نامه محمد جواد اكبرين(روحاني مقیم لبنان) به استادش شیخ عبدالله جوادی آملی استاد بزرگوار حضرت آیت الله جوادی آملی بعد التحیة و السلام برای مبارکباد ماه رمضان بهتر از این نیافتم که عصاره ی آموخته های خود از مکتب تفسیری و فقهی حضرتعالی در طول یک دهه را تقدیم و پرسشی را مطرح کنم تا اندوه تردید از دل دانش آموزی بزدایید و بر این "بضاعة مزجاة" تصدّقی روا بدارید. تعبیر "عصاره ی آموخته ها" را نیز از حضرتعالی وام گرفتم آنجا که فرموده اید: "عصاره ی مؤانست با قرآن و نهج البلاغه و مکتب اهل بیت، رهایی انسان از استعلا و استکبار و فرعونیّت و آراسته شدن او به تواضع و زيبندگی است". به یاد می آورم تفسیر متفاوت شما از آیه بیست و چهارم "سوره نازعات" را آنجا که فرعون خود را پروردگار برتر مردم می خواند؛ می فرمودید "مراد آیه لزوما این نیست که فرعون به مردم گفته باشد من پروردگار برتر شما هستم، که اگر چنین بود چه بسا مردم نمی پذیرفتند؛ مراد از قال در آیه می تواند حال فرعون باشد زیرا سیره ی او با بندگان خدا چنان بود که گویی مالک الرّقاب آنهاست". در تفسیر آیه بیست "سوره طه" می فرمودید خداوند عصای موسوی را فرستاد تا طغیان فرعونی را مهار کند و نتیجه می گرفتید: "مهار فرعونیّت از اهداف نبوت است و وارثان انبیا باید این میراث را حفاظت کنند". نشانه هاى فرعونیّت را در درّی از غرر الحکم (ج6 ص 450) نشان مان دادید که: "يستدل على ادبار الدول بأربع، تضييع الاصول، والتمسك بالغرور وتقديم الاراذل وتاخير الافاضل؛ مىتوان براى سقوط يك حكومت چنين استدلال كرد كه ظهور این چهارنشانه، بنای حکومت را فرو می ریزد: اصول اساسى را ضايع نمودن، بر موضع غرور و فریفتگی ایستادن و پافشاری کردن، فرومايگان را مقدم داشتن، فرزانگان را مؤخر نشاندن". و سرانجام در شرح جلد دوم کتاب البیع استادتان، به صراحت آوردید که: "ولیّ فقیه، امانتدار خدا و نه تنها همراه مردم است، بلكه پيشاپيش آنان، موظف به اجراى فرامين فردى و اجتماعى دين مىباشد. فقيه، «لا يسئل عما يفعل» نيست كه هر كارى بخواهد بكند و مورد سؤال قرار نگيرد. او نيز يكى از مكلفين است؛ زيرا شخص فقيه جداى از شخصيتش، هيچ سمتى ندارد و مثل ديگر افراد جامعه است و به تعبیر سيدنا الاستاد امام خمينى آنچه كه در اسلام حكومت مىكند، فقاهت و عدالت است نه فقیه و به تعبير ديگر، حاكم و ولى مردم در اسلام، قانون الهى است نه شخص خاص; زيرا شخص فقيه، يك تافتهجدابافته از مردم نيست، بلكه او نيز همانند يكى از آحاد مردم، موظف به رعايت احكام و قوانين الهى است". به همين عصاره بسنده می کنم و از محضرتان می پرسم: کدامیک از آنچه در مکتب شما شرط ولایت بود اکنون باقی مانده است که توجیه کننده ی سکوت حضرتعالی باشد؟ اگر ولی فقیه کنونی "لایسئل عما یفعل" نیست و چون مالک الرّقاب خلایق عمل نمی کند چرا کسی را توان فراخواندن او به محکمه و محاکمه نیست و اگر توانی هست تاب تاوانش نیست؟ (لابد مستحضرید که حتی مجلس خبرگان رهبری نیز تا کنون امکان اجلاس اضطراری برای رسیدگی به شکایات علیه او را نیافته است) آیا دانش و تجربه ی اداره کشور را به ثمن بخس خواب و خرافه نفروخته اند و سرمایه های علمی و اقتصادی این سرزمین را ضایع نکرده اند؟ آیا فرومایگان را مقدم و فرزانگان را مؤخر نداشته اند؟ آیا بر جماعت منتقدان نتاخته اند و آنان را روانه گورستان و زندان و تبعيد و هجران نکرده اند؟ آیا بر ستون خون و آبروی مردم، سقف ولایت را استوار نکرده اند؟ آیا این همه گزارش و آمار از بی کفایتی و خودکامگی و يا اعتراف سخنگوی قوه قضائیه بر وجود چهارهزار زندانی از معترضان اخیر و يا اخبار موثق کشته شدن بیش از هشتاد نفر که تا کنون نام و عکس شان منتشر شده است برای اثبات فرعونیت حکومت و افراشتن عصاى موسوى کافی نیست؟ همدرسان قدیم که هنوز توفیق کسب معرفت در محضر شما را دارند و چون نویسنده ی این نامه، آواره ی تبعید نشده اند نقل می کنند که استاد از وضع موجود به شدت ناراضی است، به ویژه آنکه از حاکمیت دولتی خرافه گرا، دل خوشی ندارد. اما آنچه ما از درس های شما آموختیم با نارضایتی پشت پرده سازگار نیست! مگر نه اینکه در این سالها صدها بار ما را به پیمانی فرا خوانده اید که خداوند از عالمان ستانده تا بر ستم سیری ناپذیر ظالم و درماندگی مظلوم آرام نگیرند؟ وما اخذ الله علي العلماء ان لايقاروا علي کظة ظالم و لاسغب مظلوم... سکوت و نارضایتی پشت پرده کجا و بیقراری و بی تابی از ستم ظالمان و درماندگی مظلومان کجا؟ اینک مظلومان این دیار به تظلم آمده اند تا بار دیگر عالمانه و معلمانه به یادمان بیاورید که چگونه باید آن پیمان را پاس داشت و این بیداد را داد خواست؟