼﻮب ﻗﺎﻧﻮن ﻣﯽﺗﻮاﻧﻨﺪ ﻧﻈﺮات ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺧﻮد را ﻧﯿﺰ ﻣﺤﺘﺮﻣﺎﻧﻪ اﺑﺮاز ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ وﻟﯽ ﭼﻨﺎﻧﭽـﻪ ﻗﻠـﻢ، اﻧﺪﯾﺸـﻪ و ﻣـﺪرك آﻧﻬﺎ در ﺑﺮاﻧﺪازي ﻧﻈﺎم ارزﺷﯽ اﺳﻼم ﺑﻪﮐﺎر ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﻮد و دﺳﺖ آوﯾﺰي ﺷﻮﻧﺪ ﺑﺮاي ﻧﻔﻮذ اﺳﺘﮑﺒﺎر و ﺳـﻠﻄﻪ بر ﺟﺎﻣﻌﻪي ﻣﺴﻠﻤﯿﻦ، ﻃﺒﻖ ﻧﺺ ﺻﺮﯾﺢ ﻗﺮآن، ﮐﺎرﺷﺎن ﺧﻼف، ﻓﺴﺎد وﺣﺮام اﺳﺖ و ﺣﻖ اﯾﻦﮔﻮﻧـﻪ ﻓﻌﺎﻟﯿﺘﻬـﺎ  از آﻧﻬﺎ ﺳﻠﺐ ﻣﯽﮔﺮدد. (141)
البته وی در دفاع از آزادی بیان و انتقاد نیز سخنانی دارد اما همه جا آن را مقید به رعایت حریم اسلام و اصول آن می کند. به عبارت دیگر بهشتی آزادی بیان ، مطبوعات و اندیشه را در قالب برداشت ایدئولوژیک از اسلام  و تطابق با ارزش های آن محصور می کند. لذا در واقع وی آزادی بیان را بر اساس اعلامیه جهانی حقوق بشر قبول ندارد و آزادی را آزادی مخالف نمی داند. 
بی نیاز از توضیح است که این تعریف از آزادی بیشتر با تفسیر نظام های تمامیت خواه تطبیق دارد که از همه نها دهای اندیشه ساز و متفکران جامعه انتظار دارند که مبانی ایدئولوژیک و  کلان روایت های حکومت را توجیه کنند.
 شاید این نظر بهشتی دیدگاه وی در خصوص آزادی ها و اندیشه را خوب مشخص نماید:« ﺟﺎﻣﻌﻪ اﺳﻼﻣﯽ، ﻧﻪ ﭼﻮن ﺟﺎﻣﻌﻪﻫـﺎي درﺑﺴـﺘﻪ  اردوﮔـﺎه ﻣﺎرﮐﺴﯿﺴـﻢ اﺳـﺖ ﮐـﻪ اﻧﺴـﺎﻧﻬﺎ را در ﭘﺸـﺖ دﯾﻮارﻫـﺎي آﻫﻨـﯿﻦ ﻧﮕﻬﺪارﻧـﺪ و ﻧـﻪ ﭼـﻮن  ﺟﺎﻣﻌﻪﻫﺎي ﻟﯿﺒﺮال ﻏﺮﺑﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎزار ﻣﮑﺎره ﻋﺮﺿﻪ ﺑﯽﺿﺎﺑﻄﻪ آراء و اﻓﮑﺎر ﺑﺎﺷﺪ و اﯾﻦ ﺑﺎره ﺑﻪراﺳﺘﯽ، ﺟﺎﻣﻌﻪي اﺳﻼﻣﯽ، «ﻧﻪ ﺷﺮﻗﯽ اﺳـﺖ و  نه ﻏﺮﺑﯽ» (142)
بهشتی خیلی آشکارا می گوید : «اﮔﺮ ﮐﺴﯽ آﻣﺪ در ﺟﺎﻣﻌﻪ، ﻣﯿﮑﺮوب ﭘﺨﺶ ﮐﺮد، ﺑﻪ ﺷﺮﻃﯽ ﮐﻪ از ﻗﺒﻞ واﮐﺴﻦ ﭘﺨﺶ ﺷﺪه ﺑﺎﺷـﺪ، ﻋﯿﺒـﯽ ﻧـﺪارد، ﺑﯿـﺎن اﻓﮑـﺎر و اﻧﺪﯾﺸـﻪ ﻫـﺎ اﮔـﺮ در ﭼﻬﺎرﭼﻮب اﺳﻼم ﺑﺎﺷﺪ، ﺑﻪﻃﻮر ﮐﻠﯽ آزاد اﺳﺖ؛ وﻟﯽ اﮔﺮ ﺻﺪدرﺻﺪ اﺳﻼﻣﯽ ﻧﺒﺎﺷﺪ، ﺑﺎﯾﺪ در ﻓﻀﺎﺋﯽ آزاد ﻧﻘﺪ و ﺑﺮرﺳﯽ ﺷﻮد، ﻣﺮدم آزاداﻧﻪ ﮔﻮش دﻫﻨﺪ و اﻧﺘﺨﺎب ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ»(143)
بنابراین دیدگاه دکتر بهشتی در خصوص آزادی ها و دفاع وی از انقلاب فرهنگی  ونفی نقادی دانشگاه در شکل مطلق و مشروط کردن آن به عدم تعارض با  بینش توحیدی و رعایت اصول اسلام با موازین دموکراسی سازگار نیست و به لحاظ نظری در چارچوب  سرمشق استبداد دینی می گنجد.  
 
-----------------
منابع :
136- روزنامه جمهوری اسلامی، ۷ اردیبهشت ۱۳۵۹، ص ۱۰
137- http://mese-gol-yas.blogfa.com/post-5.aspx
138- ﺑﻨﯿﺎد ﻧﺸﺮ آﺛﺎر و اﻧﺪﯾﺸﻪﻫﺎي آﯾﺖ اﻟله دﮐﺘﺮ ﺑﻬﺸـﺘﯽ، آزادي،  ﻫـﺮج و ﻣـﺮج و زورﻣـﺪاري، ص    28، ﭼـﺎپ اول، ﻧﺸـﺮ
ﺑﻘﻌﻪ، ﺗﻬﺮان، 1381.  
139- پیشین، ص 28
140- ﮐﺘﺎب ﻣﻮاﺿﻊ ﻣﺎ، ص 41و 42
141- کتاب آزادی های سیاسی و اجتماعی در اسلام ، نوشته دکتر موسوی مقدم 
142- ر.ک 140 ، ص 37
143- ﺑﺮﮔﺮﻓﺘﻪ از روزﻧﺎﻣﻪ ﺟﻤﻬﻮري اﺳﻼﻣﯽ، مورخ 30/11/1359، ﺳﺨﻨﺮاﻧﯽ دﮐﺘﺮ ﺑﻬﺸﺘﯽ در اﺟﺘﻤﺎع ﻋﻈـﯿﻢ ﻣـﺮدم ﻗـﻢ در ﺳـﺎﻟﺮوز     
ﭘﯿﺮوزي اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﯽ
 
 

* مقالات ومصاحبه های مندرج درسایت لزوماً دیدگاه رسام نیستند.

برچسبها:



درج نظرات
نام : 
آدرس ایمیل : 
متن پیام : 
 
رسام اخبار
رسام نظر سنجی
رسام مناسبتها
رسام فید RSS
رسام دعوت به همکاری
رسام رسام در شبکه های اجتماعی


راه اندازی سایت: فوریه 2011

کلیه حقوق این سایت متعلق به رسام می باشد.